معرفی و دانلود کتاب مرد پشت و رو

معرفی کتاب مرد پشت و رو

کتاب مرد پشت و رو ترکیبی است از ترس، جنایت، معما، عناصر داستان‌های علمی - تخیلی، روایت عاشقانه، فلسفه‌بافی و توصیف حیات وحش زیبای جنوب فرانسه. فرد وارگاس در این کتاب شخصیت کمیسر آدامزبرگ را در زمانی که یک گرگ یا شاید هم گرگینه مردم روستا را به وحشت انداخته، به صحنه می‌آورد: پلیسی با ویژگی‌های شخصیتی بی‌نظیر که به غریزه و حس ششم خود اعتقادی راسخ دارد. گفتنی است که این اثر برنده‌ی جایزه‌ی ادبی «خنجر» شده است.

درباره‌ی کتاب مرد پشت و رو

سال‌هاست که گرگ‌ها به گله‌ی گوسفندان هجوم می‌برند و آن‌ها را شکار می‌کنند. چنین چیزی، قانون طبیعت وحشی است. در جنوب شرقی فرانسه -جایی که داستان کتاب مرد پشت و رو (Seeking Whom He May Devour) اتفاق می‌افتد- دهکده‌ای کوچک قرار دارد که مردم آن‌جا مانند نیاکان خود زندگی می‌کنند. هر ساله گرگ‌ها از ایتالیا به مزارع اطراف کوه‌های آلپ هجوم می‌آورند، شکار می‌کنند و زندگی آزادانه‌ای دارند؛ بدون آن‌که کشاورزان و چوپانان با آنان کاری داشته باشند. زیست‌شناسان و متخصصان حیات وحش به این منطقه می‌آیند و حرکات این حیوانات را با علاقه دنبال می‌کنند. در میان این علاقه‌مندان به حیات وحش، لارنس جانستون، عکاس و متخصص حیات‌وحش اهل کانادا به‌همراه دختری به نام کامیل برای مطالعه‌ی زندگی گرگ‌ها به دهکده‌ی کانتور آمده‌اند.

موجی از وحشت دهکده‌ای دورافتاده در کوه‌های آلپ را فرامی‌گیرد. درست بعد از زمانی که در ابتدا لاشه‌ی چند گوسفند و سپس جنازه‌ی مثله‌شده‌ی یک انسان پیدا می‌شود. وقتی دوست کامیل به نام سوزان، به‌طرز وحشیانه‌ای کشته می‌شود، شایعات شدت بیشتری می‌گیرند. کامیل و دوستانش تصمیم می‌گیرند که رد قاتل را شناسایی کنند. سوزان پیش از مرگش به آن‌ها گفته بود که فکر می‌کند یک گرگینه‌ی بسیار بزرگ قاتل اصلی باشد. حال که او کشته شده، احتمال درستی این فرضیه نیز شدت می‌گیرد. مردم محلی اعتقاد دارند که گرگینه‌ها مو در بدن ندارند؛ در نتیجه وقتی یک مرد عجیب و منزوی بدون‌ریش به نام ماسر ناپدید می‌شود، همگان او را مظنون اصلی قلمداد می‌کنند. مخصوصاً اینکه در خانه‌ی او نقشه‌ای با مسیر پرپیچ‌وخم پیدا می‌شود. کامیل و دو فرد دیگر، تصمیم می‌گیرند این نقشه را دنبال کنند تا به ماسر برسند. ادامه‌ی کتاب فرد وارگاس مشخص می‌کند که این مسیر تله‌ به حساب می‌آید یا آن‌ها را به‌سمت حقیقت هدایت می‌کند.

کامیل و دو دوست دیگرش همراه با هم و در یک کامیون به حل پرونده ادامه می‌دهند؛ اما می‌دانند که باید از پلیس کمک بگیرند. آن‌ها به کسی احتیاج دارند که بتوانند اطلاعاتشان را به او منتقل کنند و همراه او به تحقیقاتشان ادامه دهند؛ نه کسی که سر راه آن‌ها قرار بگیرد. کامیل شخصی به‌خصوص را می‌شناسد؛ ولی او آخرین کسی است که می‌خواهد در زندگی‌اش ببیند: آدامزبرگ. از آن‌سو، سرگرد ژان باپتیست آدامزبرگ، نامزد سابق کامیل و کمیسر ویژه‌ی پلیس، با دیدن اخبار کشته شدن گوسفندها و آدم‌ها و همچنین دیدن کامیل در تلویزیون، به این موضوع علاقه‌مند می‌شود. و درست در نقطه‌ی عطف داستان مرد پشت و رو، این شخصیت محبوبی که فرد وارگاس خلق کرده، ظهور می‌کند و با حس ششم فوق‌العاده‌اش، رسیدگی به پرونده‌ی قتل را بر عهده می‌گیرد. بسیاری از پلیس‌های معمولی به وجود گرگینه اعتقاد ندارند؛ اما آدامزبرگ یک پلیس معمولی نیست. او در دوران کودکی خود از پدر و اطرافیانش درباره‌ی این موجود خطرناک شنیده بوده. بنابراین او بهترین کسی است که می‌تواند از میان «تاریکی مطلق» راه حقیقی را بیابد و به شایعات محلی خاتمه دهد.

