معرفی و دانلود کتاب پولین

معرفی کتاب پولین

کتاب پولین سرگذشتی است از عشقی پاک و بی‌آلایش که به جنون، فنا و مرگ می‌انجامد! الکساندر دومای پدر در یکی از اولین رمان‌های خود، داستانی ماجراجویانه، مرموز، وهم‌آلود و گوتیک را در فرانسه‌ی سال‌های 1820 میلادی روایت می‌کند. پولین عاشق مردی به نام کنت هوراس می‌شود و با او ازدواج می‌کند؛ غافل از راز بزرگ این مرد هولناک که فاش شدنش، زندگی مشترکشان را زیر و زبر می‌کند... .

درباره‌ی کتاب پولین

دو دوست به نام‌های آلفرد و الکساندر پس از سه سال دوری، همدیگر را می‌بینند. آلفرد سکان گفت‌وگو را در دست می‌گیرد و همه‌ی آن‌چه را در این سال‌ها از سر گذرانده، بازگو می‌کند. همه چیز در سواحل نرماندی شروع می‌شود؛ وقتی طوفان شدیدی آلفرد را ناخواسته به یک صومعه‌ی متروکه می‌کشاند. او در تاریکی مطلق، مردی را در حال پنهان کردن چیزی در زمین می‌بیند. روز بعد، وقتی آلفرد به زادگاهش برمی‌گردد، از مرگ پولین باخبر می‌شود: زنی که همیشه عاشق او بوده؛ اما در نهایت ازدواج با کنت هوراس را برگزید. آلفرد موفق می‌شود پیش از خاکسپاری، باری دیگر صورت معشوقش را ببیند؛ اما در کمال تعجب جسد زنی دیگر را به‌جای پولین می‌بیند. اما به سر پولین چه آمده است؟ چرا شایعه‌ی مرگ او را پخش کرده‌اند؟ کتاب پولین (Pauline)، داستان زندگی پرفرازونشیب این زن است.

داستان زندگی پولین چنین است: پولین دومولییِن، زنی جوان، زیبا و ثروتمند که تنها بیست‌ و چند سال سن دارد، با مردی به نام کنت هوراس دوبوزوال ازدواج می‌کند. دوره‌ی عاشقی آن‌ها بسیار کوتاه است و کنت هوراس برای انجام کاری که بر هیچ‌کس روشن نیست، تازه‌عروسش را ترک می‌گوید. پولین به‌خاطر احترامی که برای هوراس قائل است، هیچ سؤالی از او نمی‌پرسد و زندگی‌اش را در قلعه‌ای دورافتاده ادامه می‌دهد. روزی، پولین شایعاتی درباره‌ی حمله‌ی دزدان به منطقه‌ی سکونتش می‌شنود و از ترس، نزد شوهرش که در نرماندی است، پناه می‌برد. کنت هوراس از دیدار ناگهانی زنش ناراحت می‌شود و به بهانه‌ی کاری، پولین را برای دو روز تنها می‌گذارد. پولین که حالا دیگر مطمئن است شوهرش رازی مگو در سینه دارد، در این دو روز به جاسوسی او روی می‌آورد و به حقیقتی هولناک پی می‌برد... .

الکساندر دوما (Alexandre Dumas) روایت رمان پولین را در ابتدا به آلفرد دونروال می‌سپارد و از راوی اول‌شخص استفاده می‌کند؛ به این ترتیب خوانندگان را به جهانی خیالی می‌برد و آن‌ها را در داستان شخصیت‌ها غوطه‌ور می‌گرداند. سپس پس از پایان داستان آلفرد، داستان را از زاویه‌ی دید پولین روایت می‌کند. و دوباره به داستان زندگی پولین برمی‌گردد. این تغییرات متعدد راوی به حیرت خوانندگان می‌افزاید و داستان را هیجان‌انگیزتر می‌کند.

داستان پولین ما را به یاد افسانه‌ی «ریش‌آبی» می‌اندازد. مردی که همسرش را در قلعه‌ای نگه می‌دارد، به جایی نامعلوم می‌برد و سرانجام رازی هولناک درباره‌ی او فاش می‌شود. عناصر گوتیک مانند صومعه و قلعه‌ی ویران، فعالیت‌های شبانه و مرموز، مکان‌های مخفی، اجساد زنده‌به‌گور، زهر و پادزهر و...، همه و همه ما را به یاد نویسندگان بزرگی چون ادگار آلن‌پو و مری شلی می‌اندازد. کتاب پولین خواننده را در تعلیق نگه می‌دارد؛ بااین‌که از همان ابتدا سرنوشت پولین را می‌داند.

کتاب پولین آیینه‌ای تمام‌نماست از جامعه‌ی فرانسه در سال‌های 1820 و 1830. الکساندر دوما در این کتاب جامعه‌ای را بازتاب می‌دهد که ذره‌ذره از اخلاقیات و دین رها می‌شود و رابطه‌ی خود را با گذشته از دست می‌دهد. این زمانه‌ که بعدها چارلز دیکنز آن را «بدترین روزگار» توصیف کرد، در سه قهرمان اصلی کتاب منعکس می‌شود. پولین زنی جوان، ثروتمند، بی‌گناه، ساده‌لوح، ضعیف و خیالباف است که نقش قربانی را در کتاب پولین بازی می‌کند. آلفرد، درست به مانند شوالیه‌ای وارد زندگی پولین می‌شود و شجاعت و جوانمردی خود را به‌تمامی نشان می‌دهد. کنت هوراس مرموز، شجاع، سرد، بی‌رحم و پریشان درعین‌حال که خواننده را مجذوب می‌کند، او را می‌ترساند. وی برای از بین بردن شر، خود به جنون و شر پناه می‌برد و از قوانین سرپیچی می‌کند.

کتاب پولین یکی از کتاب‌های کمتر شناخته‌شده‌ی الکساندر دوماست که در آن عنصرهای عشق، مرگ، تعلیق و فریب بیش از هر چیزی جلب‌توجه می‌کنند. نشر افق کتاب پولین را با ترجمه‌ی بی‌نقص محمود گودرزی منتشر و روانه‌ی بازار کرده است.

اقتباس‌های فرهنگی از کتاب پولین

در سال 1850 یوجین گرانژه و خاویر دومونتِپین با همکاری الکساندر دوما، نمایش پولین را روی صحنه بردند.

کتاب پولین برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به الکساندر دومای پدر، از خواندن کتاب پولین پشیمان نخواهند شد. اگر به داستان‌های عاشقانه و رمانتیک که عنصر تعلیق در آن‌ها پررنگ است علاقه دارید، این رمان را بخوانید.

در بخشی از کتاب پولین می‌خوانیم

صدای کالسکه دور شد، اما این بار آواز بلبل متوقفش نکرد. به‌سوی گل‌ها بازگشتم و باز یک ساعت روی سکو ماندم، اما انتظارم بیهوده بود. آنگاه فکری سخت ملال‌انگیز وجودم را فراگرفت: در خیالم تجسم کردم پرندۀ آوازه‌خوانْ روح دختر جوانی است که غزل خداحافظی‌اش را خوانده و زمین را وداع گفته و وقتی پرنده از خواندن بازمی‌ایستد، یعنی دختر به آسمان پر کشیده است.

وضعیت مسحورکنندۀ مسافرخانه میان کوه‌های آلپی که به پایان می‌رسیدند و ایتالیایی که آغاز می‌شد، آن منظرۀ آرام و در عین حال پرجنب‌وجوش دریاچۀ ماجیوره با سه جزیره‌اش که یکی باغی بود، دیگری روستایی و سومی قصری، برف‌های نخستین فصل زمستان که کوه‌ها را می‌پوشاند و آخرین گرمای خزان که از سوی مدیترانه می‌آمد، همه، باعث شدند هشت روز در باونو بمانم، سپس عازم آرونا شدم و از آرونا به سستو کالنده رفتم.

آنجا واپسین خاطره‌ از پولین انتظارم را می‌کشید؛ ستاره‌ای که دیده بودم پهنۀ آسمان را طی می‌کند آنجا خاموش شده بود. آنجا آن ‌پایِ بس سبکِ لب پرتگاه به گور رسیده بود و جوانیِ فرسوده، زیباییِ پژمرده و دلِ شکسته، همه، زیر سنگی فرو رفته بودند. رازآلودگی حجابِ گور بر آن جنازه همان‌قدر بود که رازآلودگی حجاب زندگی بر آن چهره و از این رو تنها نشانی که برای کنجکاوی مردم باقی گذاشته بود اسم «پولین» بود.

به دیدن آن گور رفتم. برخلاف گورهای ایتالیایی که در کلیساها قرار دارند، این‌یکی در باغی نغز افراشته شده بود، بر فراز تپه‌ای پردرخت، روی دامنه‌ای که چشم به دریاچه دوخته و به آن مشرف بود. شب بود. سنگ کم‌کم در پرتوهای ماه به‌ سفیدی می‌گرایید. نزدیک آن نشستم و فکرم را معطوف کردم به جمع‌آوری هر خاطرۀ پراکنده و سرگردانی که از آن زن جوان داشتم، اما این بار هم حافظه‌ام سرکشی کرد. فقط توانستم غبارهایی بی‌شکل گرد آورم، نه تندیسی با شکلی مشخص.