معرفی و دانلود کتاب هم دیوار
برای دانلود قانونی کتاب هم دیوار و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هم دیوار
کتاب هم دیوار مجموعهای از چندین داستان کوتاه اجتماعی است که به قلم میترا داور تالیف شده. در بخش دوم این کتاب، تمامی داستانها به زبان آلمانی ترجمه شدهاند. اغلب داستانهای مینیمالگونۀ این اثر برشی کوتاه از زندگی افراد را روایت میکنند.
درباره کتاب هم دیوار:
کتاب هم دیوار (die gemeinsame wand) مجموعهای دوزبانه فارسی - آلمانی، شامل 12 داستان کوتاه و مینیمال است. میترا داور که حدود سه دهه تجربه داستاننویسی دارد، با الهام گرفتن از متن زندگی روزمره انسانها، دست به آفرینش داستانهایی زده است که برشی از زندگی را با نیمنگاهی به حوادث تاریخی و اجتماعی روایت میکنند.
راوی در این داستانها هویت مشخصی ندارد و شما به راحتی قادر به کشف زوایای شخصیتها نخواهید بود. ابهامی در روح تمامی بخشهای کتاب جاری است که گاه باعث دیریاب شدن مفاهیم آن میگردد و گاهی نیز سبب تاویلپذیر بودن آنها.
داستانهایی که در این مجموعه قرار دارند، همگی (غیر از داستان هم دیوار) از دو کتاب قبلی میترا داور، «سیاوش در سایه» و «نقاشی ماریا» انتخاب شدهاند.
خواندن کتاب هم دیوار به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به داستانهای کوتاه فارسی علاقمند هستید، شما را به مطالعهی این اثر دعوت میکنیم. همچنین تمامی دوستداران زبان آلمانی نیز از خواندن بخش دوم کتاب هم دیوار که به زبان آلمانی ترجمه شده است، لذت خواهند برد.
با میترا داور بیشتر آشنا شویم:
او یکی از داستاننویسان سرشناس معاصر ایرانی است که کتابهایی تحت عنوان «سیاوش در سایه»، «نقاشی ماریا»، «جاده»، «قفسه دوم»، «خاله نوشا» را به چاپ رسانده است. وی که دانشآموخته رشته اقتصاد نوین از دانشگاه الزهرا است، اکنون در مقطع دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل میکند. میترا داور داستاننویسی را از سال 74 آغاز نمود.
در بخشی از کتاب هم دیوار میخوانیم:
خواب و یا گذشت زمان و یا معجزه ... چه اتفاقی میافتاد ... به نظرم از گرسنگی میمردم. چند روز میتوانستم بدون غذا طاقت بیاورم... همان لحظه بود که احساس کردم احتیاج دارم تخلیه شوم. گوشهای پیدا کردم. درد تمام وجودم را گرفت اما از بدنم چیزی دفع نشد . با تمام وجود فریاد زدم...
صدایی از بالا پیچید و در باز شد. مادرم بود. حالم را پرسید و بستهای را با طناب فرستاد پایین. تشکر کردم. هنوز میخواستم حرف بزنم که در آب انبار را بست. بسته را باز کردم. توی یک ظرف، خرما بود و هفت دست لباس پشمی ... یکی از لباسها را پوشیدم. لباس زبر بود و تن را میخورد اما گرم بود. یکی از خرماها را خوردم. میخواستم بیشتر بخورم؛ اما فکر کردم شاید به این زودی خبری از غذا نباشد. گرم شده بودم و چشمهایم آرام میشد. تو خوابوبیداری متوجه جانورانی بودم که از روی دستم بالا میرفتند. چشمهایم را باز کردم و فریاد کشیدم. صدای فریادم در هم میپیچید. انگار از همهی آب انبار سدا میآمد. دل درد شدیدی گرفته بودم و تعداد جانوران روی دستم زیاد میشدند. دوباره به سمت دریچه سمت چپ دویدم. نمیدانم چرا فکر میکردم معجزهای پیش میآید...
سراسیمه پریدم تو حوضچه تا جانوران را از دستم بریزم. تو حوضچه هم پر از جانورانی بودند که به دستوپاهایم میپیچیدند. مادرم را سدا کردم. یاد لحظهای افتادم که داشتم از پلههای آب انبار میآمدم پایین. فکر میکردم قرنطینه چند روزه است ... چند روز گذشته بود؟ از حوضچه آمدم بیرون. لباسم را عوض کردم. سعی کردم جایم را عوض کنم. شاید آن سوتر که روشنتر بود جانوران کمتری بودند... ظرف غذایم را باز کردم. سی و سه خرمای دیگر مانده بود... چند روز میتوانستم دوام بیاورم؟ به یاد آن بچه افتادم. الان کجا بود؟ چی میخورد؟ کس دیگری اینجا بود و برایش غذا میآورد؟
فهرست مطالب کتاب
جنگ جهانی سوم
رنگ مو
هم دیوار
دل سپید
عشق میانسالی
پنکهها
لنگه دمپاییها و لنگه کفشها
حشره کش
چه فرقی میکند قابلمه تو کدام قفسه باشد
چهرهی آشنا
آبانبار
بلیتهای از تاریخ گذشته
دربارهی نویسنده
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هم دیوار |
نویسنده | میترا داور |
مترجم | مهرپویان میرچی |
ناشر چاپی | انتشارات پر |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 144 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-268-100-5 |
موضوع کتاب | کتابهای چند زبانه |
بنده بعنوان مینیمال نویس هیچکدام را بعنوان داستانک تایید نمیکنم داستانک باید بسیار مؤجز، قابل تأمل و دارای یک ضربه و کشف پایانی قابل قبول باشد که متأسفانه چنین نبود.. موفق باشید 🌹