معرفی و دانلود کتاب گرگ بیابان

معرفی کتاب گرگ بیابان

هرمان هسه در کتاب گرگ بیابان با به تصویر کشیدن داستان زندگی روشنفکر میانسال و مأیوسی به‌نام هری هالر، به مفاهیم فلسفی و عمیقی در باب زندگی، امید و عشق می‌پردازد. این خودنگاره‌ی شاعرانه با درهم آمیختن مرز خیال و واقعیت، مخاطب را در سفر معنوی یک انسان به‌سوی خودشناسی همراه می‌کند.

درباره‌ی کتاب گرگ بیابان

رمان گرگ بیابان (Steppenwolf) درباره‌ی مردی میانسال است که با خود و جامعه‌اش از نظر فکری درگیر است. هرمان هسه (Hermann Hesse) در این رمان فلسفی، هری هالر را به‌عنوان قهرمان داستان خود انتخاب کرده است؛ مردی که زمانی یک روشنفکر شناخته‌شده بوده و به‌ سبب انزجار از فرهنگ مدرن اروپایی به ‌مرور از اجتماع فاصله گرفته و حالا در سن چهل‌وهفت‌سالگی در انزوا به زندگی یأس‌آوری ادامه می‌دهد که بی‌شباهت به مرگ نیست.

او که شغل، خانواده و خانه‌ی خود را از کف داده است، در زیستی گرگ‌گونه، روزها را بی‌هدف و سرگردان می‌گذراند و شب‌هایش را در میخانه‌ها سپری می‌کند. هری به این فکر می‌کند که درون خودش دو روح در حال جنگ و ستیزند؛ یکی جانوری درنده‌خو است که حسرت وحشی‌گری و انزوا را دارد و دیگری مردی خواهان فرهنگ، جامعه و عشق است.

با اینکه هری هالر آرزو دارد بتواند خود را از بین ببرد اما در عین حال سرسختانه به ریسمان زندگی خود که سرشار از پوچی و ناامیدی درونی است، چنگ می‌اندازد و توانایی رها کردنش را ندارد. هرمان هرسه برای نوشتن این رمان از بحران روحی خود بهره گرفت. او که پس از ترک همسرش در دهه‌ی 1920 به گوشه‌ی عزلت خزیده بود به ژرفنای تاریک افکاری که به خودکشی منتهی می‌شوند، پی برد.

در دهه‌ی 1960 و 1970 درگیری‌های هری هالر با جامعه، از سوی جنبش‌های ضدفرهنگ مورد استقبال قرار گرفت و نگاه تحقیرآمیز این شخصیت داستانی نسبت به بورژوازی و فرهنگ عامه در اوایل قرن بیستم، هیپی‌های آمریکا را تحت تأثیر قرار دارد. با تمام این‌ها هرمان هسه معتقد است که درباره‌ی کتاب گرگ بیابان بیش از سایر آثارش سوءبرداشت شده است. زیرا او احساس می‌کرد بسیاری از خوانندگانش بیش از هر چیز بر عصیانگری و ناامیدی هری هالر تمرکز کرده‌اند، در حالی که نقطه‌ی عطف سفر او که آشنایی با هرمینه‌ی زیبا و جوان است، نادیده گرفته می‌شود.

هرمینه که خود نیز در فکر خودکشی بوده، پس از آشنایی با هری، او را به حرکت و جنب‌وجوش وامی‌دارد و طعم تجربه‌های جدید را به او می‌چشاند. این زن به هری نشان می‌دهد که بسیار بیشتر از دو روح در وجود خود دارد و باید اجازه بدهد هر کدام رشد کنند و شکوفا شوند اما در برابر این زندگی‌بخشی، از هری درخواستی عجیب دارد!

