معرفی و دانلود کتاب صلیب و صلابت: داستان زندگی حلاج
برای دانلود قانونی کتاب صلیب و صلابت: داستان زندگی حلاج و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صلیب و صلابت: داستان زندگی حلاج
سید یحیی یثربی در کتاب صلیب و صلابت: داستان زندگی حلاج، با نثر روان و سادۀ خود، زندگی یکی از بزرگترین عارفان ایرانی را با تکیه بر منابع و کتابهای معتبر تاریخی متعدد به صورت داستان درآورده، او به اقتضای طبع داستاننویسی که داشته برداشتهای خود را از منظر عرفانی و یا مسائل سیاسی ارائه داده و سعی کرده با دیدگاه امروزی این کتاب را بنویسد.
این کتاب بر اساس آثار حلاج و همچنین دقتها و نکتهسنجیهای پژوهشگرانی مانند لویی ماسینیون به رشته تحریر درآمده است. تمامی اشعاری که در کتاب صلیب و صلابت آورده شده گفتههای عربی منصور حلاج است که یثربی به فارسی برگردانده.
منصور حلاج که بود؟
حسین بن منصور حلاج با نام اصلی ابوالمغیث عبدالله بن ابی طاهر در سال 244 هجری قمری چشم به جهان گشود. او که معروفترین عارف و شاعر در قرن سوم هجری قمری بود، به دلیل عقایدش که به گفته علمای اسلامی آن زمان مصداق کفرگویی شناخته میشد، تکفیر شد. حاکم وقت بغداد به دستور خلیفه عباسی آن زمان ابوالفضل جعفر مقتدر حکم قصاصش را صادر کرد و حلاج در سال 309 هجری قمری بعد از شکنجه و شلاق در حضور مردم، به جرم کفرگویی و الحاد به دار آویخته شد. آنها به این امر هم بسنده نکردند و پیکرش را سلاخی کردند و سپس سوزاندند.
شاعران معروفی مثل حافظ، سعدی، مولوی، عطار و... درباره او شعر سرودهاند.
در بخشی از کتاب صلیب و صلابت میخوانیم:
- حلاج کسى بود که حافظ قرآن بود و به قرآن و حدیث، عالم بود. همیشه روزه مىگرفت و شب تا صبح به عبادت مىپرداخت. دیگران را با گریه پند مىداد و سخنانى هم مىگفت که من نمىفهمیدم. اکنون چهسان بگویم که او کافر است!
بار دیگر آن نوجوان بانگ برداشت، شما با حلاج چه کار دارید که آیا از اولیاى خدا بود، یا زندیق و کافر؟! اما مىبینید که او را خدا نکشت، بلکه خلیفه و وزیر و فقهاى دین کشتند. اکنون وظیفهى شما چیست؟ او را شناختن و راهش را ادامه دادن، یا از فضایل او سخن گفتن و مرثیه خواندن؟!
در آن میان، یکى شبلى را دید که از بس نعره زده و گریه کرده، تاب و توان از دست داده و بر زمین نشسته است. سلامش کرد و گفت:
- حلاج نیز همان سخنان را مىگفت که تو مىگویى، پس چرا او را کشتند و تو را نکشتند؟
شبلى که مدتها با دولت مردان زندگى کرده بود و خود مدتها حاکم دماوند بود، در پاسخ او گفت:
- مرا دیوانگىام نجات بخشید و حلاج را عقلش به کشتن داد. جوان در حالى که اشک مىریخت گفت:
- آرى! راست گفتى! او در سیاست دخالت مىکرد و نمىدانست که عقل و تدبیر در انحصار قدرتمندان است!
فهرست مطالب کتاب
رویاى عروج!
این لقمه ربایان!
جوانهى عشق!
من از چه توبه کنم؟
عشق و بلا!
از شریعت تا طریقت
شما کجا و محمد (ص) کجا!
سجده بر بوزینه
در جستجوى او!
ملول از خانقاه و خرقه
نوروز من!
در جستجوى کل!
تنها عامل رهایى، دانش و آگاهى است!
سیم و زر نمىخواهم!
هان! اى طلاپرستان!
غم عشق!
تو منى اى دوست!
از عشق بگو!
من اسلحه به دست مردم نمىدهم
نخستین فتواى قتل
باز هم در بند و زندان
حلاج در اسارت
باز هم محاکمه!
حلاج در برابر وزیر!
حلاج در زندان
کاش مخالفانش، او را مىشناختند!
سختگیرى و بازجویى
محاکمه نهایى
یاران بىوفا!
لحظهى دیدار نزدیک است!
بگو! اى یار بگو!
مژده که سورى رسید!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب صلیب و صلابت: داستان زندگی حلاج |
نویسنده | سید یحیی یثربی |
ناشر چاپی | انتشارات جامی |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 280 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-176-118-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |