معرفی و دانلود کتاب صوتی من آنجا بودم

معرفی کتاب صوتی من آنجا بودم

کتاب صوتی من آنجا بودم نوشته‌ی زهره زاهدی، رمانی روانشناسانه و جذاب با مضمون تناسخ و تجربه‌ی زندگی چندباره است. داستان این کتاب صوتی حول محور زنی نویسنده به نام شراره می‌گردد که انتشار رمان جدیدش، باب آشنایی او را با پیرزنی مرموز که ادعا می‌کند زندگی‌های پیشینش را به خاطر دارد، باز می‌کند...

درباره‌ی کتاب صوتی من آنجا بودم

زهره زاهدی در کتاب صوتی من آنجا بودم، به سراغ موضوعی جنجالی و بحث‌برانگیز رفته که برای بسیاری، معمایی حل‌نشده است. این موضوع یعنی تناسخ، باوری است که پیروان ادیان هندو بیشتر به آن اعتقاد دارند. فناناپذیری روح و زندگی پس از مرگ اصول اعتقادی بیشتر ادیان هستند، ولی فرقی که تناسخ با این مفاهیم دارد این است که در طول فرایند آن، شخص بارها و بارها پس از مرگش زندگی می‌کند و در قالب شخصیت‌های گوناگون انسان و غیرانسان زاده می‌شود و می‌میرد. گرچه شواهد علمی هیچ‌گاه چنین مفهومی را معتبر نمی‌دانند، ولی از آنجا که علم انسان از جهان اندک است و بسیاری از رازهای هستی هنوز بر او پوشیده مانده، بسیاری از افراد احتمالی هرچند اندک برای درست بودن چنین فرضیه‌ای در نظر می‌گیرند.

زهره زاهدی این مفهوم رازآلود، یعنی تناسخ را دستمایه‌ی نوشتن داستانی جذاب و پیچیده قرار داده است. شخصیت اصلی داستان کتاب صوتی من آنجا بودم، زنی به نام شراره است. او به نویسندگی مشغول است و به تازگی رمان جدیدش را منتشر کرده. در جلسه‌ی رونمایی از کتاب جدید، در میان جمعیت طرفدارانی که برای امضا کردن کتابشان نزد او می‌آیند، پیرزنی موقر و مهربان را می‌بیند که بی توضیح اضافه پاکتی را به او می‌دهد و از جلسه خارج می‌شود. تنها چیزی که پیرزن از شراره می‌خواهد این است که امانت‌دار آنچه به دستش سپرده باشد.

شراره در فرصت مناسب نامه‌ی پیرزن را می‌خواند و با چیز عجیبی روبه‌رو می‌شود. پیرزن در نوشته‌هایش ادعا کرده که زندگی‌های پیشینش و حتی زمانی را که در رحم مادرش بوده، به خاطر دارد. او حتی عنوان کرده که بین خودش و شراره، آشنایی‌ای دور و دراز است و حالا او آمده تا مسیر رسیدن به نور را نشان شراره دهد. شخصیت اصلی کتاب صوتی من آنجا بودم یعنی شراره، از خواندن چنین داستانی متحیر می‌شود، اما تصمیم می‌گیرد که آن را فراموش کند و در وقت بهتری به آن بپردازد. در این میان، خوابی عجیب شراره را وادار می‌کند تا برای فهمیدن راز حرف‌های پیرزن، با برادر و بعد روان‌پزشکش مشورت کند؛ او در خواب، خود را در جسم دختری غمگین در قلعه‌ای سنگی می‌بیند که هیچ‌گاه پیش از این در آنجا نبوده است...

کتاب صوتی من آنجا بودم اثری از زهره زاهدی است که با تلاش نشر صوتی جیحون در قالب کتاب صوتی و همچنین به همت انتشارت بذر خرد به شکل کتاب متنی منتشر شده. این کتاب صوتی را با صدای شهره روحی و محمد ولیان می‌شنوید.

کتاب صوتی من آنجا بودم برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به شنیدن داستان‌های پیچیده‌ی روانشناختی با موضوع تناسخ علاقه دارید، کتاب صوتی فوق مناسب شماست.

در بخشی از کتاب صوتی من آنجا بودم می‌شنویم

به پنجره‌ی خاموش خانم سرابی نگاه می‌کنم، به ماجرای عجیب نیلوفر و به تابلویی که با گذشت زمان سنش بالاتر می‌ره و به خیلی چیزهای دیگه که توضیحی براشون ندارم فکر می‌کنم و به یاد خاطره‌ی برادر دوستی که در دوران جنگ خلبان نیروی هوایی بود می‌افتم. اون می‌گفت: «من خلبان هلیکوپتری بودم که باید سریعاً به جبهه‌های مقدم مرزی آذوقه و مهمات می‌رسوندم. زمستون بود و مه غلیظی همه‌جا رو پوشونده بود. نمی‌تونستم محل فرود خودم رو ببینم و دستگاه‌ها هم دید نداشتن و کمک زیادی نمی‌کردن. همین‌طور که از ارتفاعم کم می‌کردم، امکان داشت تو دریا، در خاک عراق یا حتی روی میدون مین پایین بیام. هیچ نمی‌دونستم. در چنین شرایطی فقط یه چیز جون ما رو می‌خرید: دستورات برج کنترل که بر اوضاع مسلط بود، از محل فرود ما و از خطرات جانبی باخبر بود و با تمام امکانات سعی می‌کرد ما رو به سلامت به مقصد برسونه. برج کنترل بود که به ما می‌گفت با چه سرعتی و با چند درجه به کدوم جهت حرکت کنیم، تا بتونیم فرودی به‌سلامت داشته باشیم.»

فهرست مطالب کتاب صوتی