نظر راضیه آستان برای کتاب شکار

شکار
مگان اسپونر، زهرا لاری
۶۸۱ رای
راضیه آستان
۱۴۰۰/۱۱/۲۱
یک خواسته که دختر داستان رو به دل جنگل خوف ناک کشید و اون رو با دیو داستان آشنا کرد که این آشنایی موجب اسیر شدن دختر و نفرت اون از جانور شد. هر چه به جلو تر رفت تفرتش بیشتر شد تا اینکه جانور رو در خواب کشت. چون جانور طلسم شده بود اون نمرد و دوباره خوب شد. دخترک فهمید که تمام مدت نفرتش اشتباه بوده. جانور اون رو آزاد گذاشت. دخترک به شهر برگشت تا کنار خواهرانش باشد. اما نگرانی و خواستن و در کنار بودن جانور هر لظحه اون رو دوباره به سمت جنگل کشید. دوباره به جنگل برگش اما این بار برای نجات جانور. پایان خوش. دستان عالی بود ممنون از نویسنده عزیز و کتابراه.
۱۴۰۱/۰۲/۰۲
ینی چی سلمیر باید با یوا ازدواج میکرد آسنکا هم با یکی دیگه اه
👋 سوالی دارید؟