رمان گرگ بیابان برخلاف ظاهر خود روایتی علیه خودکشی است که در تلاش است تا به خوانندگانش بگوید همه‌ی ما باید خودمان را کشف کنیم و در تمام عمر به این کار ادامه دهیم. چراکه در غیر این صورت زندگی‌مان تبدیل به مرگی زنده می‌شود. انتشارات فردوس، رمان گرگ بیابان را با ترجمه‌ی قاسم کبیری روانه‌ی بازار کتاب کرده است تا خوانندگان اهل تفکر از مطالعه‌ی این رمان فاخر بهره ببرند.

نکوداشت‌های کتاب گرگ بیابان

• آثار هرمان هسه سرشار از ایده‌ها، نکات ظریف و الهامات معنوی است. (روزنامه‌ی کریستین ساینس مانیتور)
• رمان گرگ بیابان با وجود توصیفات صریح خود از انزوا و عذاب‌های روحی، به چیزی مهم‌تر اشاره می‌کند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است: درمان و شفا یافتن. (مجله‌ی گاردین)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی گرگ بیابان

• در سال 1947 فرد هاینه (Fred Haines) بر اساس رمان گرگ بیابان فیلمی با همین نام را روی پرده‌ی سینما برد.
• در سال 1401 مهران دشت بزرگی با اقتباس از این رمان، نمایشنامه‌ی گرگ بیابان را به نگارش درآورد.

کتاب گرگ بیابان برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های کلاسیکی که از رگه‌هایی فلسفی بهره برده‌اند، علاقه دارید و از کشف مفاهیمی که در پس استعاره‌های داستانی پنهان شده‌اند، لذت می‌برید، بنابراین توصیه می‌کنیم رمان گرگ بیابان را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب گرگ بیابان می‌خوانیم

گوته پیر با قد کوتاه و قامت خدنگ آن جا ایستاده بود و بر سینه لباس مد کلاسیکش (مطمئن باشید درست دیده بودم) نشان افتخارى به صورت ستاره‌اى چاق و چله جلب نظر مى‌کرد، حتى یک لحظه هم از رفتار آمرانه خویش و از به حضور پذیرى افراد و کنترل کردن دنیا از آن موزه کذایى خویش که وایمار نام دارد فروگذار نمى‌کرد. در حقیقت حتى پیش از آنکهنگاهى به من بیندازد با تکان دادن سر و حرکات تند چون کلاغى پیر با کبکبه و دبدبه آغاز سخن کرد: «بله، به اعتقاد من شما جوان‌ها از ما و کارهایمان آن چنان که باید و شاید قدردانى نمى‌کنید.»

من که از نگاه وزیرمآبانه آقا خشکم زده بود گفتم: «کاملاً حق با شما است، ما جوانان واقعا از شما کم قدردانى مى‌کنیم. عالیجناب، شما براى ما بیش از حد متبختر، مغرور و با طمطراق تشریف دارید، ضمنا صراحتى هم در شما نمى‌بینم. منظورم صراحت به معناى واقعى است که در شما کم وجود دارد.»

مرد کوچک اندام سر شق و رق خود را جلو آورد و همان طور که دهان جدى‌اش را با حالت رسمى و لبخندى مختصر از هم مى‌گشود حالت شادمانى را در صورتش دیدم و آن وقت بود که قلبم یک مرتبه لرزید، زیرا ناگهان شعر «غروب بال‌هایش را به هم مى‌آورد» به یادم آمد و به یاد آوردم که این شعر از دهان همین مرد بیرون آمده بود. حقیقت این‌که در این لحظه به‌خصوص من کلاً خلع سلاح و تسلیم بودم و در دنیا هیچ آرزویى به جز زانو زدن در مقابل او نداشتم. ولى خودم را راست نگه داشتم و شنیدم که با لبخندى مى‌گوید: «آه، که این طور، شما مرا به صراحت نداشتن محکوم مى‌کنید؟ عجب حرفى مى‌زنید؟ ممکن است لطفا کمى مفصل‌تر توضیح بدهید؟»

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار مترجم
یادآورى نویسنده
مقدمه
یادداشت‌هاى هارى هالر
فقط براى دیوانگان
رساله گرگ بیابان
گرگ بیابان: سیذارتاى امروز