معرفی و دانلود کتاب گوشت لطیف است
برای دانلود قانونی کتاب گوشت لطیف است و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب گوشت لطیف است
آگوستینا بازتریکا در کتاب گوشت لطیف است، جهانی را خلق میکند که در آن هرجومرج به جایی رسیده که آدمها یکدیگر را میخورند! در این رمانِ نامزدِ جایزهی گودریدز ویروسی مرموز حیوانات را آلوده میکند و انسانها نیز با خوردن گوشت حیوانات، به آن ویروس مبتلا میشوند و یکی پس از دیگری میمیرند. مردم تصمیم میگیرند برای فرار از این بحران موجوداتی را برای تأمین گوشت مورد نیاز خود پرورش دهند. موجوداتی که در ظاهر انسان هستند و در باطن، حیوان به شمار میروند...
دربارهی کتاب گوشت لطیف است
آیا تابهحال داستان افرادی را شنیدهاید که در دوران قحطی یا جنگ مجبور به آدمخواری شدهاند؟ احتمالاً وقتی به چنین تصاویری فکر میکنید، مو بر تنتان سیخ میشود و با خود میگویید که هیچوقت در زندگیتان تن به چنین کاری نخواهید داد. اما اگر قرار باشد بین آدمخواری و مرگ، یکی را انتخاب کنید، کدام را ترجیح میدهید؟ اصلاً چرا خوردن گوشت انسان اشکال دارد؟ چه چیزی مانع انسانها برای انجام چنین کاری میشود؟ بعد از خواندن کتاب گوشت لطیف است (Tender is the Flesh)، مطمئناً سؤالات بیشتری ذهن شما را درگیر خواهد کرد.
رمان دیستوپیایی آگوستینا بازتریکا (Agustina Bazterrica) دنیایی را به تصویر میکشد که در آن همهی حیوانات به یک ویروس مرموز مبتلا میشوند. این ویروس شاید برای حیوانات خطرناک نباشد؛ اما انسانها را از بین میبرد. حتی کوچکترین تماس با حیوانات باعث مرگ انسانها میشود؛ پس حیوانات شهری مانند گربهها و سگها زندهزنده سوزانده میشوند. کمکم این سؤال ایجاد میشود که بهجای خوردن گوشت، باید چه چیزی را جایگزین خوراک روزانهی زندگی کنند؟ اولین جوابی که به ذهن میرسد، روی آوردن به گیاهخواری است. اما آگوستینا بازتریکا در همان ابتدای کتاب گوشت لطیف است، این جایگزین جدید را به شکل بسیار زیبا و خواندنی رد میکند.
تصاویری که بازتریکا در کتاب نشان میدهد، برای همه آشناست. تصاویری مانند گروههایی که لباسهای ایمنی به تن کردهاند و در خیابان راه میروند، مردمی که فقط به اخبار چشم دوختهاند، کسانی که بعد از مبتلا شدن به یک ویروس میمیرند، انسانهایی که چشمانتظار واکسن و دارویی برای خلاص شدن از شر ویروس هستند، پزشکانی که در برنامههای خبری به مردم میگویند چه کاری باید انجام دهند، انبوه مقالاتی که دربارهی ویروس و راههای درمانش منتشر میشود و بالاخره مردمی وحشتزده که نمیدانند آیندهشان چگونه خواهد بود. کتاب گوشت لطیف است، از همان ابتدا پر از صحنههای اینچنینی است. اما مردم به هر چیزی عادت میکنند. و خوردن گوشت انسان بهجای حیوان، همان راهی است که آدمها به سویش میروند.
