معرفی و دانلود کتاب ساعتهای استخوانی
برای دانلود قانونی کتاب ساعتهای استخوانی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ساعتهای استخوانی
کتاب ساعتهای استخوانی داستانی مسحورکننده و هیجانانگیز به قلم دیوید استیون میچل، زندگی دختری سرکش و دل شکسته به نام هالی اسکایز را به تصویر میکشد که به دلیل داشتن قدرت ذهنی و تخیلیاش اتفاقات اسرارآمیزی برایش رخ میدهد.
موضوع کتاب ساعتهای استخوانی چیست؟
هالی اسکایز در سن 15 سالگی بعد از دعوایی شدید با مادرش، خانه و زندگیاش را ترک میکند. او یک نوجوان عادی نیست و از قدرت ذهنی خارقالعادهایی برخوردار است. هالی از شهر فاصله میگیرد و هرچه به مناطق روستایی انگلیس نزدیکتر میشود، اتفاقات عجیبی برایش رخ میدهد یا شاید هم تغییر واقعیتهای ذهنی او، کابوسی در بیداری برایش رقم میزند. داستان به همینجا ختم نمیشود، بلکه اتفاقاتی رازآلود همهی جنبههای زندگی هالی و اطرافیانش را تحت تأثیر قرار میدهد.
کتاب ساعتهای استخوانی (The bone clocks) شگفتانگیز است. هیچکس تا به حال نتوانسته برچسب بیروحی و مردگی به کارهای دیوید میچل بزند. استعداد انبوه میچل را میتوان در تک تک صفحات این کتاب دید: تخیل همآهنگش، توانایی زبانیاش در هدایت صداهای شخصیتهای گوناگون فرهنگها و دورههای تاریخی متفاوت، درک غریزیاش از کودکان و مهارت بالایش در نمایش، اهمیت و طنز زبانی او و شنیدن دقیق ضرب آهنگها، آواها و پیچشهای زبان در این کتاب برجسته و محسوس است.
دیوید استیون میچل را بیشتر بشناسیم:
دیوید استیون میچل (David Stephen Mitchell) نویسنده پرفروش کتاب «اطلس ابر»، جادوگر ادیب داستانهای به هم پیوسته، بیباک در یکی کردن موضوعات مختلف و استاد نثرنویسی است. او رمان هیپنوتیزمکننده ساعتهای استخوانیاش را با لطافت طبع بسیار به نگارش درآورده و جزو گروه نویسندگانی میباشد که میتوان آثار او را به راحتی به فیلم تبدیل نمود، این همان اتفاقی است که برای کتاب پرفروش اطلس ابر افتاد.
جوایز و افتخارات کتاب ساعتهای استخوانی:
- برندهی جایزهی جهانی فانتزی سال 2015
- برگزیدهی جایزهی منبوکر سال 2014
نقدهای کتاب ساعتهای استخوانی:
- رمانی خیرهکننده از نویسندۀ پرفروش «اطلس ابر»، کتابی که خود را در میان نامزدهای مَنبوکِر سال 2014 نیز دیده، با تابستان کسلکنندۀ هالی اِسکایز آغاز میشود: نوجوانی سرکش، شورشی دلشکسته که هیچ خبری از طوفان و چالشهای پنهانی سر راهش ندارد. ظرف شش دهه، تمام پیآمدهای نبض یک لحظۀ کوتاه گسترده میشوند و یک زن معمولی را وارد دنیایی فرای قوۀ تخیلش میکنند. و همانگونه که زندگیاش در آیندهای نه چندان دور به مفهومی خطرناک بدل میشود، قولی که پیشتر به یک غریبه داده میتواند نقشی کلیدی در نجات خانوادهاش بازی کند. (آمازون)
- میچل داستانگوی شگفتانگیزیست... یکی از دلایلی که او را به یک نویسندۀ دوستداشتنی و تا این اندازه توانا بدل کرده این است که او موفق شده داستانگویی سرخوشانه، آزاد و رها را با واقعگرایی زمینهدار انسانی پیوند بزند. این رمان به مذاق همه خوش میآید: سنتگرا، پسامدرن، واقعگرا و یا خیالپرداز. (نیویورکِر)
- «ساعتهای استخوانی» بیاندازه شگفتآور است... ژرفا و تاریکی هم زمان و برجستهای دارد که با جسارت در لایههای طنز و لفاظی و سخنوری پنهان میشود، گونهای داستانگویی منحصر به فرد که تنها در اختیار خود دیوید میچل است و بس. (گاردیَن)
نکوداشتهای کتاب ساعتهای استخوانی:
- به شدت هیجانانگیز و فوقالعاده هوشمندانه. (Washington Post)
- اثری موفق و بسیار لذت بخش. (San Francisco Chronicle)
- عجیب و سحرآمیز. (Boston Globe)
برگزیدههایی از کتاب ساعتهای استخوانی:
- آدمها، کوههای یخ هستند؛ بخش کوچکی از آنها را میتوان دید و بخش بزرگی قابل دید نیست.
- هنرت از تو تغذیه میکند؛ از روحت و بله، تا حدی از سلامت عقلت. نوشتن رمانهای که ارزش خواندن دارند، ذهنت را به ویرانی میکشد، روابطت را در خطر میاندازد و زندگی ات را تغییر میدهد.
- تنها دوستان او در حومه، کتابها بودند؛ و کتابها میتوانند سخن بگویند اما گوش نمیکنند.
در بخشی از کتاب ساعتهای استخوانی میخوانیم:
سوتهای حلبی، صداهای ناهنجار، آواز پرنده و فرشتهای که روی شیشهی رنگی پنجره نقش بسته. الان خوب یادم میآید که کلیسای کوچولوی جزایر گِرِین با درخشش نخستین رگههای آفتاب سپیده دم برقش افتاد توی چشمم. مامان. یک جر و بحث. اِستِلا و وینی، توی بغل هم. به هم آمدنِ گلویم. فکر میکنم اگر آدم بخواهد مردی که مدتها توی وجودش بوده را بیخیال شود باید خیلی حوصله به خرج بدهد. عشق وقتهایی که سر ذوق باشد خیلی به آدم حال میدهد ولی وقتی یک چرخش بلنگد، آدم باید تاوان همهی آن لذتها را یکجا بدهد. تایمِکسَم را که نگاه میکنم میبینم ساعت شده 06:03، یکشنبه. اِد بروبِک: آنجاست، هنوز هم روی آن کاهها خوابیده، دهانش عین غار باز شده، موهایش از هم وا رفته. کلاه بیسبالش هم همچنان خیلی دقیق روی پیراهن چوببریاش که تاشده آمده بالا جا خوش کرده. چشمهای خوابآلودم را میمالم. داشتم خواب جَکو و خانم کُنستانتین را میدیدم که پشت یک جور پرده که انگار توی آسمان بود ایستاده بودند و یکسری پلهی سنگی هم آنجا بود، درست مانند همانهایی که توی فیلم ایندیانا جونز دیده بودم...
چه کسی دلش میسوزد؟ من وینی را از دست دادم. اِستِلا ازم دزدیدش.
اِد بروبِک عین خرس یک خمیازه بلند میکشد. اصلاً بهش نمیخورد توانسته باشد تا حالا حتی دو تا دوست دختر خودش دست و پا کرده باشد. حتی همان یکیاش هم بعید است. بیشتر پسرهای هم سنوسال من همیشه دوست دارند به این و آن بفهمانند که نخستین تجربهشان در یک مهمانی دوستانه بوده، به ویژه آن پسرهایی که اصلاً هیچ دوست آنچنانی هم ندارند، همانهایی که همیشه به سبیل نداشتهشان مینازند... ولی اِد بروبِک این ریختی نیست که خب شاید یعنی او واقعاً از اینجور کارها نکرده. اما خب اگر هم خبری میشد، حتماً بالأخره یکی خبرش را توی مدرسه به گوش آدم میرساند. چه میدانم! دهان خودش که حسابی چفتوبند دارد.
فهرست مطالب کتاب
30 ژوئن
1 جولای
2 جولای
13 دسامبر
20 دسامبر
23 دسامبر
29 دسامبر
30 دسامبر
31 دسامبر
روز سال نو: 1992
16 آوریل
17 آوریل
1 مه 2015
11 مارس 2016
12 مارس 2016
21 فوریه 2017
20 آگوست 2018
17 سپتامبر 2019
19 سپتامبر 2019
20 سپتامبر 2019
23 سپتامبر 2019
13 دسامبر 2020
1 آوریل
3 آوریل
4 آوریل
5 آوریل
6 آوریل
26 اکتبر
27 اکتبر
28 اکتبر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ساعتهای استخوانی |
نویسنده | دیوید استیون میچل |
مترجم | آرش خوش صفا |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 908 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-233084-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |