معرفی و دانلود کتاب صوتی آفتاب پرست نازنین
برای دانلود قانونی کتاب صوتی آفتاب پرست نازنین و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی آفتاب پرست نازنین
کتاب صوتی آفتاب پرست نازنین نوشتهی محمدرضا کاتب، قصهی زندگی دختری را به تصویر میکشد که در حال و هوای بعد از دوران جنگ، احساس تنهایی بسیاری میکند و به سختیها و مشکلات زیادی دچار است و در این بین درگیر یک ماجرای آدمربایی نیز میشود.
این رمان که جایزهی روزی روزگاری را برای نویسندهاش به ارمغان آورده، توسط دو راوی روایت میشود. دختر جوانی به نام شوکا به قدری در مشکلاتش غرق شده که تاب و توان رهایی از آن را در خود نمیبیند. او مادرش را دلیل همه بدبختیها و سختیهای زندگیاش میداند و از این رو لقب آفتابپرست را به وی داده است. مادر که در حال مرگ است به دنبال راهی میگردد تا بتواند بیشتر به دخترش نزدیک شود، اما دختر که دید خوبی نسبت به او ندارد و مسبب مرگ پدرش را مادر خود میداند، از او بسیار متنفر است و هیچگاه نمیخواهد مادرش را ببخشد، چرا که در باور شوکا مادر، او و پدرش را در سختیها رها کرده و زندگی با یک سرهنگ عراقی را به زندگی دشوار با آنها ترجیح داده است.
در ادامهی داستان شوکا ناخواسته در یک ماجرای آدمربایی گرفتار میشود، اتفاقی که با مرگ دوستش همراه است. بعد از این حادثه شکل زندگی او به طور کلی تغییر میکند و شوکا به پاسخ بسیاری از پرسشهایش میرسد و درمییابد که چطور باید با زندگی مواجه شود و راههای رهایی از مشکلات را یاد میگیرد. او میفهمد که چرا آدمرباها خود را برای گرفتن یک انتقام قدیمی در معرض نابودی قرار دادند.
راوی دیگر رمان مردی است که همهی زندگی خود را در عراق رها کرده و به ایران آمده تا انتقام مرگ فرزندش را بگیرد. روایتها به صورت یکی در میان بازگو میشوند، به طوری که در میانهی رمان، این دو روایت با یکدیگر گره میخورند.
آثار محمدرضا کاتب اغلب با فرم و پیچیدگیهای زبانی و روایی همراه هستند که مخاطب را دچار سردرگمی میکند، با این حال او در این داستان برخلاف رویه پیشین خود روایتی ساده و زبانی روانتر را برای بیان پیچیدگیهای روابط انسانی انتخاب کرده است. کاتب داستانش را به شکلی معماگونه روایت کرده و تلاش میکند تا پایان رمان شما را در حالت تعلیق نگه دارد.
این رمان روایتگر مردمانی است که در نقطهای دوردست در میان برف و کوهستان در کارگاه مجسمهسازی به کار مشغولاند؛ انسانهایی با هویتهای قومی و فرهنگی متفاوت که اساس روابطشان بر نوعی رقابت با سوءتفاهم بنا شده است.
فضای این رمان جایی در نزدیکی مرز ایران و عراق و زمان روایت آن، سالها بعد از جنگ این دو کشور است. این اثر ماهیت جنگ را نامطلوب نشان میدهد، به طوری که زندگی اخلاقی، اجتماعی و عاطفی افراد را تحت تأثیر قرار داده است.
با محمدرضا کاتب بیشتر آشنا شویم:
محمدرضا کاتب کارگردان و نویسنده در سال 1345 در تهران متولد شد. او در رشته کارگردانی در دانشگاه به تحصیل پرداخت و بعد از آن مشغول ساخت فیلم و سریال شد. کتاب هیس او را به عنوان یک نویسنده در جامعهی کتابخوانان و نویسندگان شناساند و همچنین به عنوان رمان برتر سال برگزیده شد.
یکی از ویژگیهای قابل توجه آثار او این است که به هیچ عنوان قطعیتی در روند داستانهایش وجود ندارد، به نحوی که هرگز نمیتوان در مورد پایان داستانهای او قاطعانه نظر داد.
کاتب در نوشتن فیلمنامه لاکپشتها پرواز میکنند با بهمن قبادی همکاری کرده است. از دیگر کتابهای او میتوان به عبور از پیراهن، ختم ارباب والا، نگاه زرد پاییز، بیترسی، دوشنبههای آبی ماه، بلاهای زمینی، پری در آبگینه، قطرههای بارانی، شبچراغی در دست، فقط به زمین نگاه کن، رامکننده، وقت تقصیر، بالزنها، یک حرف قشنگتر بزن، چشمهایم آبی بود و جای شما خالی اشاره کرد.
در بخشی از کتاب صوتی آفتابپرست نازنین میشنویم:
دانههای برف که درشت شدند، کوهها باز گم شده بودند. دیوارهای حیاط عمارت سنگچین به مرور از بین رفته بود و حیاط جزئی از دشت سفیدپوشی شده بود که میرفت تا پای کوهها. سقف بلند و گچبری شدهی عمارت جا به جا ریخته بود و دانههای برف از میان حفرههای نورانی و نقاشیهای سقف آرام پایین میریختند و روی سر هانیه و نهر میریختند که کنار حوض کاشی روبهروی یکی از پنجرههای قدیمی به دیگهای بزرگ زنگزده زنجیر شده بودند.
هانیه با ترس نگاه میکرد به فام که معلوم نبود چه آن طوری عصبانیاش کرده. منتظر جواب نهر بودند. مریضی، بیخوابی و گرسنگی دیگر برای نهر جانی نگذاشته بود. هفتمین روزی بود که اسیر آنها بودند. فام آمد سمت نهر. نمیدانست با آن چیزی که توی دستهای پارافینیاش وول میزند و آن طور خستهاش کرده چه کار باید بکند. بیآنکه بخواهد اسلحهاش را از غلاف دستسازش کشیده بود بیرون.
نهر گفته بود «چی کار کنم که شما باور کنید من شوهر نکردم. هیچ وقت هم طلاق نگرفتم. کسی هم منو نمیخواسته، کسی رو هم من نمیخواستم که حالا بیاد پیشم. اون آدمی که دنبالش هستید بهخدا من نمیشناسم.»
اکسیر گفته بود «پس چرا اون روز گفتی طرف شوهرخواهرته؟»
«گفتم شاید دنبال او هستید اشتباهی کسی نشونه منو داده بهتون. منو با خواهرم عوضی گرفتید.»
اکسیر گفته بود «نشانیهایی که صفاری از زن طرف داده همهشون به تو میخوره. نمیخوره؟» نهر ساکت بود. میفهمید چرا دارد میگوید.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی آفتاب پرست نازنین |
نویسنده | محمدرضا کاتب |
راوی | زهره فیضی |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
ناشر صوتی | نوین کتاب گویا |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۹ ساعت و ۲۷ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |