معرفی و دانلود رایگان کتاب آتور (آتش)

عکس جلد کتاب آتور (آتش)
قیمت:
رایگان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب آتور (آتش) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب آتور (آتش) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب آتور (آتش)

کتاب آتور (آتش) به قلم نویسنده‌ی جوان معاصر، مهیار رساطلب، داستان پیرمردی را روایت می‌کند که توانایی ماورایی عجیبی دارد: ارتباط با ارواح. وی دو پسر به‌نام‌های جان و ویک و نوه‌ای به‌نام رایان دارد که فرزند پسر کوچک‌ترش است. داستان از جایی آغاز می‌شود که پدربزرگ و نوه در روزی بارانی و دلگیر، در حال اجرای مراسمی آیینی و خاص هستند؛ مراسمی که هیچ‌کس دیگری اجازه‌ی ورود به آن را ندارد.

درباره‌ی کتاب آتور (آتش)

داستان و رمان از پرطرفدارترین و جذاب‌ترین شاخه‌های ادبیات در هر کشوری است و نویسندگان بسیاری توانسته‌اند با نوشتن رمان‌های ماجراجویانه و هیجان‌انگیز، خوانندگان را به داستان‌های خود علاقه‌مند کنند. رمان آتور (آتش) نوشته‌ی محمدعلی رساطلب (مهیار) نیز یکی از همان رمان‌های پرماجرا است که از خطوط آغازین، خواننده را جذب خواهد کرد و به‌دنبال خود خواهد کشاند. نویسنده این داستان را از زبان سوم شخص نقل کرده است.

معرفی و دانلود کتاب آتور (آتش)

داستان آتور با معرفی یک پیرمرد ناتوان آغاز می‌شود که نوه‌اش رایان در یک مراسم آیینی او را همراهی می‌کند و در حال نوشتن جزئیاتی است که از زبان پدربزرگش نقل می‌شوند. پیرمرد در خلسه است و بیشتر زمان را با خیره شدن به نقاط نامعلوم می‌گذراند و گاهی پس از بر زبان آوردن کلمات و جملاتی نامفهوم به خودش می‌آید. این مراسم عجیب و پیچیده هیچ شرکت‌کننده‌ی دیگری ندارد؛ در واقع پیرمرد اجازه نداده که داشته باشد. او دو پسر به نام‌های جان و ویک دارد که به گفته‌ی خودش هنوز هیچ‌یک از این دو نفر آمادگی جانشینی او را ندارند و نمی‌توانند راه ترسناک او را بیاموزند و دنبال کنند. همه‌ی آن‌ها در شهر فامان زندگی می‌کنند که اهالی‌اش از توانایی عجیب و ارتباط پیرمرد با ارواح خبر دارند. او از قدرتمندترین حاکمان اشباح و رابط بین دو دنیای مردگان و زندگان است.

مهیار رساطلب در رمان هیجان‌انگیز آتور (آتش) به روایت ماجراهایی که برای شخصیت‌های مختلف پیش می‌آید می‌پردازد. رایان که فرزند پسر کوچک‌تر پیرمرد به نام جان است. عموی رایان به‌نام ویک، که مردی سرکش و بسیار جاه‌طلب و از لحاظ خلق‌وخو درست نقطه‌ی مقابل برادر خود است. شخصیت‌های دیگری چون اهریمن، داوود، میترا و اورهان نیز در طول داستان اضافه می‌شوند که هریک نقشی عجیب دارند.

کتاب آتور را انتشارات پر منتشر کرده و در اختیار خوانندگان علاقه‌مند قرار داده است.

کتاب آتور (آتش) برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی رمان آتور را به کلیه‌ی طرفداران رمان‌های ماورایی و هیجان‌انگیز پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب آتور (آتش) می‌خوانیم

پیرمرد هیجان زده ادامه داد: گوش کن ببین چه می‌گویم. قوانینی را که در سالهای گذشته مورد اصلاح قرار گرفته لغو کن. جاری شدن قوانین سخت دوران پدرم را از سر بگیر. عنوان طبقه اشباح سفید را پس گرفته و مانند گذشته به تاریکی در جمع شورا یک کرسی بده. تمامی اعضای شورا را عزل کن و از این به بعد شورا همچون گذشته باید سه عضو داشته باشد. من، تو و تاریکی. تمامی این جملات با غضبی غیر قابل وصف از دهان پدربزرگ خارج می‌شد، چنان که پانچو پس از کمی دلهره بابت این‌که آیا دستورات صادر شده توسط سرورش جدیست گفت: تجدید نظر کنید سرورم و زود تصمیم نگیرید لطفا. تقاص یک نفر را نباید عمومی کنیم. باورکنید دیگران هیچ گناهی ندارند.

پدربزرگ بدون این‌که به صورت پانچو نگاهی کند با همان التهاب پرسید: تو از کجا می‌دانی کار یک نفر است؟ چه کسی به تو گفته که فقط یک نفر چنین دسیسه‌ای کرده که اینقدر پافشاری می‌کنی؟ پانچو که از متهم شدن ترسیده بود پاسخ داد: سرورم، شر مستولی شدن تاریکی به دنیای اشباح گریبان انسانها را هم خواهد گرفت. ضمن این‌که متواضعانه خواهش می‌کنم کمی خوددار باشید. پدربزرگ اینبار مستقیم به صورت پانچو نگاه انداخت و گفت: تاریکی و یا همان اهریمن برعکس اشباح خائن هر چه هست همان است که نشان می‌دهد. تکلیفش روشن است و من خوب می‌دانم که چگونه این شر را لگام بزنم و از دنیای انسانها دور نگه دارم. ضمناً، در مورد نصیحتت بابت خوددار بودنم باید به تو بگویم، همان‌طور که می‌دانی خلق و خوی من درجوانی به مانند ویک بود. بسیار گستاخ و بی‌فکر. اگر یادت باشد جوش و خروش من اگر از او بیشتر نبود کمتر هم نبود. ویک آئینه تمام نمای خودم است و من سالها خودم را عذاب دادم تا عوض شوم. تا همانی بشوم که دنیای تاریک می‌خواهد و انتظار دارد. نیم بیشتر اهریمن را به بند کشیدم و بلعکس اشباح را از بندهای زیادی رهانیدم. سپس دوباره به کف اطاق خیره شد و آرام ادامه داد: اما چه نتیجه گرفتم؟ جنازه پسرم را. آنهم توسط همان کسانی که به خاطر آزادیشان جنگیدم، خودم را تغییر داده و خرد کردم. و باز هم با غیظ ادامه داد: اما حالا می‌خواهم خودم را رها کنم.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب آتور (آتش)
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات پر
سال انتشار۱۴۰۲
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات312
زبانفارسی
شابک978-622-268-114-2
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ترسناک ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب آتور (آتش)