آدامزبرگ یکی از آن‌ شخصیت‌های جذاب رمان‌های پلیسی است: شخصی که به نظرات دیگران درباره‌ی خودش بی‌اعتناست و بعد از انجام کامل تحقیقات، تفکر عمیق و اعتماد به غرایزش، پرونده‌های جنایی را حل می‌کند. سه شخصیت دیگر کتاب مرد پشت و رو نیز جذابیت‌های خاص خود را دارند. آن‌ها مانند سه تفنگدار درکنار یکدیگر به تحقیق ادامه می‌دهند، هفته‌ها در یک کامیون زندگی‌ می‌کنند، می‌خوابند و غذا می‌خورند. این سه شخصیت درباره‌ی فلسفه‌ی زندگی، نحوه‌ی پیدا کردن قاتل و دیگر چیزها با یکدیگر بحث و شوخی می‌کنند و می‌کوشند به روش خودشان، عامل اصلی قتل‌ها را پیدا کنند.

فرد وارگاس (Fred Vargas) با نام اصلی فردریک اُدوان روزو، باستان‌شناس و نویسنده‌ی فرانسوی است که به‌واسطه‌ی آثار پلیسی‌اش شناخته می‌شود. بعضی از آثار این نویسنده به صورت فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی درآمده‌اند. مشهورترین شخصیتی که او خلق کرده، کمیسر آدامزبرگ است که در کتاب مرد پشت و رو نیز حضور دارد.

شادی بهرامی با ترجمه‌ی کتاب مرد پشت و رو، این اثر را به خوانندگان فارسی‌زبان معرفی کرده است. ناشر این اثر از فرد وارگاس، نشر گویاست.

درباره‌ی مجموعه‌ی کمیسر آدامزبرگ

فرد وارگاس در مجموعه‌ی کمیسر آدامزبرگ، زندگی پلیسی را به تصویر می‌کشد که شبیه هیچ‌کس نیست و با اتکا به غرایزش پرونده‌ها را حل می‌کند. از سال 1991 تاکنون، ده جلد از این مجموعه‌ی پرطرفدار و برنده‌ی جایزه منتشر شده است که عبارتند از: مردی با دایره‌های آبی، مرد پشت و رو، زود برو و دیر برگرد، زیر بادهای نپتون، مکانی نامشخص، درون جنگل‌های ابدی، ارتش خشمگین، زمان یخ‌بسته، وقتی خلوت‌نشین بیرون می‌آید و روی صفحه‌ی سیمانی.

جوایز و افتخارات کتاب مرد پشت و رو

• برنده‌ی جایزه‌ی بزرگ رمان نوآر کنیاک در سال 2000
• برنده‌ی جایزه‌ی رمان برتر معمایی از دیدگاه منتقدین در سال 2000
• کسب جایزه‌ی Prix Sang d'Encre des lycéens در سال 1999
• برنده‌ی جایزه‌ی انجمن نویسندگان جنایی دانکن لاوری (جایزه‌ی بین‌المللی خنجر)

نکوداشت‌های کتاب مرد پشت و رو

• فرد وارگاس شخصیت یک کمیسر و پلیس جذاب را در رمان مرد پشت و رو خلق کرده که شما را تا پایان میخکوب‌کننده‌ی داستان همراه خود می‌کند. (مجله‌ی کرکوس ریویوز)
• کتابی هیجان‌انگیز، ترسناک و مبتکرانه از فرد وارگاس که افسانه‌های ترسناک قدیمی و شخصیت‌های عجیب در آن نقش دارند. (ایندیپندنت)

اقتباس سینمایی از کتاب مرد پشت و رو

بر اساس کتاب مرد پشت و رو فیلمی تلویزیونی به کارگردانی ژوزه دایان در سال 2009 برای شبکه‌ی فرانس 2 ساخته شد. ژان-اوگ آنگلاد و الن فیلیِرس در این فیلم نقش‌آفرینی کرده‌اند.

کتاب مرد پشت و رو برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های پلیسی با کمی چاشنی ترس و تخیل علاقه دارید، حتماً کتاب مرد پشت و رو را بخوانید.

در بخشی از کتاب مرد پشت و رو می‌خوانیم

در کافه‌ی دهکده، قبل از اینکه به لورانس اجازه دهند به سردخانه برود، حرف‌های تند و خشنی ردوبدل شد. لورانس را در آنجا به اسم "تله‌گذار" می‌شناختند، چون به نظر آنها کسی که سال‌ها در جنگل‌های کانادا کفش پاره کرده کسی نیست جز یک "تله‌گذار" که به صورتی مبهم معنی یک خائن را برای آنها داشت. ولی در این باب چیزی به او نمی‌گفتند و ریسک نمی‌کردند. چون احساس می‌کردند که به خود او، به دانش او، به علم او و همچنین به قدرت او احتیاج خواهند داشت. چنین موردی را نباید نادیده گرفت مخصوصاً در روستایی به این کوچکی، و در مورد مردی که شانه به شانه با خرس‌های گریزلی زندگی کرده، پس می‌بایست این گرگ‌ها، موردی جزئی و خنده‌دار برای او می‌بودند. ولی در واقع نمی‌دانستند چگونه با تله‌گذار رفتار کنند، آیا باید همه چیز را به او بگویند یا نه، البته فرق زیادی هم نمی‌کرد چون تله‌گذار اصلاً اهل حرف زدن نبود.

در زیر نگاه سیلون، قصاب روستا و ژرو نجار، لورانس با ژستی آرام در حال معاینه لاشه‌ی حیوانات بود، یکی پایش قطع شده بود آن یکی شانه‌اش. پیش خودش به آرامی‌ گفت:

- خیلی روشن نیست، اونها جا به جا شدن.