آگوستینا بازتریکا رمان گوشت لطیف است را از آنجایی شروع میکند که آدمخواری، به یک امر طبیعی تبدیل شده. وقتی صنایع پولساز دولتها را تحتفشار قرار میدهند، خوردن گوشت انسان نیز قانونی میشود. تصمیم بر این میشود که انسانهایی را تحت عنوان حیوان پرورش دهند تا نیاز دیگران به گوشت تأمین شود. افرادی به این وضعیت جدید اعتراض میکنند و بعضی نیز با آن خو میگیرند. دولتها نیز از تبلیغات، آگهی و مقالات جعلی بیشترین استفاده را میبرند که مردم را به آدمخواری ترغیب کنند. باز هم یک تصویر آشنای دیگر، نه؟
شخصیت اصلی کتاب، مارکوس، فردی گوشهگیر و بهنوعی ضداجتماعی است که خواننده تازه بعد از خواندن یک چهارم کتاب گوشت لطیف است، نام او را متوجه میشود. پدر او پیش از شیوع ویروس، کارخانهی پرورش خوک داشت؛ اما حالا مارکوس، آن را به کارخانهی پرورش انسان تغییر داده است. البته آنهایی که برای گوشت و دیگر فراوردهها قربانی میشوند، از نظر مارکوس انسان نیستند و بیشتر به حیوان شباهت دارند؛ حیوانهایی که «هد» نام دارند. حتی تارهای صوتی آنها نیز برداشته شده تا صدای انسانی نداشته باشند. مارکوس از موقعیتش بیزار است؛ اما راه دیگری برای گذران زندگی نمیبیند. او در دورهای به گیاهخواری روی میآورد تا در کشتار انسانها مشارکتی نداشته باشد؛ اما باز هم فایدهای ندارد. و طغیان روحی او و ارتباطش با یک هد، باعث میشود که شخصیت مارکوس دچار تحول شود؛ تحولی که با خواندن کتاب گوشت لطیف است، متوجه خواهید شد مثبت است یا منفی.
دنیایی که آگوستینا بازتریکا خلق کرده، پر از جزئیات است و شما را به یاد کتابهای جورج اورول میاندازد. او صحنههای کشتن انسان و تهیهی گوشت از او را بهدقت توصیف کرده است. همچنین این جهان هنوز هم پر از تبعیض نژادی و جنسیتی است. هدهای ماده باید مطیع باشند و برای فرزندآوری پرورش داده میشوند. یک طبقه هم در جامعه که به «لاشخورها» معروف هستند، حق ندارند گوشت انسانها را بخرند. لاشخورها برای به دست آوردن گوشت، انسانها را میکشند و از گوشتشان تغذیه میکنند. در ابتدای کتاب گوشت لطیف است نیز اشاره میشود که پوست سفید بیشتر از پوست سیاه انسانها تقاضا دارد؛ اما پوست سیاه کمیابتر است.
زبان آگوستینا بازتریکا به گونهای است که هیچ احساسی را به خواننده تحمیل نمیکند و همین باعث میشود که خواننده کمکم به چنین دنیایی عادت کند. دیستوپیا یا پادآرمانشهری که این نویسنده خلق میکند، شما را وادار میکند که به هنجارهای اجتماعی موجود دقت کرده و در صورت نیاز، در آنها تجدید نظر کنید.
نشر روزگار کتاب گوشت لطیف است را با ترجمهی سمانه تیموریان روانهی بازار کرده است.
جوایز و افتخارات کتاب گوشت لطیف است
- برندهی جایزهی پرمیو کلارین آرژانتین در سال 2017
- نامزد جایزهی Tähtivaeltaja در سال 2020
- رمان تحسینشدهی نیویورک تایمز
- نامزد جایزهی گودریدز در دستهی کتابهای ترسناک در سال 2020
- برندهی جایزهی بهترین نویسندهی زن در ژانر ترسناک در سال 2020
نکوداشتهای کتاب گوشت لطیف است
- خواننده از اولین کلمات کتاب آگوستینا بازتریکا، متوجه میشود که هیچ چیزی در این کتاب دلنشین نخواهد بود! (نیویورک تایمز)
- کتاب گوشت لطیف است شما را به وحشت میاندازد؛ اما جذابیت آن شما را وادار به خواندن کتاب میکند. نویسنده کتاب را بهسبک جورج اورول نوشته. (مجلهی ووگ)
- این داستان پیچیده ممکن است روح و روان شما را نابود کند؛ اما شما را به تفکر در باب محدودیتهای اخلاقی فرومیبرد. (بوکلیست)
- داستان گوشت لطیف است شما را جذب میکند و تا وقتی به صفحهی آخر کتاب نرسید، فکر کتاب شما را رها نخواهد کرد. (کریستینا دالچر، نویسندهی کتاب «من زنم پس حرف میزنم»)
- آگوستینا بازتریکا صحنههای خشن را بیرحمانه توصیف میکند و درست زمانی که انتظارش را ندارید، پایان داستان شما را شگفتزده خواهد کرد. (سامانتا شوبلین، نویسندهی کتاب «دهانی پر از پرنده»)
کتاب گوشت لطیف است برای چه کسانی مناسب است؟
کسانی که به کتابهای ترسناک در ژانر علمی و تخیلی علاقه دارند، کتاب گوشت لطیف است را بخوانند. اگر فکر میکنید صحنههای خشن کتاب ممکن است شما را اذیت کند، توصیه میکنیم پیش از انتخاب کتاب، چند صفحه از آن را بخوانید.