مهیار رساطلب
۱۴۰۲/۱۱/۰۳
سلام. من مهیار رساطلب هستم، نویسنده کتاب آتور. در ابتدا امیدوارم از این داستان لذت ببرید و این روایت بتواند زمانی شیرین را برایتان رقم بزند. متاسفانه بابت برخی از محدودیت‌ها موفق نشدم تا از اسامی ایرانی در این داستان استفاده کنم که اگر چنین می‌شد مطمئنا جذابتر به نگارش درمی‌آمد. دو کتاب قبلی من بر اساس واقعیت نوشته شده و برخلاف نظر و هشدار اساتیدادبیات،، به قلم درآمد. من جسارت کردم و نوشتم. چون دوست داشتم این کار را انجام دهم، که اگر به سرانجام نمی‌رسید بی‌شک برای سالهای زیادی متاسف می‌شدم. ضمن اینکه به رایگان گذاشتن این اثر به علت بدهی من به دنیای ادبیات است. با توجه به گرانی کتاب، خواستم تا این مهم رقم بخورد لذا با هماهنگی انتشارات پر و اپ محترم کتابراه انجام شد که بسیار متشکرم. داستان آتور در انتها کاملا به پایان می‌رسد اما با توجه به استقبال خوانندها امکان ادامه و فصل‌های بعدی خواهد بود. پس امیدوارم برای لحظاتی توانسته باشم ذهن زیبای کتابخوان شما را با تخیلات خودم رنگی کنم. در نهایت از اینکه اعتماد می‌کنید بسیار متشکرم و برایتان از صمیم قلب بهترین ها را آرزو خواهم کرد.
Mahboubeh
۱۴۰۲/۱۱/۰۳
اگر به دنبال مطالعه کتابی در ژانر فانتزی و هیجان انگیز و البته ماورائی هستید، این کتاب که نویسنده ایرانی نگارش کرده می‌تونه براتون جذاب باشه. من دوستش داشتم. کتاب‌هایی رو در این سبک از کتابراه خریداری کردم و هم نسخه متنی و هم نسخه صوتی رو گوش دادم. خواستم این رو هم امتحان کنم که دیدم خوب بود. این و که بشه به دنیای ارواح وارد شد، برای من ترسناک بود. واقعیتش چون روحیه حساسی دارم کمی با تردید کتاب رو شروع کردم. ولی کم کم برایم عادی شد تونستم تا انتها کتاب رو بخونم. نویسنده خیلی خوب به شخصیت‌ها پرداخته و شما وقتی متن رو میخونی کاملا میتونی در ذهنت ان‌ها رو تصور کنی. تصویر پردازی محیط هم عالیه و انگار داری فیلم میبینی یا خودت اونجایی. داستان بیهوده کش پیدا نکرد و ریتمی مناسب داشت. به خوبی پیش رفت و شما رو همراه میکنه و اجازه نمیده خسته بشید. دوست دارم نسخه صوتی رو هم گوش بدم و امیدوارم تهیه بشه. راستش بیشتر طرفدار کتاب صوتی هستم ولی این کتاب انقدر برایم جذاب بود که متنش رو خوندم. شاید تا چندی پیش فکر نمی‌کردم نویسنده‌های ایرانی بتونند در این ژانر خوب ظاهر بشوند ولی اشتباه کردم و این اثر و اثرهای دیگه در این ژانر از کتابراه رو با عشق خوندم و دنبال کردم. اگر شما هم چنین داستان‌های تخیلی و هیجان انگیز رو دوست دارید پیشنهادمیدم بخونید البته نمیشه گفت کاملا تخیلی چون خیلی از قسمت هایش واقعی به نظر میاد و ممکنه تجربه‌اش کنیم ولی خب هر کسی به روشی و با شرایطی خاص.
البته اعتقاد آدمها هم مهمه. ممنون از کتابراه برای این کتاب زیبا و ممنون از نویسنده خوب کشورم. اسامی هم هرچند لاتین بود ولی دوستشان داشتم. موفق باشید و امیدوارم نسخه صوتی هم تهیه بشه
مریم زنگنه
۱۴۰۲/۱۱/۲۳
در وهله اول واقعا باید تشکر کنم از اقای رسا طلب بابت خلاق بودن و به اشتراک گذاشتن هنرشون. اما چند نکته وجود داره که گفتنشون صرفا جهت بهتر شدنه. از‌ یک جایی به بعد یا کتاب سانسور شده بود یا نویسنده دیگه حوصله نداشت، فقط جمعش کرد. چند چیز نامفهوم تو کتاب بود. ۱. وقتی ویک، جان رو کشت چه طور فرصت پیدا کرد بره کتاب رو پیدا کنه و دوباره قایمش کنه و بعد از جلو تام رد بشه بره اتاق بگیره بخوابه؟ ۲. حالا عزیز پایین کوه امد فایده اش چی بود؟ چرا قهر کردن این ادم این قدر مهم بود؟ ۳. ۱۷ ماه بعد از زادواج پادشاه وقتی پانچو خواست بره پیشش، گفت پدر زن من نیازی به اجازه نداره؟ یعنی تا حالا پیشش نرفته بود؟ ۴. با وجود قدرت پادشاه و کمک گرفتن از ارواح جنگ ۱۷ ماه طول کشید، پس اهریمن خیلی قدرتمند بوده، چه طور تا قبل این جریانات جنگ رو با این همه قدرت نبرده بود؟ ۵. دو نفر از گروه شورا که با اهریمن درگیر بودند، چه طور شکستش دادند؟ ۶. با این که پادشاه دید دوتا از اعضای نمیتونن اهریمن رو شکست بدهند خیلی راحت رهایشون کرد و برگشت خونه اش؟ ۷. وقتی اورهان پیش عزیز بود اصلا چی شد یک دفعه موکل رو گرفتند؟ اورهان رو چطور بردند؟ ۸. اگر پادشاه قدرت دیدن اینده رو داره پس چه طور از قبل نمیدونست و یک کشته میشه؟
احمدضیا نوروزی
۱۴۰۲/۱۱/۲۷
به نظر من رمان خوب سه تا ویژگی داره داستان: از نظر داستان رمان جذابی بود درسته موضوعش یک مقدار تکراری بود ولی پر از غافلگیری بود بخش‌های زیادی از رمان قابل پیش بینی نبود این کتاب رو به کسانی پیشنهاد میکنم که از قابل پیش بینی بودن کتابی که دارن میخونن خسته شدن ولی این که دلیل قدرتمند بودن شخصیت اصلی حتی تا لحظه‌ی آخر توضیح داده نشد یک ضعف بزرگ برای پایان این رمان بود (یعنی به طور قطع توضیح داده نشد بخونید خودتون متوجه میشید من داستان رو لو نمیدهم) شخصیت اصلی: شخصیت اصلی یک جورهایی ضعیف بود (از نظر شخصیتی) این ترسو بودنش که حتی تا آخر کتاب هم میشد ترسو بودن شخصیت اصلی رو دید باعث میشد احساس کنی که لایق اون قدرت نیست شخصیت‌های فرعی: از نظر من هر رمانی باید حداقل یک فرد که چه از نظر شخصیت و چه از نظر قدرت بهتر از بقیه هست باشه نه این که شکست ناپذیر باشه به طوری که شخصیت اصلی هرگز به گرد پای ان نرسه که در این رمان همچین چیزی نداشتیم و همه‌ی شخصیت‌ها ضعف‌های بزرگی داشتن به جز اهریمن و اعضای شورا که ان ها هم خدمتگزار شخص دیگه‌ای بودند که آیت ضعف بزرگی بود و به طور کلی به داستان شخصیت‌های فرعی اصلا توجه‌ی نشده بود تنها کسانی که ما یک مقدار داستان زندگی ان ها رو متوجه شدیم شخصیت اصلی و پدربزرگش بود حتی داستان زندگی عزیز که باعث حل شدن نیمی از مشکلات داخل داستان شد هم تعریف نشده بود که این نشون میده رمان با عجله نوشته شده و به خاطر همین موضوع من یک ستاره کمتر میدم دلیل اینکه چهار ستاره‌ی باقی مونده رو به این رمان دادم این بود که داستان خیلی کوتاه بود و اتفاقات خیلی سریع می‌افتادند و از خواندنش خسته نمیشدی و به خاطر این هم بود که پر از غافلگیری بود چون خواننده وقت حدس زدن اتفاقات آینده رو نداشت
شادی نصیری
۱۴۰۳/۰۳/۰۴
داستان جالب و هیجان انگیزی بود و راحت ذهن خواننده رو مشغول میکرد و از اول همه چیز رو درعین توضیح دادن پیچیده بود ک برای من جالب بود
آتور از اون مدل رماناس ک نمیشه پیش بینی کرد قراره چی بشه ک از طرفی هم همین باعث شد‌ی سری چیزا رو نفهمید و اخرش نویسنده‌ی جوری داستان رو پیچید ک انتظار نداشتم انقدر و
سریع نقطه پایان رو بذاره رمان جای ادامه داشت خیلی چیزا راجبش هنوز گنگه مثلا پسرش چطوری پادشاه اشباح شد درحالی ک خودش هنوز نمرده
مگه بعد مرگ هر پادشاه پادشاه بعدی انتخاب نمیشه یا از طرفی هر پادشاه ک اسمش تو دفتر باشه اسم بعدی رو مینویسه ولی اسم خودش وفتی تو کتاب نبود چطور اسم پسرش رو نوشت یا اصلا واسه چی شیطان پناهنده اون بود درحالی ک بیشتر عزیزانش توسط اون یا بخواطر اون کشته شدند
اخر رمان من خیلی کنجکاو و سرگردون بودم و هرچی تحلیل کردم ب جای خاصی نرسیدم
بنظر من این رمان باید دارای جلد دوم باشه وگرنه داستان هنوز ناقصه
M.mhmdy
۱۴۰۳/۰۲/۱۰
کتاب جالب و زیبایی هستش خوندنش رو پیشنهاد میکنم جذاب و سرشار از دلهره.... تصویرسازی‌های زیبا و دقیق از جزئیات توی این کتاب باعث میشه که به خوبی موقعیت‌ها درک بشن... متاسفانه روند داستان خیلی خیلی تند بودش و به نظرم نویسنده میتونست با جزئیات و حوادث بیشتری داستان طولانی تری رو ارائه بده... جهش به ۱۷ داستان ماه بعد به طور ناگهانی به نظرم مناسب نبود از جنگ با اهریمن روایت داستان عاشقانه رایان و میترا به نظرم صرف نظر شده بود که اگر بیشتر به اون پرداخته میشد قطعا زیبایی کتاب بیشتر میشد... صحنه‌هایی که رایان آینده رو میدید خیلی کوتاه بودن و از نظر من باید نشان دوازده میشد که آیا رایان از عوض کردن آینده راضی بود؟ تلفاتی در پیش نداشت؟ و اگه این اتفاق میافتاد در چند صفحه آخر که رایان آینده رو دید من راحت میتونستم با پایان کتاب کنار بیام اما من نتونستم در کنم که آیا رایان در آینده میتونه تصمیم بگیره یا نه.... درکل خوندن کتاب رو پیشنهاد میکنم زیبا بود اما میتوانست به مراتب زیبا تر باشد....
Nima
۱۴۰۳/۰۱/۲۹
کتاب آتور، رمانی فانتزی و جذاب است که می تواند برای طیف وسیعی از مخاطبان سرگرم کننده باشد. فضاسازی عالی، شخصیت پردازی خوب و روایت گیرا از نقاط قوت این کتاب هستند. اگر به دنبال کتابی هستید که شما را به دنیایی فانتزی و پر ماجرا ببرد، کتاب آتور را به شما پیشنهاد می کنم موضوع: داستان حول محور پسری به و نام رایان می چرخد که در دنیایی فانتزی زندگی می کند. او به طور اتفاقی با روحی به نام میترا آشنا می شود این آشنایی، ماجراهای هیجان انگیزی را برای او رقم می زند. فضاسازی:  نویسنده به زیبایی، دنیایی فانتزی و پر از رمز و راز را خلق کرده است. خواننده به راحتی می تواند با جزئیات داستان ارتباط برقرار کند و خود را در آن غرق کند. شخصیت پردازی:  شخصیت های داستان به خوبی پرداخته شده اند و هر کدام از آن ها ویژگی ها و خصوصیات منحصر به فرد خود را دارند. روایت:  داستان با لحنی جذاب و گیرا روایت می شود و ریتم سریعی دارد. خواننده را به دنبال خود می کشاند و تا انتهای داستان، کنجکاو نگه می دارد. خلاقیت:  نویسنده از ایده های خلاقانه و بکر در داستان خود استفاده کرده است. ترجمه:  ترجمه کتاب روان و خواندنی است
El
۱۴۰۳/۰۹/۱۶
رمان جالبی بود مثل هر رمان دیگه مقداری نکته ضعف و مقداری هم نکته قوت داشت. اولین چیزی که توجهم رو جلب کرده بود دنیاسازی بود. دور از هر نوع کلیشه ای بود یک شهری ترکیب از ایران و اروپا بود همچین چیزی تا به حال ندیده بودم اسم های اروپایی (اسم ایرانی کمتر ۲۰ درصد بود) و حضور درویش ها توی زمان خاص در یا شهر برام جالب بود. اخیرأ هالیوود سعی داره نشون بده اهریمن موجودی خیر گاها قدرتی برابر با نیکی رو داره. دیدگاه نویسنده به شیطان نزدیکی زیادی به دیدگاه اسلام به شیطان داره. قلم نویسنده خیلی روان و ساده بود به اندازه کافی سادگی و صمیمیت داشت و مراقب بود زیاد ساده و بچه گانه نشه و همچین از تکلف دوری کرده بود نکات ضعف این داستان قابل حدس بودن اتفاقات بود که اوایل رمان خیلی دیده می شد متأسفانه نویسنده کارش چندان توی گره زدن خوب نبود و از همون اول می شد حدس زد ویک انتخاب نمیشه و میمیره. شخصیت پردازی ضعیف بیشتر شخصیت ها تک بعدی بودند اخلاق یا منش خاصی نداشتند که بشه اونا رو از هم جدا کرد بیشتر توصیفاتی که به میترا داده شده بود از زبان راوی و به صورت مستقیم بود و بیشتر شبیه مدح بود تا توصیف باعث شده بود که زیاد توجه ما رو جلب نکنه و چندان با میترا گرم نگیریم امیدوارم که نویسنده گرامی از خوندن این متن ناراحت نشن اینا فقط نظرات شخصی من بود
S.pldsanj
۱۴۰۳/۰۹/۱۳
تکه ای از رمان/بنظرم خیلی جذاب بود متشکرم از تیم کتابراه مارتا دستی بر زیر چانه اورهان گذاشت. مستقیم به چشمان او خیره شد و گفت آماده ای که به اطمینان و یقین برسی؟ آیا حاضری؟ اورهان که به وضوح سرمای دست مارتا را بر زیر چانه اش احساس میکرد انگار چاره ای جز تایید نداشته باشد بی اراده: گفت بله آماده با ام. مارتا دست دیگرش درب آشپزخانه را باز کرد و با دستی که زیر چانه او بود صورت او را به سمت داخل آشپزخانه چرخاند. اورهان از چیزی که میدید و میشنید نفس در سینه اش حبس شد و با چشمانی گشاد خشکش زد. در درون آشپزخانه که تا همین چند لحظه قبل خالی بود پنج دختر جوان و زیبا در نهایت شادابی و سرخوشی همچنان مشغول آواز خواندن شستشو و رفت روب بودند. در حالی که هنگام حرکت از یک طرف به طرف دیگر محو و دوباره ظاهر می شدند و دقیقاً وقتی که یکی از دخترها برای او دست تکان داد مارتا به آرامی در را بست اورهان با حالی منقلب نگاه مارتا کرد اما به علت قفل شدن زبانش هیچ نگفت. مارتا به آرامی: گفت: حق داری بترسی
ابوالفضل حیدری
۱۴۰۳/۰۱/۰۲
این رمان درباره پیرمردی است که پادشاه انسان‌ها و اشباح است و باید بین دو پسر خود که یکی جنگجو و شجاع و مغرور است و دیگری آروم یکی را به عنوان جانشین خود انتخاب کند.پسر بزرگ تر که جنگجو است جانشینی را میخواهد اما پسر دوم ان را نمیخواد و از قضا شورا هم میخواهد که آن پسر که جانشینی را نمیخواهد جانشین شود
پسر اول با خیانت کاری شورا کشته میشود و پیرمرد هم شودا منحل مبکند و اسمی را در کتاب گرم که به عنوان ثند اثبات پادشاهی کسی است مینویسد . هفده سال بعد نوه آن پیرمرد به نام رایان بزرگ میشود و زمزمه‌های جانشینی او به گوش اشباح و مخصوصا اهریمن که نمیخواهد انسان‌ها به قدرت برسند میرسد د در صدد نابودی این پسر بر می‌آیند اما به دلایلی نمیتوانند روح او را از بین ببرند. بعد از تلاش‌های پسر و دوستش بالاخره پادشاه میشود و قدرت را به دست میگیرد اما با پیشبینی که میکند و حرفی که همسر زیبایش میزند انتظار‌ها برای رسیدن جلد بعدی رمان شروع میشود.
فرییا جمالی
۱۴۰۳/۰۷/۱۵
آتور کتابی جذاب تخیلی فانتزی و پر کشش. اول از همه تشکر میکنم از نویسنده ی این کتاب. تخیل و بیان بسیار قوی و درخور توجه دارند. از کتاب خیلی خوشم اومد با اینکه من اصلا در این زمینه کتابی نخونده بودم و بیشتر ژانر جنایی روانشناسی میخونم. دست مریزاد آقای نویسنده. اما... اما داستان یه نقطه ضعف هایی هم و داشت. اولا برادر جان ویک چجوری در چه زمانی به سرعت برادر رو کشت رفت و کتاب گرم رو پیدا کرد و تازه بعدشم پنهانش کرد. یا سایرووس در اصل کی بود یا عزیز؟ چرا اینقدر قهر عزیز برای دنیای اشباح تلخ و مهم بود؟ اصلا عشق عزیر ازکجا بود به کی بود و رفته بود به کوه و سالهای سال در قهر و غصب بود. چرا سایروس به رایان گفت چرا قهر کردی و زدی به کوه؟ آیا عزیز همون رایان بود در چهره ای دیگه.؟ آیا کتاب در قسمتهایی سانسور داشت؟ خلاصه اگر از این ابهامات بگذریم داستان خوب و عالیی بود و توصیه میکنم بخونیدش
