معرفی و دانلود کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه
برای دانلود قانونی کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه
دوران صلح پس از جنگ، ماجراهای خاص خودش را دارد؛ گویی هنوز سایهی جنگ روی جامعه افتاده و این سایه همچون اهریمنی گلوی انسانها را میفشارد تا شیرهی جانشان را بمکد. کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه، اثری جذاب از ویلیام استایرن است و از دو بخش تشکیل شده؛ بخش اول آن یک داستان کوتاه ضدجنگ و بخش دیگر آن نمایشنامهای اعتراضی است.
دربارهی کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه
ویلیام استایرن (William Styron)، این نویسندهی پرشور و اخلاقمدار، در کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه (The Long March and In the Clap Shack) به شکلی بیپرده و هنرمندانه، نبرد انسان آزاداندیش را در برابر ماشین نظامی بیروح به تصویر میکشد. کتاب از یک داستان و یک نمایشنامه تشکیل شده که هر دوی آنها در دوران صلحی مشکوک و شکننده رخ میدهند. آمریکا در سالهای ابتدایی پس از جنگ جهانی دوم، آرام به نظر میرسد اما تنش و بیعدالتی را زیر پوست خود محفوظ نگه داشته است.
مرثیهای برای فردیت، با چاشنی طنز تلخ
رابطهی بین شخصیتها در داستان کوتاه راه بیپایان، بر پایهی تضاد قدرت و فردیت شکل گرفته است و هر کدام از آنها نمایندهی نوعی واکنش انسانی در برابر ساختار نظامی هستند. ستوان کالور راوی داستان، مردی متأمل، درونگرا و خسته از پوچی نظامیگری است. در همان ابتدای کتاب، ستوان کالور با صحنهی وحشتناکی روبهرو میشود که واقعیت صلح شکننده را همچون سیلی به صورت او میکوبد. دیدن جسد در جنگ موضوعی عادی است؛ اما در دوران صلح و سالهای ابتدایی پس از جنگ جهانی دوم که ماجرای کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه در آن زمان رقم میخورد، دور از انتظار است.
ستوان کالور شخصیتی اقتدارگرا و جذاب است که در جنگ مجروح شده و سختیهای بسیاری را در دوران خدمت خود به جان خریده است. او که در جنگ هر روز بیاعتنا از کنار تنهای سوخته میگذشت، حالا با مشاهدهی تن تکهپارهی سربازان که در میانشان قاشق و چنگالها مثل گلهای فلزی حزنانگیز میدرخشیدند، دچار تهوع میشود. از این بهتر نمیتوان به جنبههای غیرانسانی جنگ پرداخت. حقا که ویلیام استایرن استاد خلق لحظاتی است که درونیترین دردها را به زبان میآورد!
مبارزه در راه بیپایان؛ از خاکریز تا تخت بیمارستان
ویلیام استایرن در نمایشنامهی آتیشک خانه، با طنزی تلخ و نگاهی بیرحمانه، فضای بیمارستانی نظامی را به یک جهنم نمادین تبدیل میکند؛ جایی که بیماری جنسی، نه فقط یک مشکل جسمی، بلکه ابزاری برای تحقیر، کنترل و از بین بردن هویت انسانی است. شخصیتهایی مثل مگرودر، شوارتس و کلارک، هر کدام نمایندهی نوعی از واکنش انسانی در برابر فشار، بیماری و قدرت هستند. داستان حول محور والی مگرودر، سرباز جوانی میچرخد که با تشخیص بیماری سفلیس وارد بخش اورولوژی بیمارستانی در جنوب آمریکا میشود.
در بیمارستانی که ویلیام استایرن در بخش دوم کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه به تصویر میکشد، قوانین خشک و سختی حکمفرما است که آن را شبیه به زندان کرده است. در آنجا، مگرودر و سایر بیماران، با دکتر گلانز، پزشکی مستبد و بیرحم مواجهند؛ کسی که از قدرت خود سوءاستفاده کرده، بیماران را نه بهعنوان انسان، بلکه بهعنوان نمونههای آزمایشگاهی میبیند.
ویلیام استایرن با الهام از تجربهی شخصیاش در ارتش، کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه را به رشتهی تحریر درآورده است تا دیگران را به بازاندیشی در ارزشهای انسانی دعوت کند. این کتاب خواندنی، توسط آرش رضاپور و افشین رضاپور به فارسی برگردانده شده و به همت انتشارات هنوز، در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.
در نکوداشت کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه
- دو اثر خارقالعاده دربارهی سربازان در دوران صلحی شکننده، که توسط نویسندهای پرشور با اقتدار اخلاقی بینظیر، به رشتهی تحریر درآمده است. (گودریدز)
کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه برای شما مناسب است اگر...
- به دنبال داستانی هستید که وقایع مربوط به سالهای جنگ جهانی دوم و اندکی بعد از آن را روایت میکند.
- به داستانهای تاریخی و با درونمایههای ضدسیستمی و نقد ساختار قدرت علاقهمند هستید.
- از مطالعهی نمایشنامههای اجتماعی و فلسفی با چاشنی طنز تلخ لذت میبرید.
- مضامینی مانند آزادی و مبارزه با خشونت ساختاری برای شما جذابیت دارند.
در بخشی از کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه میخوانیم
زمزمۀ تعجب توى سالن پیچید چراکه سرهنگ، همان اول برنامه، صریح و آشکار گفته بود که انتظار دارد حضار براى یافتن جواب تلاش کنند - یا حدس بزنند - حتى اگر اطلاعى از موضوع بحث نداشته باشند، ولى مانیکس فقط گفت: «نمىدونم، قربان.» و سرهنگ انگار که خوب نشنیده باشد، دوباره سؤالش را با لرزشى از سر ناراحتى تکرار کرد. لحظهاى همه ساکت شدند و برگشتند تا این نافرمان گردنکش را نگاه کنند. او دوباره با صدایى بلند و آرام گفت: «نمىدونم، قربان. نمىدونستم جدول کشیدن اینقدر مهمه. من افسر پیادهام. رستۀ 0302.» پیشانى سرهنگ زیر نور سالن صورتى شد: «اولش بهتون گفتم سروان که من جواب مىخوام. انتظار ندارم شما آقایان همۀ جوابها رو بدونین، ولى بالاخره مىتونین یه جوابى بدین.» مانیکس با آن هیکل گندهاش، خشک، همانجا ایستاد و رو به سرهنگ پلک زد.
بالاخره گفت: «قربان، باید تکرار کنم که واقعاً نمىدونم چى مهمه؟ من هیچوقت دورۀ باربرى ندیدم. من یه 0302 ام. و باید با شرمندگى اضافه کنم که هیچکی اینجا جواب رو نمىدونه. اینها هرچى رو که هفت سال پیش یاد گرفتن، فراموش کردن. خیلىهاشون حتى نمىتونن تفنگ اِم1 رو بازوبسته کنن. خیلى پیر شدن. الآن باید پیش زن و بچههاشون باشن.» شوروهیجانى در صدایش بود، ولى کنترلش مىکرد - خشم و دریدگی را از لحنش زدوده بود - و بعد ساکت شد. حقیقتى صریح و مطلق و جدى در صدایش بود، انگار وکیلى است که چنان به بىگناهى موکلش ایمان دارد که دیگر نیازى نمىبیند با اشارۀ سرودست حضار را متقاعد کند. چشمهاى سرهنگ ناباورانه از روى ردیف صندلىها به مانیکس خیره شد، ولى سکوت بهتآورى در پى آمد که از غوغا بدتر بود و سرهنگ انگار حرفی برای گفتن نداشت.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب راه بیپایان، آتیشک خانه |
نویسنده | ویلیام استایرن |
مترجم | آرش رضاپور، افشین رضاپور |
ناشر چاپی | انتشارات هنوز |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 184 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-6047-20-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی، کتابهای نمایشنامه اجتماعی خارجی، کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |