معرفی و دانلود کتاب دوستش داشتم
برای دانلود قانونی کتاب دوستش داشتم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دوستش داشتم
کتاب دوستش داشتم اولین رمان آنا گاوالدا است که با زبان و ادبیاتی ساده و روان به زندگی روزمرهی انسانها میپردازد و داستانی دلنشین را روایت میکند. این کتاب به عنوان پدیدهای در ادبیات فرانسه شناخته میشود و توانست فروشی بیسابقه در سطح جهانی داشته باشد.
رمان جذاب و خواندنی دوستش داشتم (Someone I loved) دربارهی زن جوانی به نام کلوئه است که همسر خود آدرین را بسیار دوست دارد. این زوج عاشق، زندگی خوبی را سپری میکنند و دو فرزند دختر دارند. روزی آدرین پس از سالها زندگی مشترک، لوازم خود را جمع میکند و به کلوئه میگوید که شخص دیگری را دوست دارد و کلوئه و دخترانش را ترک میکند. کلوئه نیز به همراه فرزندانش از پاریس خارج میشود و به منزل والدین آدرین میرود تا شروعی دوباره داشته باشد.
بخش نخست کتاب دوستش داشتم را کلوئه روایت میکند که احساس میکند در زندگی شکست خورده و همسرش او را به خاطر زن دیگری ترک کرده است. کلوئه با وجود ناامیدی تمام تلاش خود را میکند که به زندگی ادامه دهد. راوی بخش بعدی، پدرشوهر کلوئه است که میخواهد کلوئه و نوههای خود را به زندگی امیدوار کند و با عروسش صحبتهایی طولانی دارد و در طول این صحبت ها ماجرای زندگی خود و عشق شکستخوردهاش را روایت میکند. البته کلوئه نیز تلاش میکند تا با عادی جلوه دادن شرایط زندگی، همسر خیانتکار خود را فراموش کند و برای همین دائماً در تکاپو است. بخش عمدهی کتاب مکالمات طولانی پدر شوهر و عروس است و دیالوگهای جذابی که میان این دو شخصیت خلق میشود، یکی از دلایل اصلی موفقیت و محبوبیت کتاب دوستش داشتم است.
آنا گاوالدا (Anna Gavalda) در این کتاب با قلم توانمند خود احساسات دیگران را به خوبی مطرح میکند و تحلیل جالبی از خیانت مردان ارائه میدهد. شاید یکی از مهمترین دلایل شخصیت پردازی قدرتمند کتاب دوستش داشتم به این حقیقت بازگردد که آنا گاوالدا این رمان را با الهام از تجربیات شخصی خود نوشته است. این رمان در سراسر دنیا مورد توجه قرار گرفت و فروش بسیاری داشت و آنا گاولدا را با همان کتاب نخست تبدیل به پدیدهای جهانی کرد.
نکوداشتهای کتاب دوستش داشتم:
- پدیدهای ادبی. (Le Monde)
- پرشور و بیواسطه همانند گفت و گوی دو عاشق در اواخر شب. (Kirkus Reviews)
- داستانی پر از احساس، فرهنگ و خردمندی. (Telegraph)
جملات برگزیده کتاب دوستش داشتم:
- ترجیح میدهم امروز کمی ناراحت شوی تا اینکه مابقی عمرت را با ناراحتی سپری کنی.
- زندگی همین است. زندگی بیشتر افراد همینطور است. عاشق میشوند. قرار ملاقات میگذارند. همچون حیوانات دستآموز خانگی با ترس رابطشان را ا دامه میدهند برخی شجاعت حفظ آن را دارند و برخی میانه راه وا مینهند آری وانهادن آسانتر است.
- در نظرم آن حرفهای عاشقانه، بیخوابیها، طغیان احساسات، همه و همه برای عوام بود نه من که حتی با شنیدن واژه عشق پوزخند میزدم.
در بخشی از کتاب دوستش داشتم میخوانیم:
اولین بار که تو را دیدم کاملاً گرفته بودی. یادم میآمد که تحت تأثیرت قرار گرفتم. هنوز نحوه ایستادنت در ورودی درب به خاطرم مانده است آدرین تو را محکم گرفته بود. تو دستت را به نشانه سلام جلو آوردی ولی از شدت سرما نتوانستی با من احوالپرسی کنی و حرفی نزدی. من روی شانههایت زدم و به تو خوشآمد گفتم. هنوز هم رد انگشتانم که روی آرنج دستت افتاده بود در ذهنم مانده است. سوزان دستپاچه شده بود ولی آدرین با خنده به او گفت: مامان برایتان اسمورفی آوردهام. سپس تو را به طبقه بالا برد و مجبورت کرد که داخل وان داغ حمام بروی. چقدر طولش دادی یادم نمیآید. ولی یادم هست که آدرین مدام به مادرش میگفت: سخت نگیر مامان! سخت نگیر! تا او از حمام بیرون بیاید غذای تو هم آماده میشود و با هم میخوریمش. راستش را بخواهی همینطور بود و همه گرسنه بودیم و من بیشتر گرسنه بودم. و تو که اخلاقم را خوب میشناسی میدانی که وقتی یک پیرمرد بدذات گرسنه میشود تا چه حد غُر میزند. میخواستم بگویم که میز غذا را بدون حضور تو بچینند که تو آمدی. یکی از لباسهای شب سوزان را بر تن کرده بودی با موهایی خیس و لبخندی بر لب. این بار گونههایت سرخ شده بودند. سرخ سرخ.
در حین صرف غذا گفتی که آدرین را در صف بلیط سینما ملاقات کردهای. قرار بود که فیلم «یکشنبه در بیرون شهر» را ببینی. ولی بلیط گیرت نیامده بود. و آدرین پسرکی که در خانواده نیز به چاپلوسی معروف است در حالیکه کنار موتورش ایستاده بود به تو پیشنهاد گردش بیرون شهر را داده بود. میتوانستی پیشنهادش را رد کنی ولی تو قبول کردی. خب تو با یک تی شرت زیر باران آن هم روی موتور تقریباً از سرما یخ زده بودی.
آدرین با چشمهایش میخواست تو را ببلعد. ولی تو نگاهت را پایین دوخته بودی. وقتی درباره تو حرف میزد و تو لبخند میزدی روی گونههایت چال میافتاد و ما فکر میکردیم که تو میخندی. من حتی آن کتانیهای عجیب و غریبت را یادم مانده است.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دوستش داشتم |
نویسنده | آنا گاوالدا |
مترجم | مهرویه داداشی |
ناشر چاپی | انتشارات ندای الهی |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 160 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-6113-51-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |