معرفی و دانلود کتاب خواهران

معرفی کتاب خواهران

کتاب خواهران، چکیده‌ای جذاب و خواندنی از دو رمان کلاسیک به نام‌های «زنان کوچک» و «همسران خوب» است که لوئیزا می آلکات، نویسنده‌ی مشهور آمریکایی قرن نوزدهم، آن‌ها را به رشته‌ی تحریر درآورده است. خواهران داستان زنان کوچک (مگ، جو، بت و ایمی) پناه عاطفی یکدیگرند و لحظات شادی و غم را در کنار یکدیگر سپری می‌کنند. خواهران داستان زندگی است؛ با تمام فراز و نشیب‌ها، سختی، فقدان‌ها، لحظات شاد یا اندوه‌بار فراوانش.

درباره‌ی کتاب خواهران

رابطه‌ی خواهرانه به شکل پیچیده‌ای جذاب است. خواهران گاهی با یکدیگر رقابت می‌کنند، گاهی از یکدیگر می‌رنجند، خشمگین می‌شوند و یکدیگر را به مرز جنون می‌رسانند؛ اما در اکثر موارد، عشق و صمیمیت جالب توجهی بین آن‌ها وجود دارد. کتاب خواهران (Sisters) را می‌توانیم به‌عنوان چکیده‌ای خواندنی و جذاب از رمان‌های «زنان کوچک» و «همسران خوب» معرفی کنیم که لوئیزا می آلکات (Louisa May Alcott)، نویسنده‌ی مشهور آمریکایی آن‌ها را تالیف کرده است. کتاب شامل چهار داستان است که تمامی آن‌ها بار عاطفی بسیار جالب توجهی دارند. نویسنده‌ی این داستان‌ها، زنی است که دوران کودکی و نوجوانی خود را در کنار خواهران خود و در فقر به سر برده است.

لوئیزا می آلکات از نوجوانی برای کمک به مخارج خانواده مشغول به کار می‌شود و نویسندگی را به‌عنوان یک منبع درآمد انتخاب می‌کند. اما در سال 1865 با انتشار کتاب زنان کوچک، یکباره به شهرت جهانی دست پیدا می‌کند. داستان زنان کوچک به احتمال بسیار، روایتگر زندگی واقعی نویسنده است. شور و هیجانی که در میان چهار خواهر کم سن و سال در ابتدای داستان می‌یابیم، شور زندگی حتی در شرایط سخت را به خوانندگان القا می‌کند. مگ خواهر بزرگ و سختگیر خانواده، پناهی امن برای سه خواهر دیگر است. جو، نویسنده است و از این طریق قصد دارد، در تامین هزینه‌های زندگی نقش داشته باشد. بت و ایمی نیز به نوبه‌ی خود، داستان زیبایی را روایت می‌کنند که در آن‌ها عشق، فقدان، اندوه و شور زندگی وجود دارد.

تماشای پذیرش بار مسئولیت‌های سنگین روی شانه‌های نحیف و زنانه‌ی چهار خواهر داستان، خوانندگان را در فکر فرو می‌برد. بله زندگی می‌تواند گاهی بسیار سخت و طاقت‌فرسا باشد؛ با این وجود زیستن ارزشمند است. این پیامی است که در دل داستان‌های کتاب خواهران پیدا می‌کنیم. لوئیزا می آلکات از این طریق بینشی عمیق را درمورد اصیل زیستن ارائه داده و ما را به دل ماجراهایی می‌برد که گاهی گونه‌های ما را خیس می‌کنند و گاهی ما را می‌خندانند! در این کتاب خبری از شخصیت‌های شرور نیست؛ از طرفی هیچ شخصیتی در آن حد سفید و مقدس دیده نمی‌شود. کتاب خواهران، مجموعه داستانی واقع‌گرایانه است که می‌تواند بسیار الهام‌بخش و تاثیرگذار باشد.

حضور پدر در داستان زنان کوچک بسیار محدود است؛ با این وجود تاثیرات معنوی بسیاری را بر روی تک تک اعضای خانواده بر جای گذاشته است. در بیشتر بخش‌های داستان، پدر به خاطر خدمت در ارتش در جریان جنگ داخلی آمریکا، به اجبار از خانواده دور شده است؛ با این حال از طریق نامه هایی که برای آن‌ها می‌نویسد، ارتباط خود را با دختران و همسر خود حفظ کرده و ارزش‌های اخلاقی بسیاری را (مانند صداقت، مهربانی و فداکاری) در وجود فرزندان خود نهادینه می‌کند. با مطالعه‌ی سطرهایی که به خواندن نامه‌های پدر اختصاص داده شده است، پیوند عاطفی قدرتمند خانوادگی را درک می‌کنیم. در کتاب خواهران نیز این پیوند عاطفی زیبا، به وضوح مشاهده می‌شود.

مادر در داستان‌های لوئیزا می آلکات، اسطوره‌ی صبر و وفاداری است. این زن نه تنها برای چهار دختر خود، بلکه برای تمامی بچه‌های فقیر آن روزگار، مادری کرده و با شخصیتی مستقل در تمامی عرصه‌ها ظاهر می‌شود. کتاب خواهران جنبشی زنانه و ظریف را در دل خود دارد و نوعی مقابله با تبعیض‌های جنسیتی محسوب می‌شود. این کتاب داستانی بی‌نهایت جذاب و تاثیرگذار، توسط زهره خلیلی به فارسی برگردانده شده و به همت نشر هنوز در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.

کتاب خواهران برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب خواهران به تمامی علاقه‌مندان به داستان‌های کلاسیک آمریکایی پیشنهاد می‌شود. علاقه‌مندان به داستان‌های درام، عاشقانه و زنانه نیز از مطالعه‌ی این کتاب لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب خواهران می‌خوانیم

وقتی خانم مارچ بوسۀ شب‌به‌خیر را بر گونۀ جو می‌زد، آرام زیر گوشش گفت: «عزیز دلم، وقتی خشمگین هستی تصمیم نگیر؛ همدیگر را ببخشید، به هم کمک کنید و فردا از نو شروع کنید.»

جو دلش می‌خواست سر بر سینۀ مادرش بگذارد و تمام خشم و غصه‌اش را با گریه خالی کند، اما اشک نشانۀ ضعف بود، زخمش هم آن‌قدر عمیق بود که هنوز نمی‌توانست کاملاً ایمی را ببخشد، برای همین پلک‌هایش را محکم به هم فشرد، سرش را تکان داد و چون می‌دانست ایمی هم می‌شنود، با لحنی تند گفت: «کارش خیلی نفرت‌انگیز بود، لیاقت ندارد ببخشمش.»

او با گفتن این جمله به رختخواب رفت. از آن شب از پچ‌پچ‌هایِ درگوشی و شاد هم دیگر خبری نبود.

ایمی هم دلخور بود که تلاشش برای آشتی با در بسته مواجه شده بود. فکر می‌کرد کاش خودش را کوچک نکرده بود که حالا این همه ناراحت باشد، و چنان به برتری‌اش می‌بالید که واقعاً آزارنده بود. جو روز بعد هم مثل ابر سیاه گرفته و درهم بود و تمام روز هم به همان حال ماند. هوای صبح سرد و گزنده بود؛ دستاورد ارزشمندش به باد رفته بود؛ عمه مارچ دچار حملۀ اضطراب شده بود؛ مگ غرق در فکر بود؛ بت همین که رسید خانه، حسرت‌زده و غصه‌دار به نظر می‌رسید؛ و ایمی یک ریز راجع به آدم‌هایی اظهارنظر می‌کرد که همیشه دم از خوب بودن می‌زنند، اما وقتی دیگران به آن‌ها سرمشق خوب بودن می‌دهند، هیچ تلاشی نمی‌کنند درس بگیرند.

فهرست مطالب کتاب

دربارۀ کتاب
دربارۀ نویسنده
نمایش زایر
دیدار جو با اپولیون
روزهای تیره‌وتار
اولین مراسم عروسی