معرفی و دانلود کتاب صوتی دری وری

معرفی کتاب صوتی دری وری

شاهکاری دیگر از نویسنده‌ی کاربلدِ رمان‌های طنز... ابراهیم رها در کتاب صوتی دری وری داستان آقای معیری را روایت می‌کند؛ مرد پیری که ملک‌الموت را هم در رودربایسی باقی گذاشته و جان به جان‌آفرین تسلیم نمی‌‌کند! داستان این اثر غالباً به دردسرهایی می‌پردازد که خانواده‌ی آقای معیری بعد از مرگش با آن مواجه می‌شوند. این کتاب اولین جلد از سه‌گانه‌ایست که تحت عنوان «هردمبیل» به چاپ رسیده است. دو جلد دیگر این مجموعه پرت‌وپلا و چرت‌وپرت نام دارند.

درباره کتاب صوتی دری وری:

ابراهیم رها این بار در کتاب دری وری نیز، همچون دیگر آثار خود، به سراغ موضوعات پویای جامعه رفته و با همان لحن طنزآلود همیشگی، در قالب داستانی اجتماعی مناسبات و رابطه‌ی نسل‌های مختلف را به تصویر می‌کشد. نمایندگانی از دهه‌ی 20، مردانی با کت‌وشلوار اروپایی و زنانی با دستکش چرم و پسران و دخترانی با تیشرت و شلوار جین از دهه‌ی 60 و 70 در این رمان کوتاه نفس می‌کشند و گام برمی‌دارند!

«آقای معیری» شخصیت اصلی این رمان پرمخاطب است. باید جسارت ما را ببخشید اما حقیقت این است که تمامی آتش‌هایی که باعث شکل‌گیری رمان دری وری شده، از گور آقای معیری بلند می‌شود! او پیر است؛ منظورمان از پیر، سالخورده به معنای دقیق کلمه است. چیزی نزدیک به صد سال عمر باعزت... بااین‌حال حتی عزرائیل هم با او رودروایسی دارد! به‌شیوه‌ای که کمِ کم حداقل باید ده سالی باشد که جناب ملک‌الموت روی آن را ندارد که از آقای معیری بخواهد با او به آن دنیا تشریف ببرد! خوب است کمی بیشتر از روحیات آقای معیری نیز بگوییم. مثلاً دو چیز در این جهان هست که آقای معیری را سر ذوق می‌آورد: پیاده‌روی و دکتر مصدق...

اما از آن‌جا که هر چیز عمری دارد و حتی سرسخت‌ترین چیزها، مثل آقای معیری، یک روز باید دار فانی را وداع گفته و با این دنیای نه‌چندان وفادار خداحافظی کنند، شخصیت اصلی داستان ما نیز که سال‌های سال در سلامت کامل زیسته و در تمام این سال‌ها هم شناسنامه‌ی برادر مٌرده‌اش را صاحب شده بود، بالاخره فوت کرد. اما ماجرا به اینجا ختم نشد و ماجرای شناسنامه گریبان خانواده‌ی معیری را گرفت. حالا بیا و ثابت کن صابر معیری همان اسفندیار معیری‌ست که هنگامی که در قید حیات بوده، از شناسنامه‌ی برادرش استفاده کرده است...

گاهی دردسرهای نازل شده در کتاب صوتی دری وری آنقدر زیاد می‌شود که دلتان می‌خواهد کتاب صوتی را چند لحظه‌ای متوقف کنید و خودتان نیز چندین دری‌وری به باعث‌وبانی همه‌ی این اتفاقات بگویید! ابراهیم رها همچنان که با اثر فوق‌العاده‌ی خود شما را به خنده می‌اندازد،‌ به ترسیم مسائل عمیق اجتماعی می‌پردازد که از دیدگان تیزبین مخاطب دور نمی‌ماند. گفتنی‌ست نسخه‌ی چاپی این کتاب اولین بار اردیبهشت سال 1395 منتشر و با استقبال مخاطبان مواجه شد. کمی بعدتر و در سال نودوشش، ابراهیم رها دنباله‌ای خواندنی با عنوان «پرت و پلا» بر این اثر تألیف کرد. همچنین جلد سوم این اثر «چرت و پرت» نام دارد که جملگی، تحت عنوان مجموعه داستان طنز هردمبیل عرضه شده‌اند.

نگارنده‌ی اثر خود بر این امر تأکید می‌کند که دری‌وری را نباید به چشم یک اثر سیاسی نگریست؛ که، این اثر روایتی‌ست رئالیستی و اجتماعی که همچنان که به شما را به خنده می‌اندازد، ممکن است از عصبانیت فک‌تان را نیز قفل کند و غافلگیری‌هایی که نویسنده پی‌درپی بر مخاطب خود وارد می‌سازد، دو چندان بر جذابیت داستان می‌افزاید.

کتاب صوتی دری وری مناسب چه کسانی است؟

اگر به داستان‌های طنز اجتماعی علاقه‌مند هستید، کتاب صوتی دری وری شما را شیفته‌ی خود خواهد کرد.

با ابراهیم رها بیشتر آشنا شویم:

علی میرمیرانی (Ali Mirmirani) متولد بیست آبان سال 1350 است. یکی از درخشان‌ترین نویسندگان ایرانی‌ست که بیش از همه با نام مستعار ابراهیم رها شناخته می‌شود. او تاکنون جوایز و افتخارات متعددی را از آن خود کرده که از میان آن‌ها می‌توان به جایزه‌‌ی قلم بلورین بهترین طنزنویس مطبوعات کشور،‌ سرو زرین و جایزه‌ی خلاقیت و گفت‌وگو از جشنواره‌ی تلویزیون، جایزه دوم مقاله‌ی سال و جایزه‌ی سوم ورزشی‌نویسی از انجمن تخصصی ورزشی‌نویسان کشور اشاره کرد. گفتنی‌ست او با سه اسم مستعار جایزه برده است.

ابراهیم رها یدی طولانی در طنزنویسی، فیلمنامه‌نویسی، مطبوعات، کارگردانی و برنامه‌سازی تلویزیون دارد و چندین اثر صوتی از جمله کتاب به لهجه‌ی سپیدار (نوشته خود او) و داش آکل (اثر صادق هدایت) را منتشر کرده که هر دو با استقبال مخاطبان مواجه شده‌اند.

از میان کتاب‌های او می‌توان به کتاب‌های چقدر خوبیم ما، زشت، هفت کفترون، فرهنگت منو کشته، جانان و پایان اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی دری وری می‌شنویم:

کار کشید به رییس بیمارستان و بحث و حرف و حدیث. رییس بیمارستان هم از آن دسته آدم‌هایی بود که ضرب‌المثل «گاهی از سوراخ سوزن رد می‌شد گاهی از دروازه رد نمی‌شد» را دقیقاً برای او و اصلاً از روی او ساخته بودند. یک بار به دو پزشک گیر داده بود که چرا گوشی‌ای که به گردن آویزان کرده‌اند (گوشی معاینه... گوشی موبایل را از گردن آویزان نمی‌کنند) با رنگ پیراهن‌شان ست نیست.

دو روز بعدش سه تا مریض در بیمارستان گم شدند. ککش هم نگزید. یکی یک ساعت قبل از عمل، یکی در حین عمل قلب باز، یکی دیگر هم در اورژانس. بعضی‌ها مدعی بودند یک بیمار هم در ضرب و جرح هفده بخیه خورده بود...

فهرست مطالب کتاب صوتی