معرفی و دانلود کتاب رویا

معرفی کتاب رویا

کتاب رویا جلد شانزدهم از مجموعه‌ی روگن ماکار نوشته‌ی امیل زولا، نویسنده شهیر فرانسوی است. این کتاب نیز مثل دیگر آثار نویسنده بر مبنای مکتب ناتورالیسم یا طبیعت‌گرایی نوشته شده. زولا در این کتاب داستان دختری به نام آنژلیک را روایت می‌کند که با اینکه تحت تکفل خانواده‌ای گلدوز است، رویاهایی دست‌نیافتنی را در سر می‌پرورد و در انتظار شاهزاده‌ای با اسب سپید نشسته است. او تجسم این رویا را در وجود پسر اسقف کلیسا خواهد یافت.

درباره‌ی کتاب رویا

رویا (The Dream) شانزدهمین اثر از مجموعه‌ی بیست‌جلدی روگن ماکار، نوشته‌ی نویسنده‌ی مشهور فرانسوی، امیل زولا (Emile Zola) است. امیل زولا یکی از سردمداران مکتب ادبی ناتورالیسم (Naturalism) یا طبیعت‌گرایی مطلق است که آثار مهمی چون «ژرمینال»، «ترز راکن»، و «آساموار» را در کارنامه خود دارد. او علاوه بر نگارش داستان‌های ناتورالیستی، تلاش مهمی نیز در ترویج این مکتب ادبی در میان سایر نویسندگان، انجام داده. طبیعت‌گرایی ضد آرمان او در ساختار رمان رویا هم قابل مشاهده است. زولا سعی می‌کند اجزای تمامی پدیده‌ها را به دقت و به شکلی بسیار واقعی توصیف کند. روند روایت داستان او نیز بسیار طبیعی و واقعی و عاری از هرگونه رویافروشی ا‌ست.

رمان رویا داستانی عاشقانه است که در زمینه‌‎ای مذهبی اتفاق می‌افتد. این رمان درباره‌ی دختری به نام آنژلیک است که رویاهای بلندپروازانه‌‌ای برای خود دارد و در انتظار نجات یافتن توسط شاهزاده‌ای با اسب سفید است. اما او در واقعیت به دست خانواده‌ی هوپر، که متشکل از زوجی گلدوز است، به فرزندخواندگی گرفته شده. آنژلیک شیفته‌ی پسری می‌شود که عضو یکی از آخرین بازمانده‌های خانواده‌های اصیل فرانسه است. او به معشوقش امید دارد و او را ناجی خود می‌داند، اما پدر معشوق با این ازدواج مخالف است. ماجراهای عاشقانه‌ی آنژلیک و معشوقش، جذابیت بسیاری به داستان می‌دهد.

تصورات رویاگونه‌ی آنژلیک از شاهزاده‌ی با اسب سفید، ظاهراً حاصل ذهنیت مذهبی اوست. ذهنیتی که مسحور اسطوره‌های مسیحی است. کهن‌الگوی شهید باکره‌ی نجیب که در این دنیا آزموده می‌شود و در بهشت با عیسی مسیح سعادتمند. او با ذهنیتی که به طور ناخودآگاه از چنین اسطوره‌ای پر شده، سعادت خود را به دست نجیب‌زاده‌ای زمینی می‌بیند. روایت از جایی جذاب می‌شود که آنژلیکِ رویازده به پسر اسقف کلیسا دل می‌بندد و او را همان نجیب‌زاده‌ی نجات‌بخش می‌بیند اما اسقف با این عشق مخالف است.

زولا با تکیه بر دیدگاه ناتورالیستی‌اش، تلاش کرده است که در مجموعه‌ی روگن ماکار، تأثیر وراثت و محیط را بر زندگی اعضای یک خاندان در طول امپراطوری دوم فرانسه، نشان دهد. این مجموعه‌ رمان، از طرفی سویه‌ی تاریخی دارد و با وقایع تاریخ فرانسه درگیر است و از سویی به شکلی بنیادین، تأثیرات طبیعت و اجتماع را بر زندگی انسان‌ها بازمی‌نمایاند. زولا به طور خاص در رمان رویا، بر ویژگی‌های طبیعی شخصیت آنژلیک تأکید بسیار می‌کند. در همین راستا، نوسانات خلقی او و تأثیر ویژگی‌های وراثتی‌ای که از والدینش گرفته در توصیف شخصیت آنژلیک بسیار برجسته شده است.

