معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی آبی خاک خورده

معرفی کتاب صوتی آبی خاک خورده

کتاب صوتی آبی خاک خورده نوشته‌ی شهناز شهبازی، روایتی از سال‌های دوری است که مردمانش در میان هزاران بلا به امید زنده بودند. این قصه، قصه‌ی دخترکانی است که بی‌خبر از یک لحظه‌ی بعدشان با تمام وجود به دل زندگی می‌زدند و رویا می‌بافتند.

درباره‌ی کتاب صوتی آبی خاک خورده

خانواده‌ی پنج‌نفره‌شان هر چه که نداشت،‌ آرامش و خوشی در بساطش پیدا می‌شد. دلبر و زیور که حالا هر دو در سن مدرسه بودند، به نوبت و در شیفت‌های مخالف به مدرسه می‌رفتند. مادر این را خواسته بود؛ مدیر مدرسه دلیلش را نپرسیده بود و مادر هم خوشحال بود که مجبور نبود به او توضیح بدهد «چون بچه‌هایم فقط یک جفت کفش دارند که باید به نوبت آن را بپوشند.» هرروز دلبر با نگرانی و اضطراب دم در به انتظار می‌ایستاد تا زیور برسد،‌ کفش‌ها را تحویلش بدهد و بعد یک نفس تا مدرسه بدود. هرروز مدیر مدرسه از بابت تأخیرهایش توبیخش می‌کرد و او دلش را نداشت که بگوید چرا هرروز دیر به مدرسه می‌رسد.

کتاب صوتی آبی خاک خورده نوشته‌ی شهناز شهبازی در چنین فضایی آغاز می‌شود. دهه‌ی شصت است و التهاب جنگ راهش را تا خانه‌های مردم هم باز کرده. با اینکه هرلحظه آشوب قرمز شدن وضعیت در جانشان می‌لولد،‌ اما دیگر به این وضعیت عادت کرده‌اند. حالا دیگر پنجره‌های بی‌شیشه و شنیدن صدای آ‌ژیر، به بخشی از روزمرگی مردم بدل شده. حتی در مدرسه هم،‌ وقتی صدای غرش هواپیماهای جنگنده بیاید،‌ بچه‌ها دیگر شیون و زاری نمی‌کنند. فقط بی‌صدا در نقطه‌ای پناه می‌گیرند و منتظر می‌مانند تا دوباره بتوانند به درس و مشقشان برگردند و زندگی کنند...

کتاب صوتی آبی خاک خورده کاری از نشر صوتی خانه‌ی داستان چوک است. این کتاب را با صدای مریم رفیعی می‌شنوید.

کتاب صوتی آبی خاک خورده برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به دوستداران داستان‌های اجتماعی فارسی پیشنهاد می‌دهیم.

در بخشی از کتاب صوتی آبی خاک خورده می‌شنویم

دلبر پشت در ایستاده بود. مثل همیشه این‌پاوآن‌پا می‌کرد. ساعت دوازده‌وربع ظهر هوای سرد پاییز جابه‌جا می‌شد. او دلبر بود؛ با قد کشیده، هیکلی تراشیده، گندم‌گون، چشم‌های درشت قهوه‌ای. واقعاً دلبر بوده. انگشت روی لب‌های سرخ اناری‌اش این‌پاوآن‌پا می‌کرد. کوچه به خوبی دیده می‌شد. در ظاهراً بسته بود.

فهرست مطالب کتاب صوتی