معرفی و دانلود کتاب مافیای بندر
برای دانلود قانونی کتاب مافیای بندر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مافیای بندر
ماجراجویی مخاطرهآمیز در دل جنگلهای شمال! داستان کتاب مافیای بندر که به قلم کیانا اناری نوشته شده، دربارهی دختری به نام سارینا است که برای دیدن خانوادهی عمهاش به شمال میرود. او که با دوستش قرار گذاشته در یک اقامتگاه روستایی یکدیگر را ببینند و همانجا ساکن شوند، حین مسیریابی گم میشود و ناخواسته به کلبهای در خلوت جنگل میرسد، اما...
دربارهی کتاب مافیای بندر
سارینا دختری تنها است که به همراه دوستش در یک بیمارستان در تهران کار میکند. به پیشنهاد دوستش تصمیم میگیرد چند روزی را برای سفر به شمال برود. در کتاب مافیای بندر نوشتهی کیانا اناری ماجرای سارینا از ابتدای ورودش به شمال بازگو میشود و به طور موازی به داستان گروهی خطرناک به نام مافیای بندر نیز پرداخته میشود. اما زمانی داستان به گره اولیهی خود میرسد که داستان سارینا با این گروه عجیب پیوند میخورد. اگر به رمانهای ایرانی با زبانی روان و ساده علاقهمندید و یا از مطالعهی رمانهای ماجراجویانه با درونمایهی عاشقانه لذت میبرید، با داستان سارینا و مافیای بندر در این کتاب همراه شوید.
کتاب مافیای بندر از زبان اول شخص نوشته شده و راوی بین شخصیتهای مختلف داستان دائماً عوض میشود. کیانا اناری در این کتاب به سراغ موضوعی پرهیجان و ماجراجویانه رفته و آن را به زمینهای عاشقانه پیوند میزند. این کتاب حاوی داستانی سرراست است که با آشنایی شخصیت اصلی داستان، سارینا، با گروه مافیای بندر آغاز شده و با اتفاقات غیرمنتظرهای که برای او میافتد، ادامه مییابد.
کتاب پیش رو توسط انتشارات آئیسا در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
کتاب مافیای بندر برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای ایرانی روان و ساده با تم ماجراجویی و عاشقانه علاقهمندید، مطالعهی این کتاب برایتان جالب خواهد بود.
در بخشی از کتاب مافیای بندر میخوانیم
مضطرب در حیاط قدم میزدم. بعد از تماس بهراد خیلی عصبی شدم. اصلا دلم نمیخواست در حال حاضر اونو ببینم. حدس میزدم درمورد مهمونی و دلیل برگشتن عمو میخواد باهامون حرف بزنه. با وارد شدن ماشین فرزین به سرعت به سمتش رفتم و در رو باز کردم. رو به سارینا با لحن کاملا جدی گفتم:
- پیاده شو.
بعد از پیاده شدن سارینا خودم سوار شدم و به همراه فرزین از خونه بیرون رفتیم. فرزین توی راه مدام ازم سوال میپرسید اما من اصلا اعصاب جواب دادن به سوالاتو نداشتم. فکر دیدن بهراد بدجور اعصابمو خراب میکرد. وقتی وارد شرکت شدیم رو به منشی گفتم:
- آقای برومند داخل هستن؟
منشی با دیدن من دست از کار کشید و از جاش بلند شد:
- بله.
با عجله در اتاق رو باز کردم و داخل شدم. اتاق جلومون یه میز جلسهی بزرگ در وسط اتاق داشت و صندلیهایی پشت میز گذاشته شده بود. کیارش و سام کنار هم سمت چپ و بهراد سمت راست نشسته بود. بهراد با دیدن ما از جاش بلند شد و با روی خوش به سمتم اومد:
- به! به! سلام آقا آرتین گل. کم پیدا شدی!
در دلم پوزخندی به لحن دوستانهش زدم، اما در ظاهرم تغییری ایجاد نکردم و خیلی معمولی گفتم:
- سلام. خوش اومدی.
- مثل همیشه جدی هستی.
بیخیال روی صندلی قبلیش نشست. من و فرزین هم روی یکی از صندلیها نشستیم و منتظر به بهراد نگاه کردیم، اما بهراد انگار تمایلی به حرف زدن نداشت.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مافیای بندر |
نویسنده | کیانا اناری |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 259 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7555-73-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |