معرفی و دانلود کتاب صوتی خیال است دیگر

معرفی کتاب صوتی خیال است دیگر

«جان است دیگر، دکتر! یک جایی تمام می‌شود و آفت می‌شود و می‌چسبد به سقف دهان زندگی. حالا تو هی بگو عسل بخور برای تقویت جان…» گلاره عباسی در کتاب صوتی خیال است دیگر، سری به افکار پریشان و هزارمقصد زنی می‌زند که در جایی حوالی پل‌ حافظ زندگی می‌کند. گرچه آب باریکه‌ی زندگی همچنان جریان دارد، اما او مدت‌هاست دچار رکود شده؛ رکودی که به او خبر از تمام شدن زندگی می‌دهد... گفتنی است که روایت این کتاب صوتی، به عهده‌ی شبنم مقدمی بوده است.

درباره‌ی کتاب صوتی خیال است دیگر

زندگی به همیشه به زلالی و روانی جوانی نیست. گاهی به خودت می‌آیی و می‌بینی همه‌چیز، چرب و چسبناک و لزج، یک گوشه مانده تا جانت را مریض کند. شاید متر و معیار سنجشش گذر عمر هم نباشد حتی... شاید این خود زندگی است که از تک‌وتای رفتن و تازه شدن افتاده است...

گلاره عباسی هنرمند نام‌آشنای کشورمان، در کتاب صوتی خیال است دیگر، دستمان را گرفته تا ما را به سفری در میان خیال آشفته‌ی یک زن ببرد. شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه‌شنبه، چهارشنبه... روزهای هفته با روزمرگی‌های همیشگی‌شان می‌گذرند، بی‌هول و واهمه‌ای، بی‌اضطراری. با اینکه او می‌داند این هفت روز، آخرین هفته‌ای است که از عمرش باقی مانده.

نه که خبری از بیماری یا نقصی در جسمش باشد. تمام کلمات مخفف سه‌حرفی در آزمایشش در محدوده‌ی نرمال‌اند. حتی خطوط شکسته و رقصان نوار قلبش هم آن‌طور که پزشک می‌پسندد بالا و پایین می‌شوند. پزشک که یقه‌ی لک‌شده‌ی لباس سفیدش از رژ لب صورتی خبر از دل‌مشغولی‌های شخصی‌اش می‌دهد به او توضیح می‌دهد که مشکلی ندارد و برای تقویت جسم و جان خسته‌اش چند قرص از سر وظیفه و میل کردن عسل در وعده‌های غذایی مختلف تجویز می‌کند. اما زن نمی‌داند که چطور به دکتر با آن همه دل‌مشغولی از جنس لکه‌های صورتی، بفهماند که جانش است که درد می‌کند. چیزی که اول شبیه یک ضعف است، چیزی شبیه گرسنگی‌ سیری‌ناپذیر. بعد کم‌کم مفصل‌ها شروع می‌کنند به زدن ساز خودشان، کمربه‌پایین غش می‌رود؛ حالتی مثل سندروم پای بی‌قرار. مخ از دردی که درد نیست و ضعفی که ضعف نیست سوت می‌کشد. انگار که زنده‌ باشی و زنده نباشی. که راه می‌روی ولی پاهایت مال خودت نیست. که نمی‌توانی از این رخت‌خواب لعنتی بیرون بیایی و روزت را شروع کنی. مخت مدام سوت می‌کشد و هیچ قرص پام‌داری هم کارساز نیست. انگار که آخرین باری است که خبری از این زندگی می‌گیری...

حتی اگر چند روزی هم تا پایان راه مانده باشد،‌ باز هم راه ادامه دارد. باز هم شنبه که از راه برسد، خودش را با آفتاب سر صبح از داخل پنجره به داخل خانه می‌اندازد تا یادت نرود زندگی با سماجت ادامه دارد. هر چقدر هم که تلاش کنی خودت را زیر لایه‌به‌لایه ملحفه‌ی گلدار پنهان کنی، باز هم نور آرام‌آرام به زیر ملحفه‌‌ات و پوستت و ذهنت می‌خزد تا به زور هم که شده از جا بلندت کند. پنجره‌ها را که باز کنی، سروصدای خیابان را که بشنوی، یادت که بیفتد شب مهمان داری و ماهی در یخچال منتظر نشسته تا طبخش کنی، باز زندگی از نو آغاز می‌شود...

کتاب صوتی خیال است دیگر کاری از نشر صوتی رادیو گوشه و انتشارات چشمه است. این کتاب را با صدای دیگر هنرمند کشورمان، شبنم مقدمی می‌شنوید.

کتاب صوتی خیال است دیگر برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به علاقه‌مندان به رمان‌های معاصر فارسی با تم اجتماعی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی خیال است دیگر می‌شنویم

همین‌قدر عاشقانه! یار من است دیگر… تنها تفاوتش این است که توی مون‌پارناس آن‌هایی که آمده‌اند تشییع پالتوهای بلند خاکستری به تن دارند و در سکوتْ آرام برای دخترک تنهای یار مردِ توی کافه اشک می‌ریزند. اما فامیل‌های ما کاپشن‌های تنگی دارند که روی شکم‌های پر از قیمه و قرمه‌شان را هم نگرفته. به جای شَنل و دیور، بوی اداره و ترمینال و تاکسی‌های خط آزادی شمشیری را می‌دهند. پارچه‌ی لباس مردها چرک‌مُرد است و پاریزین تمام زن‌ها نخ‌کش. عده‌ای زار می‌زنند و یکی دو نفر هم برای خالی نبودن عریضه جامه می‌درند که جوان بود و ناکام بود و خیری ندید. آن وسط اما همه به ماشین‌شان فکر می‌کنند که بدجا پارکش کرده‌اند و به ترافیکِ تا رستوران؛ و یکی هم لابد به دویست‌هزار تومانی فکر می‌کند که برای تولد دخترش کارت‌به‌کارت کرده برای من و هیچی شده. تنها تفاوتش همین است. گورستان مون‌پارناس و بهشت‌زهرا باجی به هم نمی‌دهند. توی هر دو دختران جوانی می‌میرند و یارهای‌شان را توی کافه منتظر می‌گذارند.

تنها تفاوتش این است و لابد ناصر و منصور، که انگار دو آینه‌ی شکسته‌اند کنار هم، نه کاپشن می‌پوشند و نه پالتو و نه بو می‌دهند. نه تمیز هستند و نه کثیف. زمستان و تابستان آب دماغ‌شان آویزان است و می‌لرزند و وول می‌خورند و این‌پا و آن‌پا می‌کنند روی ریتم. وقتی یکی چپ می‌رود، دیگری راست می‌رود؛ و برعکس. از این این‌پا و آن‌پاهایی که شبیه گفتن دوستت دارم به یاری زیباتر از خودت است. از این‌پا و آن‌پاهای اعترافی. اصلاً ناصر و منصور بودن یک جور مکتب است؛ مکتب این‌پا و آن‌پا شدن، مکتب بی‌قراری. توی آن مکتب همه از تو زیباترند و هر دوستت دارمی مساوی است با این‌پا و آن‌پا شدن و در نهایت قطراتی از ادرارت که از گوشه‌ی رانت راه بگیرد و بیاید تا توی کفش‌هایت.

فهرست مطالب کتاب صوتی