معرفی و دانلود کتاب مادر بودن

معرفی کتاب مادر بودن

مادر بودن برای هر زن، تجربه‌ای منحصر به فرد است و احساسات را در ابعاد گوناگون درگیر می‌کند. هلن سیمپسون در کتاب مادر بودن، داستان‌های جذابی را درمورد روابط بین مادر و فرزند روایت می‌کند که با خواندن هر یک از آن‌ها لبخند روی لب‌های شما خواهد نشست. داستان‌هایی بامزه درباره‌ی فداکاری‌ها، خستگی‌ها و عشق بی‌حد و مرز مادران به فرزندان؛ همراه با احساساتی به غایت ظریف و زیبا که با نثر شیوای یک نویسنده‌ی زن به اجرا درآمده است.

درباره‌ی کتاب مادر بودن

مادر بودن در فرهنگ ما دارای تقدس است. همیشه مقام مادر جایگاه والایی در زندگی ما داشته، بااین‌حال نویسندگان اندکی تجربیات خود را از مادرانگی در اختیار دیگران قرار داده‌اند. ادبیات و به‌ویژه داستان کوتاه، ظرفیت بسیار بالایی در پرداختن به مسائل زنان دارد. کتاب مادر بودن (Motherhood) به قلم هلن سیمپسون (Helen Simpson)، نمونه‌ای جذاب از ادبیات زنانه است. نویسنده‌ی این کتاب با لحنی متمایز و بامزه، داستان‌هایی تخیلی از مادرانگی را ارائه می‌دهد که در تمام آن‌ها احساسات ظریف و زیبای انسانی نمایان است. روابط مادر و فرزندی، مهم‌ترین مضمونی است که در تمامی داستان‌های کتاب به آن برمی‌خوریم.

کتاب مادر بودن از پنج داستان کوتاه تشکیل شده که هر یک از آن‌ها تجربه‌ای متفاوت از مادرانگی ارائه می‌دهد. در داستان اول، وظایف مادرانه به‌صورت دقیق و با لحنی طنازانه شرح داده می‌شود. راوی این داستان، تصویرسازی جذابی از مادر خود ارائه داده و از این طریق، توقعاتی که در عرف برای مادران تعریف شده است را به چالش می‌کشد. در داستان دوم نیز به مشکلات جسمانی و روانی که زنان در سال‌های نخست تولد فرزند خود تجربه می‌کنند، پرداخته می‌شود. هلن سیمپسون در این داستان مادر بودن را به‌عنوان شغلی تمام وقت نشان داده و به مادرانی پرداخته است که علاوه بر مادر بودن، شغلی در بیرون از منزل نیز دارند. تمامی بی‌خوابی‌ها، نوسانات خلقی و نگرانی‌هایی که مادران جوان برای بزرگ کردن فرشته‌های بند‌انگشتی خود به جان می‌خرند، در این داستان به شکل ملموسی درک می‌شود.

با مطالعه‌ی کتاب مادر بودن، متوجه می‌شویم که دغدغه‌ی مادران امروزی فقط برآورده ساختن نیازهای جسمانی فرزندان خود نیست؛ بلکه در تلاشند تا شرایط را برای آرامش روان فرزندان خود نیز فراهم کنند. از طرفی بسیاری از زنان با مادر شدن، خود را به‌کلی فراموش می‌کنند و تمام وقت در خدمت فرزندان خود هستند. سیمپسون در این کتاب با لحنی طنازانه، به نکوهش این عرف اخلاقی نادرست پرداخته و این نکته را به خوانندگان گوشزد می‌کند که فرزندان در وهله‌ی اول به مادرانی سالم، بانشاط و خوش‌خلق نیاز دارند. این کتاب خواندنی، توسط زهره خلیلی به فارسی برگردانده شده و به همت نشر هنوز، در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.

کتاب مادر بودن برای چه کسانی مناسب است؟

مادران جوان یا زنانی که قصد مادر شدن دارند، مخاطبان اصلی کتاب مادر بودن به قلم هلن سیمپسون هستند. مردان در سنین مختلف نیز با مطالعه‌ی این کتاب به دنیای مادرانگی وارد شده و به درک بهتری از دشواری‌های مادر بودن و احساسات زنانه دست خواهند یافت.

در بخشی از کتاب مادر بودن می‌خوانیم

قبل از این‌که جید از زیرش دربرود، زن مثل شترمرغ دوید طرف ماشین ولووی آبی‌رنگی که آن طرف خیابان پارک شده بود و درِ سمت شاگردش رو به پیاده‌رو باز بود. از داخل ماشین صدای گریۀ بچه‌ای می‌آمد که توی صندلی‌اش بسته شده بود. جید یک نگاه به لباس‌های تمیزش انداخت و نچ‌نچی کرد، اما چاره‌ای نداشت جز این‌که بچۀ در حال شیون را بلند کند و دنبال مادرش برود. با ترشرویی زل زد به هیکل گنده‌ای که افتاده بود جلو، و اندام فربه‌اش را به طرز مضحکی با سوئیشرت کت‌وکلفت پر از لک و شلوارکشی زانوانداخته‌ای پوشانده بود، هیچ دلش نمی‌خواست گرفتار عضلاتی این چنین شل و وارفته بشود.

توی راهرو، نگاه جوان و تشنۀ زیبایی‌اش‌ متوجه چشم‌های ریز و پاشنه‌های پینه‌بستۀ زن شد که به شکل زننده‌ای از پشت صندل‌هایش زده بود بیرون. بچۀ توی بغلش از بس نعره کشیده بود شده بود رنگ توت سیاه، اما به محض این‌که زن شیشۀ شیر را فروکرد توی دهنش آرام گرفت.

وضعیت اتاق جلویی از همه بدتر بود. جید بار فین‌فینی‌اش را نشاند روی زمین و با تحقیری آشکار نگاهی به دوروبر انداخت. مبلمان خانه قراضه و بدریخت بود و عکس‌ها، خب عکس‌ها مثل کارزار تبلیغاتی ارزش‌های خانوادگی بودند روی دیوارها و طاقچه‌ها و قفسه‌ها دسته‌دسته عکس‌های عروسی و عکس‌های بچه‌ها بود، موجی از ابتذال خفقان‌آور.

روی میز عسلی، گوشی تلفن چشمک می‌زد و پرچم‌های سرخ‌ و طلایی سوسن پژمردۀ نارنجی‌رنگی، که فقط یک ساقه‌اش مانده بود، گرده‌افشانی کرده بود. جید کنار میز نشست و با نوک انگشت حروف اول اسمش را روی غبار زردرنگ میز ترسیم کرد.

فهرست مطالب کتاب

دربارۀ کتاب
دربارۀ نویسنده
عدس‌ها و سوسن‌ها
کافه سوسایتی
هی آره همینه، زندگی کن
هوای سنگین
یک صبح زود