معرفی و دانلود کتاب صوتی مرد غیر قابل اعتماد

معرفی کتاب صوتی مرد غیر قابل اعتماد

کتاب صوتی مرد غیر قابل اعتماد نوشته‌ی یوستین گردر، داستان مرد تنهایی است که کسی را در زندگی ندارد و بیشتر اوقاتش را در مراسم ترحیم غریبه‌ها می‌گذراند. او برای افراد حاضر در مراسم داستانی ساختگی از رابطه‌اش با متوفی سر هم کرده و آن‌ها را قانع می‌کند که او را می‌شناخته تا در جمعشان پذیرفته شود. تا اینکه در یکی از این مراسم‌ها شیفته‌ی زنی می‌شود. گردر در این رمان فلسفی به مسأله‌ی تنهایی انسان و قدرت زبان می‌پردازد.

درباره‌ی کتاب صوتی مرد غیر قابل اعتماد

یاکوپ، معلم میان‌سال تنهایی است که دیگر کسی را در زندگی‌اش ندارد. او از کودکی در کنار مادرش زندگی‌ می‌کرد اما چند سال پیش او را از دست داد و این‌درحالی‌است که سال‌هاست از پدرش هم اطلاعی ندارد. یاکوپ از همسرش جدا شده و هیچ دوست صمیمی‌ای ندارد؛ به‌جز عروسکش که همیشه با هم بوده‌اند و بارها برای او درد دل کرده!

یاکوپ برای فرار از تنهایی عادت دارد که به مراسم تشییع و ترحیم غریبه‌ها برود، چون اینطوری احساس می‌کند در جمع حضور دارد و بخشی از آدم‌ها است! یک‌بار در یکی از مراسم‌ها به او شک می‌برند و از او می‌پرسند که کیست و چه نسبتی با متوفی دارد. یاکوپ بر اساس چیزهایی که در روزنامه در مورد این متوفی خوانده بود و دیده‌ها و تخیلش، داستانی سر هم می‌کند و می‌گوید رابطه‌ای نزدیک با متوفی داشته. وقتی آن‌ها می‌پذیرند، یاکوپ احساس خوبی پیدا می‌کند. او در جمعشان پذیرفته شده و با آدم‌ها گرم صحبت می‌شود. کم‌کم به این رفتار اعتیاد پیدا می‌کند؛ در مراسم هر غریبه‌ای حاضر می‌شود، شروع به داستان‌سرایی می‌کند و قصه‌هایی از خودش و متوفی می‌سازد و با افراد حاضر گرم می‌گیرد. تا اینکه در یکی از این مراسم‌ها به اگنس برمی‌خورد و شیفته‌ی او می‌شود...

کتاب صوتی مرد غیر قابل اعتماد (An Unreliable Man) آخرین رمان یوستین گردر (Jostein Gaarder)، مثل دیگر آثار او درون‌مایه‌ای فلسفی دارد. گردر از تنهایی انسان در دنیای مدرن می‌گوید و سعی می‌کند نشان بدهد که این بیگانگی بخشی از وجود انسانی است و از آن گریزی نداریم. قهرمان داستان او، یاکوپ، مردی میان‌سال است که فقط عروسکش را دارد و با او صحبت می‌کند. سرگشته است و کسی پذیرای او نیست. در نتیجه برای فرار از این تنهایی وحشتناک، به مراسم تشییع غریبه‌ها می‌رود تا حداقل به بهانه‌ای در جمع آدم‌ها حضور یابد یا پذیرفته شود. اما این کار، استعداد او را در داستان‌بافی و خیال‌پردازی بارور می‌کند. اینجا درون‌مایه‌ی دیگر داستان بروز پیدا می‌کند؛ قدرت زبان و کلمات. یاکوپ شیفته‌ی زبان می‌شود و وقتی می‌فهمد با داستان‌گویی می‌تواند به آدم‌ها نزدیک باشد، از این ویژگی جذاب استفاده می‌کند.

کتاب صوتی مرد غیر قابل اعتماد، مثل دیگر آثار یوستین گردر محل بحث شده و فلسفه و نگاه او مورد بررسی قرار گرفته. بسیاری از منتقدان فلسفه‌ی اگزیستانسیالیستی گردر را ستوده‌اند و تلاقی تخیل او را با مفاهیم زبانشناسی ماهرانه دیده‌اند. نویسنده در این کتاب، نگاهی امیدبخش و ستایشگر به زندگی دارد و معتقد است باوجود این تنهایی، ما باز هم در قبال زندگی مسئولیت داریم و باید حفظش کنیم.

کتاب مرد غیر قابل اعتماد را نشر کتاب پارسه با ترجمه‌ی اعظم خرام منتشر کرده. نسخه‌ی صوتی این اثر هم با همت انتشارات جیحون آماده و به علاقه‌مندانعرضه شده است.

کتاب صوتی مرد غیر قابل اعتماد برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب به دوستداران گردر و طرفداران اندیشه و قلم او توصیه می‌شود. اگر به داستان‌های فلسفی علاقه دارید حتماً به این کتاب گوش بدهید.

با یوستین گردر بیشتر آشنا شویم

یوستین گردر (متولد 1952) نویسنده، فیلسوف و روشنفکر نروژی است که با رمان مشهور خود، «دنیای سوفی» شناخته می‌شود. این رمان به بیش از 60 زبان ترجمه شده و نزدیک به 40 میلیون جلد از آن در سرتاسر دنیا فروش رفته است. گردر در رشته‌ی الهیات و زبان‌های منطقه‌ی اسکاندیناوی فارغ‌التحصیل شد و مدتی معلم دبیرستان بود. او با موفقیتِ اولین اثرش، دنیای سوفی، مسیر نویسندگی را پیش گرفت و خیلی زود به نویسنده‌ای موفق و معروف تبدیل شد. داستان‌های او محتوایی فلسفی دارند و ساختارشان عموماً فراداستانی و پست‌مدرن است. «دختر پرتقالی»، «راز فال ورق» و «مرد داستان فروش» از دیگر رمان‌های گردر هستند. او جوایز زیادی را از آنِ خود برنده شده که از میان آن‌ها می‌توان به جایزه‌ی پیر گینت اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی مرد غیر قابل اعتماد می‌شنویم

وقتی برای اولین بار در اوایل دهه‌ی هفتاد به اوسله آمدم، رفتن به مراسم خاکسپاری را شروع کردم من اهل ال منطقه‌ای در هالینگدال در غرب نروژ هستم. وقتی به پایتخت آمدم هیچ‌کس را نمی‌شناختم، مطلقاً هیچ‌کس. مادرم یک سال قبل آن فوت کرده بود. با پدرم هم از وقتی پنج یا شش ساله بودم هیچ تماسی نداشتم؛ اما او را به‌خوبی به یاد دارم. موهای پدرم بلند و مشکی بود و خال درشتی روی بینی‌اش داشت و می‌خندید. پدرم می‌خندید، او عادت داشت به همه چیز بخندد. اسمش ادوارد جیکوبسن بود و همانطور که گفتم اهل برگن بود. و فقط گاه‌گاهی مسیرش به ال می‌افتاد. هرگز به خاطر ندارم بعد از تولد من یا وقتی کم‌کم شروع به تاتی‌تاتی کردن دور حیاط و یا شروع به پنهان شدن در کارگاه نجاری و یا انباری کرده بودم دوره‌های طولانی از زمان در ال و در کنار ما مانده باشد؛ اما به خاطر دارم که چیزی در اعماق تیره و مبهم زمان به من می‌گفت که او فقط گاه‌گاهی در کنار ما هست.

فهرست مطالب کتاب صوتی