در بخشی از کتاب گوشت لطیف است میخوانیم
سینیور یورامی اشارهای میکند. بعد سر و کله مدیر پیدا میشود و میرود بر سر کارگری که گوشت را از پوست تازهای جدا میکند فریاد میزند. به نظر کارش را به درستی انجام نمیدهد. مدیر بخش برای اینکه ناکارآمدی مشهود کارگر را رفع و رجوع کند، برای سینیور یورامی توضیح میدهد که غلطکِ ماشین پوستکَنی خراب شده و آنها عادت به دباغیِ دستی ندارند. سینیور یورامی با اشارهای دیگر حرفهای او را قطع میکند. مدیر تعظیم میکند و میرود. سپس به سمت غلطک دباغی میروند. سینیور یورامی او را متوقف میکند و میگوید پوست سیاه میخواهد. از خارج، بدون هیچ توضیحی. به دروغ میگوید به زودی محمولهی بزرگی میرسد. سینیور یورامی سر تکان داده و خداحافظی میکند.
هر وقت دباغخانه را ترک میکند، باید سیگار بکشد. معمولاً یکی از کارکنان به نزدش میآید تا به او چیزهای وحشتناکی در مورد سینیور یورامی بگوید. شایعاتی که میگوید او قبل از تحول مردم را میکُشت و پوستشان را میکَند، که دیوارهای خانهاش با پوست انسان پوشیده شده، که مردم را در زیرزمین خانهاش نگه میدارد و زندهزنده پوست کردن آنها برایش لذتبخش است. نمیداند چرا کارگران این چیزها را به او میگویند. گمان میکند احتمالاً همه این چیزها حقیقت دارند، اما تنها چیزی که از آن مطمئن است، این است که سینیور یورامی تجارتش را با ایجاد رعب و وحشت پیش میبرد که البته بسیار هم مؤثر است.
دباغخانه را ترک و احساس آسودگی میکند. اما دوباره از خودش میپرسد چرا درگیر این کار شده است. و البته جوابش همیشه یکسان است. میداند چرا این کار را انجام میدهد. چون بهترین است و در نتیجه پول خوبی به او میپردازند، چون نمیداند چطور کار دیگری انجام دهد، چون سلامتی پدرش به این کار بستگی دارد. گاهی شرایطی پیش میآید که مجبوری بار تمام جهان را به دوش بکشی.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب گوشت لطیف است |
نویسنده | آگوستینا بازتریکا |
مترجم | سمانه تیموریان |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 210 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-233-146-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک خارجی |
شاید در روزگار کنونی، اندیشیدن به چنین تصویری که انسانهایی پرورش داده میشوند تا خورده شوند و پوست آنها دباغی شود، روح همه را آزار دهد اما بگذارید این حقیقت تلخ را از این کتاب برایتان واگویه کنم که ما قدرت عجیبی در خو گرفتن به کثیف و رفتارهای مشمئز کننده و وحشتناک داریم!
در همین اطراف و در نزدیکی ما، اتفاقاتی میافتد که به مراتب فجیعتر از آدم خواری است اما برای همه ما عادی شده است و چون عادی است، پس مشروع است!
وقتی همجنس بازی در جامعه، تبدیل به یک حق طبیعی میشود، وقتی شریک جنسی انسانی، سگش باشد و مراسم ازدواج با او برگزار میکند، وقتی سقط جنین، پرشمارترین عمل بین زنان میشود، وقتی دختری را قلاده میبندند و میشود حیوان خانگی، وقتی بسیاری از مردم دنیا از چاقی رنج میبرند و هنوز در کشورهایی کودکان از گرسنگی میمیرند، وقتی باکرگی برای دختران جامعهای تبدیل به نقصان و عیب میشود، وقتی صنعت بردگی جنسی، جزو پرسودترین صنعتهاست، وقتی تجارت اعضای بدن، تجارت قابل دفاعی میشود... دیر نیست روزی که خوردن گوشت انسان هم، قانونی و عادی شود!