وحید
۱۴۰۳/۰۱/۰۹
با سلام خدمت نویسنده محترم کتابراهی‌های عزیز اولا تشکر میکنم از نویسنده گرامی که تو این مشکلات کتاب رو به صورت رایگان در اختیار خواننده قرار دادن به طور کلی کتاب خوبی بود که بعضی جاها طوری وصف می‌کرد که خواننده خودش رو داخل داستان حس می‌کرد و بعضی جاها خیلی گنگ بود که میتونست هم داستان طولانی تر هم بشه کامل به تمام جزئیات پرداخته بشهمن مثل باقی دوستان نمیگم که نویسنده کتاب عجله داشته یا خواسته از سر باز کنه، چون واقعا زحمت کشیده و از قوت تخیل استفاده کرده که تو ژانر تخیلی داستان معمایی هم تا حدودی گنجانده و هیچ وقت دوست نداشته که یه کتاب رو پوچ کنه، به نظر من باید بیشتر روی تجربه دیگران و این انتقادات دقت کنه که کتاب‌های بعدی رو پخته تر و جذاب تر بنویسه من این کتاب رو به خواننده‌ها پیشنهاد میکنم
نرگس خاتون
۱۴۰۳/۰۸/۱۹
سلام و درود و ضمن خسته نباشید به نویسنده محترم که چنین کتاب زیبایی را ارائه کردند. بعد از افسانه مارالو این کتاب حرف اول را می زند. از شما آقای رساطلب نهایت سپاس را دارم و همچنین آرزوی سربلندی شما در نویسندگی را دارم. انتقادی که ازاین کتاب داشتم این بود که اولین صفحات کتاب، وقتی که پدربزرگ با اشباح حرف میزد کمی، فقط کمی، کسل کننده بود و هیجانی نداشت. میتوانست بیشتر و بیشتر خلاقانه و هیجانی باشد. اما در هرحال صفحات اول نشان دهنده نظر من نیستند. این کتاب بخصوص مابین اش، عالی ترین متن ها را داشت و همچنین هیجانات خود را به بهترین شکل ممکن درآورده بود. واقعا از شما نویسنده محترم، سپاس گزارم و تقاضا دارم که صفحات اول را اگر میشود اصلاح کنید و با هیجان بیشتری بنویسید. با تشکر.
جواد جمشیدی
۱۴۰۲/۱۱/۱۹
کتاب خوبی بود و داستان سرگرم کننده بود، مقداری شبیه اعتقادات ما ایرانی‌ها بود با این تفاوت که اجنه به اشباح تبدیل شدند، البته میتونست بهتر باشه مثل: ترس اشباح از لمس اسم خدا و حتی به زبان نیاوردن اسم خدا، تفاوت سنی پدر بزرگ و پدر میترا که اول داستان همسن بودند ولی بعدا معلوم شد اقا عاشق ماهی خانم بوده در صورتی که در اولین امتحان پدربزرگ، پانچو شرح حال امتحان رو می نویسه و به جد رایان میده، دلیل همکاری داوود و اهریمن توضیح داده نشد سرنوشت همسر داوود هم همچنین، دلیل ازدواج نکردن اشباح و انسان‌ها، اخر کتاب هم که همه می تونستند میترا رو ببینند، البته دو صفحه اخر نشون میده آقای رسا طلب نقشه‌هایی داره برای ادامه داستان
حسین
۱۴۰۳/۰۲/۱۲
یک رئال جادویی و یا شاید یک سورئال. چیزی را باید عرض کنم این که من اهل چنین کتاب‌هایی نیستم و به توصیه دوستم که کتاب چاپی رو خونده بود به سراغ این کتاب آمدم. در ابتدا ما بین جذابیت داستان و عقیده خودم در کنکاش بودم اما وقتی به اتفاق درون جنگل رسیدم دیگر عقیده خودم رو کنار کذاشتم و ادامه دادم. راستش باور نمی‌کردم که شاید کتابی در این ژانر بتونه من رو راضی کنه. در مدت 24 ساعت تمامش کردم چون خوب درگیرم کرد. نویسنده ایرانی است اما کاراکترهای داستان اغلب اسامی لاتین دارند. فکر کنم برای این ژانر از کتاب‌ها بابت گرفتن مجوز بوده که چنین اتفاقی افتاده. اما کلیت داستان در جاهایی با فرهنگ ما همخوانی دارد. میرم سراغ دیگر کتاب‌های این نویسنده.
مشاهده همه نظرات 404

راهنمای مطالعه کتاب آتور (آتش)

برای دریافت کتاب آتور (آتش) و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.