معرفی و دانلود کتاب کانادا
برای دانلود قانونی کتاب کانادا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کانادا
کتاب کانادا نوشتۀ ریچارد فورد، رمانی پلیسی و در عین حال سرشار از مفاهیم عمیق زندگی است؛ روایتی از خشم و رنج نوجوانی به نام «دل» که در ۱۵ سالگی خانوادهاش از بانک سرقت میکنند و سه نفر را به قتل میرسانند. داستانی جذاب و گیرا با توصیفهایی درخشان، از طبیعتی که «دل» به آنجا گریخته است.
به جرأت میتوان گفت ریچارد فورد (Richard Ford) جزو اولین حلقه زنجیره واقعگرایی کثیف آمریکایی است که با توصیفات چشمگیر و بینظیر خود از مکانهای حاضر در داستانهایش، عنصر پرقدرت روایی تازهای به ویژگیهای این قبیل آثار افزوده است. چیزی که به روشنی در کتاب کانادا (Canada) نیز به چشم میخورد کاربرد همینگونه توصیفات مو به مو و تصویرگراست که بخش به بخش روایت را به عینیترین شکل ممکن پیش چشم خواننده میگذارد. همنشینی تصویرهای موشکافانه مکانها و شخصیتها در قالب پهنه گسترده قالبی همچون رمان با درونمایه بحران خانواده آمریکای معاصر شالوده آثار ریچارد فورد را رقم میزنند که عصاره آن به بهترین شکل ممکن در رمان کانادا کنار یکدیگر دیده میشوند. این اثر جایزه مدال اَندرو کارنیج آمریکا و جایزه بهترین رمان بخش خارجی فرانسه را از آن خود کرده است.
رمان کانادا یکی از نمونههای ناب گرایش ادبی تقریباً نویی در آمریکای شمالی است که اولین بار با ایدهپردازی نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی، بیل بوفورد، شکل رسمی به خودش گرفت؛ گرایشی که خیلی زود بعدها از آن به واقعگرایی کثیف یاد شد و به موجب آن بسیاری از منتقدان، بیشتر با در نظر گرفتن محتویات آثار، چارلز بوکوفسکی را پدرخوانده آن میدانند. این در حالی است که بسیاری دیگر، ابتدای زنجیره نویسندگانی از این دست را ویلیام فاکنر میدانند؛ چرا که بیشتر نویسندگان منسوب به واقعگرایی کثیف جدا از اشتراک مضمونی آثارشان، عناصر ریختشناسی مشترک بسیاری نیز دارا هستند و همنشینی هر دو عامل ریخت و محتوا است که امکان قرارگیری این گونه آثار و سنجش آنها را فراهم میکند.
کتاب کانادا نیز رمان گستردهای است که در قالب همین گرایش ادبی جای میگیرد: پرداخت موضوعاتی همچون جدایی پدر و مادر، ازدواج مجدد، خودکشی و بحران خانواده از نگاه محتوایی و کاربرد توصیفات بسیار موشکافانه، جزئی و فراگیر و جملههای بیشمار حاوی جزئیات سطحی زندگی روزمره و گاه عمداً تکراری و پیچ در پیچ و توضیحات تکمیلی به ظاهر مکرر. ریچارد فورد که همواره بحران خانواده آمریکایی یکی از دغدغههای بارز آثارش بوده، با به کارگیری شگردهای نوشتاری یاد شده در بالا، نمایی پهناور به نوشتار نویسندگان پیشین همسَبک خود همچون ریموند کارور داده و سعی کرده است ضمن حفظ موضوعیِ این قبیل آثار، جنس توصیفات به اصطلاح همینگویی و بعدها کاروری موجود را به گستره بسیار بازتر و داستانیتری تبدیل کند که به کمک شخصیت پردازیهای عمیقتر، گونه نوینی از رمان واقعگرای کثیف را رقم بزند.
ریچارد فورد منتقد ادبی و رماننویس مشهور آمریکایی است که برنده جایزه معتبر «پولیتزر» نیز شده است. فورد، همراه با نویسنده دیگری به نام «کارور» بنیانگذار سبکی در داستاننویسی آمریکاست که از آن به عنوان «رئالیسم کثیف» یاد میکنند.
در بخشی از کتاب کانادا میخوانیم:
بگذارید قبل از هر چیز از ماجرای دزدی پدر و مادرم برایتان بگویم. داستان قتلها را که پس از آن اتفاق افتاد بعداً تعریف خواهم کرد. دزدی به این دلیل مهمتر است که بعدها سرنوشت من و خواهرم را عوض کرد. انگار تا چیزی همان اول از همه گفته نشود، آن طور که باید و شاید مهم جلوه نمیکند.
پدر و مادر ما جزو آن دو نفری از جمعیت جهان به شمار میآمدند که هر کاری از آنها بر میآمد به جز سرقت بانک. به هیچوجه آدمهای عجیب و غریبی به نظر نمیرسیدند؛ هیچ چیزشان شبیه تبهکارها نبود. هیچکس فکرش را هم نمیکرد که به چنان سرنوشتی دچار شوند. آدمهایی بسیار معمولی بودند – هر چند ماجرای سرقت بانک، هر دوشان را کمی از این معمولی بودن دور کرد.
پدرم، بِو پارسونز، متولد 1923 در بخش روستایی منطقه مارِنگو در آلاباما بود و از بس عجله داشت در سال 1939 مدرسه را رها کرد و به لشگر هوایی ارتش که بعدها با تغییر نام به نیروی هوایی ارتش تبدیل شد پیوست. وارد دِموپولیس شد، در راندولف، در نزدیکیهای سن آنتونیو، آموزش دید و مدتها تلاش خود برای کسب درجه خلبانی را ادامه داد، اما از آنجایی که استعداد چندانی از او دیده نشد، او را تنها به عنوان راهبر بمبافکن پذیرفتند. او معمولاً با بمبافکنهای میشل نیمهسبُک B-25 پرواز میکرد که بیشتر در فیلیپین و بعدها در اوساکا مشغول انجام وظیفه ویرانسازی اراضی – عوامل دشمن و مردم بیچاره – بود.
پدرم مردی بود بلندقد – حدود 182 سانتیمتر -، (اغلب به سختی هیکلش را در اتاقک بمبافکن جا میداده) خوشتیپ، خندهرو و با اعتماد به نفس، چهارشانه، با چهرهای قابل قبول، گونههای گِرد، لبهایی کشیده و سرزنده و مژههایی زنانه؛ دندانهایش همیشه سفید و موهایش کوتاه و مشکی بود که همیشه به آن افتخار هم میکرد – همانطور که به نامش میبالید: بِو: کاپیتان بِو پارسونز. هیچ وقت زیر بار نمیرفت که بِورلی در اذهان بیشتر مردم، نامی زنانه بود. همیشه با اشاره به ریشهدار بودن نامش در فرهنگ آنگلوساکسونها میگفت: «این اسم توی انگلیس خیلی رایجه.
اونجا، ویویان، گوئن و شرلی اسم مَرده و هیچ کس هم اونا رو با زنها اشتباه نمیگیره.» وقتی شروع به حرف زدن میکرد، هیچ چیز جلودارش نبود؛ در عین حال بر خلاف بسیاری از جنوبیها فردی آزاداندیش بود و همیشه به قدری آماده به خدمت نشان میداد که این ویژگی میبایست او را در نیروی هوایی به جاهای بسیار بالاتری میرساند، اما خب این طور نشد. چشمان فندقی رنگِ تروفرزش همیشه در هر اتاقی که بود دنبال کسی میگشت تا توجهش را به خود جلب کند – که عموماً من و خواهرم بودیم که مورد جست و جوی آن یک جفت چشم قرار میگرفتیم. پدرم خوب بلد بود به سبک و لهجه جنوبیها جوکهای چرند پرند تعریف کند، با ورق و چیزهای دیگر شعبده بازی میکرد، او حتی میتوانست شست دستش را جدا کند و دوباره برش گرداند سر جایش یا یک دستمال پارچهای را غیب و دوباره ظاهر کند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کانادا |
نویسنده | ریچارد فورد |
مترجم | آرش خوش صفا |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 476 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-374-733-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |