معرفی و دانلود کتاب صوتی جایی برای پیرمردها نیست

معرفی کتاب صوتی جایی برای پیرمردها نیست

روایت تعقیب و گریزِ هیجان‌انگیز و دلهره‌آور یک قاتل حرفه‌ای و جوشکاری ساده را در کتاب صوتی جایی برای پیرمردها نیست دنبال کنید. کورمک مک کارتی زندگی مردی را به تصویر می‌کشد که به طور تصادفی صاحب کیفی پر از پول شده و حال مجبور است برای حفظ آن فرار کند. این اثر برجسته نامزد جایزه دوبلین (2007) و برنده جایزه فالکن (2008) شده است.

درباره کتاب صوتی جایی برای پیرمردها نیست:

همواره در هر گوشه‌ای از کره زمین مردمی هستند که احترام و ارزش خاصی برای نفس زندگی قائل‌اند و بسیار به آن پایبند هستند. در کتاب جایی برای پیرمردها نیست (No Country for Old Men)، کلانتری به نام «اد تام بل» دشوارترین مأموریت زندگی‌اش را روایت می‌کند که در طی آن همچنان به اصولی که برای خود دارد پایبند است. در این مأموریت دو گروه قاچاقچی موادمخدر با یکدیگر گلاویز شده و همگی کشته می‌شوند و تنها یک جوشکار ساده که تماشاچی این حادثه بوده زنده می‌ماند. کورمک مک کارتی (Cormac McCarthy) در این رمان با دیالوگ‌های درخشان و منحصربه‌فرد خود تقابل جذابی از خوبی و بدی را به نمایش می‌گذارد.

این رمان در زمانه خودمان و در مرزهای تگزاس و مکزیک روی می‌دهد. «لوئلین ماس» که در حوالی ریوگراند مشغول کندوکاو بود، با اجساد افرادی برخورد می‌کند که توسط گلوله به قتل رسیده‌اند و همراه‌شان مقدار زیادی هروئین و بیشتر از دو میلیون دلار پول نقد وجود دارد. او خوب می‌داند که با این مقدار پول می‌تواند تغییر بزرگی در زندگی‌اش ایجاد کند.

کشته شدن دو مرد دیگر و یافتن ماشین آتش گرفته یک قربانی جدید، کلانتر بل را به صحنه این قتل عام بزرگ می‌کشاند و به سرعت می‌فهمد که ماس و همسرش به شدت به مراقبت و محافظت نیاز دارند.

این کتاب که آغازی فراموش‌نشدنی دارد، در سال 2005 نگاشته شده است. شما خیلی زود متوجه می‌شوید که با قصه‌ای روان و فضایی وهم‌آلود و مبهم مواجه هستید. همه چیز به آرامی رخ می‌دهد و به تصویر کشیده می‌شود. قاتل حرفه‌ای به نام شیگور در همان آغاز داستان به مخاطب معرفی می‌گردد. مک کارتی از کلیشه فاصله می‌گیرد و همچون داستان‌های پلیسی و جنایی، قاتل را مخفی نمی‌کند تا در پایان رمان تنها برگ برنده‌اش یک شخصیت خاص باشد، بلکه او را از همان آغاز نشان می‌دهد تا با او آشنا شوید. تنها باید مراقب باشید که در فضای مجذوب‌کننده و حیرت‌انگیز رمان غرق نشوید!

دنیای پرکشش و پرهیجان این رمان، جوئل و اتان کوئن، فیلمسازان مشهور آمریکایی را ترغیب کرد تا فیلمی براساس آن در سال 2007 بسازند. این فیلم در جشنواره آکادمی اسکار سال 2007 نامزد 8 جایزه و برنده 4 جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.

افتخارات و جوایز کتاب صوتی جایی برای پیرمردها نیست:

- نامزد جایزه همت در سال 2005
- نامزد جایزه ویژه در سال 2007
- برنده جایزه فالکن در سال 2008
- برنده جایزه بهترین کتاب صوتی در سال 2011
- نامزد جایزه ادبی بین‌المللی دوبلین برای لیست کوتاه در سال 2007

نکوداشت‌های کتاب صوتی جایی برای پیرمردها نیست:

- عمیقاً دلهره‌آور و بسیار زیبا ارائه شده است. در میان کارهای او از همه در دسترس‌تر است. (Washington Post)

- روایتی که همچون جهنمی پشت فرمان ماشین در مسابقه با شیطان، روی صحنه‌ای به بزرگی تگزاس اتفاق می‌افتد. (New York Times Book Review)

- صحنه‌ها ماهرانه چیده شده و بی‌رحمانه واضح است. همچون تشخیص درستی از ناخوشی‌ها و یا روشنایی ترسناکی از تاریکی پیش رو. (Time)

- او چیزی از بزرگ‌ترین نویسنده زنده ما کم ندارد و این رمانی است که باید خواند و از آن یاد کرد. (Houston Chronicle)

کتاب صوتی جایی برای پیرمردها نیست به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر به رمان‌های معمایی، جنایی و پلیسی علاقه‌مند هستید، این کتاب خارق‌العاده را هرگز از دست ندهید.

با کورمک مک کارتی بیشتر آشنا شویم:

این نویسنده برجسته که با نام چارلز مک کارتی نیز شناخته می‌شود، 20 جولای سال 1933 در شهر پراویدنس ایالت رودآیلند متولد شد. او همراه با پنج شیر در یک خانه بزرگ در ایالت تنسی رشد کرد. دوران کودکی‌اش در محیطی مذهبی گذشت و در جوانی در رشته علوم انسانی در دانشگاه تنسی به تحصیل پرداخت. پدرش در این ایالت وکیلی حرفه‌ای به شمار می‌رفت.

او به مدت چهار سال در نیروی هوایی خدمت و از همان دوران شروع به نوشتن کرد و داستان‌هایش را در مجلات دانشگاهی به چاپ رساند و صاحب جایزه اینگرام - مریل شد. مک کارتی نخستین رمانش را در سال 1965 به رشته تحریر درآورد.

بعد از انتشار اولین رمانش موفق به دریافت بورس تحقیقاتی و کم‌هزینه مؤسسه راکفلر شد و به چند کشور سفر کرد. مک کارتی اعتقاد و علاقه‌ای به قواعد نگارشی نداشت و نوشته‌هایش را بدون استفاده از این علائم می‌نگاشت. او تاکنون چندین کتاب دیگر همچون همه اسب‌های زیبا، جاده و گذرگاه کاوه را منتشر کرده است. همچنین مک کارتی در سال 2007 جایزه پولیتزر را دریافت کرد و در سال 2009 نیز صاحب جایزه PEN / SAUL BELLOW شد.

در بخشی از کتاب صوتی جایی برای پیرمردها نیست می‌شنویم:

تا تیغه‌ کوه راه نسبتاً زیادی بود و وقتی به بالا رسید ظهر شده بود. در شمال جایی در دوردست شبح تریلی‌یی را دید که در چشم‌انداز لرزان پیش می‌رفت. ده مایل. شاید پانزده مایل. بزرگراه 90. نشست و دشت جدید را با دوربین نگاه کرد. دوربین جایی توقف کرد.

پای صخره‌ای چیز کوچک آبی‌رنگی به چشمش آمد. مدتی طولانی با دوربین نگاهش کرد. تکان نخورد. اطرافش را نگاه کرد. بعد خود آن شی را بیشتر نگاه کرد. نزدیک به یک ساعت طول کشید تا بلند شد و فرود آمد.

مرد مرده به صخره تکیه داده بود. اسلحه‌ اتوماتیکی روی چمن‌ها لای پایش افتاده بود. معلوم بود نشسته و تا آن‌جا خودش را روی زمین کشیده. چشم‌هایش باز بود. انگار دنبال چیز کوچکی در علف‌ها می‌گشت. زمین و صخره‌ پشت سرش خونی بود. خون قرمز تیره بود اما زیر نور خورشید هنوز می‌درخشید. ماس تپانچه را بیرون کشید و آماده‌ شلیک کرد. خم شد و سعی کرد خون را از شلوار مرد پاک کند، اما خون دلمه بسته بود. ایستاد و تپانچه را پشت شلوارش جا داد و کلاه را از سرش عقب زد و عرق پیشانی را با آستین پاک کرد. برگشت و اطراف را نگاه کرد. چمدان چرمی سنگینی کنار زانوی مرد روی زمین بود و ماس یقین داشت که می‌داند محتویاتش چیست و از طرفی می‌ترسید که اشتباه فهمیده باشد.
بالاخره برش داشت و چند قدم آن‌طرف‌تر رفت و روی زمین نشست و اسلحه را از شانه‌اش برداشت و کنار گذاشت. با پاهای باز از هم نشست و تپانچه را روی زمین گذاشت و چمدان را بین زانوهایش. بعد قفل‌های دو تسمه را آزاد کرد و سگک برنجی را باز کرد و لبه‌ی بالای چمدان را کنار زد.

چمدان تا بالا پر از بسته‌های صد دلاری بود. همه بسته‌بندی شده بودند، با کاغذهای مخصوص بانک، و مهر ده هزار دلار روی همه‌ دسته‌ها خورده بود. نمی‌دانست پول برای چه بوده اما برای خودش تصوری داشت. نشست و نگاهش کرد و در چمدان را بست و سرش را پایین انداخت. تمام باقی زندگی‌اش همان‌جا روبه‌رویش بود. هر روز از طلوع آفتاب تا سیاهی شب تا روزی که بمیرد. همه‌چیز با همان بیست کیلو کاغذ توی چمدان درست شده بود.

فهرست مطالب کتاب صوتی