متن کامل کتاب رویا در مجموعه‌ی عاشقانه‌های کلاسیک نشر افق و با ترجمه‌ی سلیس و روان محمود گودرزی در ایران به چاپ رسیده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی روگن ماکار

روگن ماکار (Les Rougon-Macquart) نام مجموعه‌ای شامل بیست رمان از نویسنده‌‎ی مشهور فرانسوی، امیل زولا است. مجموعه روگن ماکار که عنوان فرعی آن، «تاریخ طبیعی و اجتماعی خانواده در دوران امپراتوری دوم» است، ماجراهای زندگی افراد دو خانواده‌ی اشرافی مشهور در زمان امپراتوری دوم فرانسه را شامل می‌شود. این مجموعه، به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین و مشهورترین کارهای امیل زولا شناخته می‌شود.

درباره‌ی مجموعه‌ی عاشقانه‌های کلاسیک انتشارات افق

مجموعه حاضر شامل داستان‌های عاشقانه‌ی کلاسیک است و در 22 عنوان به چاپ رسیده. کتاب‌های این مجموعه با ظاهری جذاب و ترجمه‌ای روان، به بازار عرضه شده. برخی از آثار این مجموعه عبارت‌اند از:

• بابا لنگ‌دراز ، نوشته‌ی جین وبستر، ترجمه‌ی محسن سلیمانی
• جین ایر، نوشته‌ی شارلون برونته، ترجمه‌ی نوشین ابراهیمی
• غرور و تعصب، نوشته‌ی جین آستن، ترجمه‌ی کیوان عبیدی آشتیانی
• دشمن عزیز، نوشته‌ی جین وبستر، ترجمه‌ی ثمین نبی‌پور

اقتباس‌های سینمایی از کتاب رویا

در فرانسه دو فیلم به نام رویا (Le Rêve) و بر اساس کتاب زولا ساخته شده است که هردو توسط ژاک دو بارونسلی (Jacques de Baroncelli) کارگردانی شده‌اند. یکی از آن‌ها در سال 1921 به صورت صامت ساخته شده و دیگری در سال 1931.

کتاب رویا برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب حاضر برای دوست‌داران رمان‌های کلاسیک و کسانی که به ادبیات ناتورالیستی و آثار امیل زولا علاقه‌مند هستند، مناسب است.

در بخشی از کتاب رویا می‌خوانیم

اما آنژلیک روز آبکشی این رخت‌ها تنها ماند. مادر گابه ناگهان رگ سیاتیکش گرفته و به‌همین دلیل نیامده بود؛ و کارهای دیگر خانه هوبرتین را در منزل نگه می‌داشت. دختر جوان در جعبه‌ای پر از کاه زانو زده بود و رخت‌ها را یکی‌یکی برمی‌داشت، مدتی طولانی تکان می‌داد، تا اینکه آبشان دیگر کدر نباشد و به زلالی بلور در آید. هیچ عجله نمی‌کرد، از سحر دستخوش کنجکاوی تشویش‌آمیزی شده بود، حیرت‌زده از اینکه آن جا جلوی پنجره‌ی نمازخانه‌ی هوتکور کارگری پیر با روپوشی خاکستری می‌دید که داشت داربستی علم می‌کرد. آیا می‌خواستند شیشه‌ی رنگی را ترمیم کنند؟ سخت به تعمیر نیاز داشت: تکه‌هایی از شیشه‌ی جرجیس قدیس کم بود؛ شیشه‌های دیگر در طول قرن‌ها شکسته و با شیشه‌های ساده تعویض شده بودند. با‌این‌حال، این موضوع عذابش می‌داد. او به کم و کاستی‌های قدیسی که در اژدها نیزه فرو می‌کرد و دختر پادشاهی که با کمربندش اژدها را با خود می‌برد، چنان انس گرفته بود که از حالا برایشان می‌گریست، گویی قصد داشته باشند آن‌ها را ناقص کنند. تعویض اشیائی این چنین قدیمی اهانت به مقدسات بود. و وقتی از ناهار آن روز برگشت، ناگهان خشمش زایل شد: کارگری دیگر روی داربست بود، این یکی جوان، او هم روپوشی خاکستری به تن داشت. و آنژلیک او را شناخته بود، همان پسر بود.

آنژلیک شادمانه، بی‌آنکه معذب شود برگشت سر جای خود و در میان کاه‌های جعبه‌اش زانو زد. سپس با مچ‌های عریان از نو شروع کرد به تکان‌دادن رخت‌هایی که زیر آب زلال بود. خودش بود، بلندقد، لاغراندام، زرین‌مو، با آن ریش تنک و موهای مجعدی که به ایزدی جوان شبیهش می‌کرد، با پوستی همان‌قدر سفید که زیر سفیدی نور ماه دیده بود. حالا که او بود، برای شیشه‌ی رنگی اتفاقی نمی‌افتاد: اگر به آن دست می‌زد، زیباترش می‌کرد. و از اینکه می‌دید این روپوش را به تن دارد و مثل خودش کارگر است، نقاش شیشه‌های رنگی، هیچ احساس دلسردی نمی‌کرد.