معرفی و دانلود کتاب مشعل: کتاب پنجم مجموعه داستان‌های کوتاه جهان

معرفی کتاب مشعل: کتاب پنجم مجموعه داستان‌های کوتاه جهان

مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه از گروهی از نویسندگان در کتاب مشعل گرد آمده است. در این داستان‌ها، نویسندگان ماجراهایی از انسان‌هایی خلق می‌کنند که با بحران‌های روانی و عاطفی در زندگی مواجه می‌شوند و از دل ماجرا به درک و دریافتی تازه از زندگی یا مرگ دست می‌یابند. این کتاب در گروه داستان‌های کوتاه خارجی طبقه‌بندی می‌شود و خواننده را به تأمل در زندگی و تجربیات گوناگون انسان‌هایی از سراسر جهان وا می‌دارد.

درباره‌ی کتاب مشعل

کتاب مشعل مجموعه‌ای از 10 داستان کوتاه از نویسندگانی از اسپانیا، آمریکا، فلسطین، غنا، ایتالیا، کوبا، ایرلند و... است که در آن مضامینی چون جستجوی معنای زندگی، عواطف انسانی و تلاش برای رشد فردی، روابط انسانی و مواجهه‌ی انسان با مرگ، ترس و حقیقت‌های پنهان موضوع داستان‌پردازی قرار گرفته است. در این کتاب ابتدا نویسنده به صورت مختصر معرفی شده، سپس یکی از داستان‌های کوتاه وی نقل می‌شود.

اولین داستان این مجموعه با عنوان مشعل (La llama) نوشته‌ی برناردو آچاگا (Bernardo Atxaga)، نویسنده‌ی باسکی، منطقه‌ای در مرز اسپانیا و فرانسه است. این داستان ماجرای نویسنده‌ای است که در تلاش برای یافتن کلمه‌ای جامع و متمایز برای پایان کتابش، دچار بحران خلاقیت می‌شود. او به دنبال منبع الهام، به سفرهایی می‌رود و خاطراتی از گذشته را مرور می‌کند؛ اما هر بار با ناکامی مواجه می‌شود. در این مسیر، او با شخصیت‌هایی مانند عمو و دوست پزشکش مواجه می‌شود که نگرانی‌هایشان درباره وضعیت ذهنی و جسمی او را ابراز می‌کنند. جستجوی وی نمادی از تلاش بی‌پایان انسان برای یافتن معناست.

داستان مشعل اثری است که در آن مرز میان واقعیت و خیال محو می‌شود. برناردو آچاگا خواننده را به درون ذهن نویسنده‌ می‌برد و با استفاده از تکنیک‌هایی مانند روایت درونی، بازی با زمان و مکان و ترکیب واقعیت و خیال به بررسی مفاهیم عمیقی مانند بحران هویت، خلاقیت و جستجوی معنا می‌پردازد. آچاگا با نثری روان و استفاده از تکنیک‌های روایی نوآورانه توانسته است اثری خلق کند که هم از نظر ساختاری و هم از نظر محتوایی، چالش‌برانگیز باشد و خواننده را به فکر فرو برد.

داستان‌های دیگر کتاب مشعل همچون: «باید در این کشور برای همه اتفاق بیفتد» از کالم مک‌کان (Colum McCann) و »برچیده شدنِ موانع» از سامیه عطوات (Samiya At’ut) نمونه‌های دیگری از داستان‌های کوتاه از ادبیات جهان هستند که در آن‎‌ها مواجهه‌ی انسان با مصائب و احساسات عمیق انسانی به نمایش گذاشته می‌شود.

کتاب مشعل پنجمین کتاب از مجموعه داستان‌های کوتاه جهان است که انتشارات علمی و فرهنگی آن را با ترجمه محمدعلی مهمان‌نوازان منتشر کرده است.

کتاب مشعل برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای کسانی که به داستان‌های کوتاه و تأمل‌برانگیز از ادبیات جهان علاقه‌مند هستند، مناسب خواهد بود.

در بخشی از کتاب مشعل: کتاب پنجم مجموعه داستان‌های کوتاه جهان می‌خوانیم

یک بار دیگر پدر زیر آب رفت و این بار مثل قبل مدت زیادی آن زیر ماند، و همان موقع بود که نور چراغ‌های چند ماشین جاده‌ای را که به شهر می‌رفت، روشن کرد. تلألؤ نورها در دوردست تصویر زیبایی میان باران پدید آورد و روی پرچین‌ها و حصارهای مزرعه سایه انداخت. پدر سرش را از آب بیرون آورد و چون به‌سختی نفس‌نفس می‌زد، متوجه آن نورها نشد. سینه‌اش مرتب بالا و پایین می‌رفت. نگاهی به اسب انداخت و بعد به من نگاه کرد. من به جاده اشاره کردم و او از میان سیلاب به آن‌طرف خیره شد. لبخندی روی لبانش نقش بست، شاید تصور می‌کرد مک دلوین 45 است که با گاری شیرش آمده، یا مولی است که دارد از شیرینی‌فروشی به طرف خانه می‌رود، یا به هرحال کسی آمده تا در نجات دادن اسب محبوبش به او کمک کند. به ریشۀ درخت تکیه کرد و با تلاش و تقلا خودش را بیرون کشید و در حاشیۀ رودخانه ایستاد، و بعد دستانش در هوا شروع به تکان خوردن کرد و در همان حال فریاد زد: «هی، ما اینجاییم، ما اینجاییم!»

پیراهنش در زیر لباس کارش کاملاً خیس شده بود و وقتی نور ماشین‌ها روی آن افتاد، رنگ سفید آن کاملاً مشخص شد. چراغ‌ها هر لحظه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شدند و ما سروصداهایی را از آن سمت می‌شنیدیم که هر آن واضح‌تر و مشخص‌تر می‌شدند. به‌نظر می‌رسید سرنشینان آن‌ها از همان چیزهایی خورده بودند که من هرگز نمی‌خورم. به پدر نگاه کردم و او با چهره‌ای نگران، همچون کسی که راه را گم کرده، همچون کسی که ضربه‌ای به او وارد شده، همانند کلاه کپی‌ای که بر امواج آب شناور شده، و مانند درخت بزرگ و تنهایی که از جنگل دور افتاده، با حالتی مضطرب نگاهم را پاسخ داد. یک نفر با حالت خیلی عجیب‌وغریبی از آن سمت فریاد زد: «هی، رفیق، چه خبر شده؟» و پدر جواب داد: «هیچی.» و بعد سرش به روی سینه پایین آمد و از روبه‌رو به من نگاه کرد، و به‌نظرم رسید که با نگاهش می‌گفت: «طناب رو ول کن، دختر»، اما من این کار را نکردم. محکم طناب را گرفته بودم و سرِ اسب بارکش را روی آب نگه داشتم بودم، و در تمام این مدت پدر با زبان بی‌زبانی می‌گفت: «خواهش می‌کنم ولش کن، کتی، بندازش، بذار غرق بشه.»

فهرست مطالب کتاب

برناردو آتزاگا (Bernardo Atxaga)
مشعل
شرلی جکسون (Shirley Jackson)
قرعه‌کشی
کالم مک‌کان (Colum McCann)
باید در این کشور برای همه اتفاق بیفتد
سامیه عطوات (Samiya At’ut)
برچیده شدنِ موانع
آما آتا آیدو (Ama Ata Aidoo)
هدیه‌ای از ناکجا
ناتالیا گینزبورگ (Natalia Ginzburg)
مادر
دیوید مایکل کاپلن (David Michael Kaplan)
شکارِ ماده‌گوزن
ماریا النا یانو (Maria Elena Llano)
خانواده
شرلی آن گراو (Shirley Ann Grau)
گُلِ تب
دیوید گیتس (David Gates)
خانم پستچی