معرفی و دانلود کتاب شاهدخت واتیکان: خاطرات لوکرتسیا بورجیا

معرفی کتاب شاهدخت واتیکان: خاطرات لوکرتسیا بورجیا

همه او را به‌عنوان دختر پاپ، خواهر یک قاتل و زنی بدنام در تاریخ می‌شناسند. اما اگر لوکرتسیا بورجیا فقط یک قربانی باشد و نه یک همدست، آن وقت چه؟ سی. دابلیو. گورتنر در کتاب شاهدخت واتیکان تلاش می‌کند همین پرسش را دنبال کند و برای این پرسش پاسخی متفاوت از آنچه تاریخ گفته ارائه دهد. تخیل و روایات مستند تاریخی با هم درآمیخته شده‌اند تا شما شاهد رمانی جذاب در مورد یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های تاریخ رنسانس و خانواده‌های قدرتمند و پرنفوذ این دوره باشید.

درباره‌ی کتاب شاهدخت واتیکان

اگر لوکرتسیا بورجیا امروز زندگی می‌کرد، شاید کسی او را به‌عنوان زنی اغواگر توصیف نمی‌کرد، بلکه شاید از او حمایت هم می‌شد. کتاب شاهدخت واتیکان (The Vatican princess : a novel of Lucrezia Borgia) را می‌توان، بازخوانی یک زندگی دانست که قرن‌ها زیر سایه‌ی تهمت بوده است. رمان «شاهدخت واتیکان» نوشته‌ی سی. دابلیو. گورتنر (C. W. Gortner) داستانی تاریخی است که زندگی پررمزوراز و جنجالی لوکرتسیا بورجیا، دختر پاپ الکساندر ششم، رودریگو بورجیا، را از زاویه‌ای غیر از زاویه‌ی تاریخی مرسوم روایت می‌کند. این کتاب تلاش می‌کند تا تصویری متفاوت از زنی ارائه دهد که قرن‌هاست میان اتهام‌های بی‌رحمانه و افسانه‌های پرزرق‌وبرق گیر افتاده، آیا او زنی بی‌گناه بود یا یک زن اغواگر خطرناک؟ یا شاید اندکی از هر دو!

رمان با وقایع سال 1492، سالی سرنوشت‌ساز در تاریخ اسپانیا و اروپا، آغاز می‌شود؛ زمانی که پدر لوکرتسیا به مقام پاپی می‌رسد و برای تحکیم قدرتش، دختر دوازده‌ساله‌اش را به ازدواج جیوانی سفورزا، یکی از اعضای قدرتمند خاندان سفورزا درمی‌آورد. این ازدواج اجباری، تنها آغاز مسیری پرفرازونشیب برای لوکرتسیاست؛ مسیری که با دسیسه‌های سیاسی، خیانت‌های خانوادگی و زخم‌های روحی عمیق برای او همراه است.

در طول داستان، لوکرتسیا نه‌فقط دختری زیبا و باهوش، بلکه شخصیتی پیچیده و چندلایه تصویر می‌شود. زنی جوان که بین عشق و وظیفه، حقیقت و دروغ و خانواده و استقلال، گرفتار شده است. سی. دابلیو. گورتنر او را فردی باهوش، دقیق و وفادار به خانواده به تصویر می‌کشد، اما درعین‌حال زنی که حاضر نیست برای جاه‌طلبی پدر و برادرانش، خوشبختی خود را فدا کند.

یکی از جنبه‌های برجسته‌ی کتاب شاهدخت واتیکان، توجه خاص نویسنده به نگاه و چشمان شخصیت‌هاست. لوکرتسیا جهان را از خلال نگاه دیگران می‌بیند و اغلب از چشمان آن‌ها انگیزه‌ها، نیات و رازهای پنهانشان را می‌خواند. این عنصر به خواننده کمک می‌کند تا دنیای پرخطر و سیاست‌زده‌ی واتیکان را از منظر احساسی و روانی لوکرتسیا درک کند.

در طی داستان، او به اجبار پدرش وارد دو ازدواج دیگر نیز می‌شود. ازدواج دوم با آلفونسو آراگون، برخلاف ازدواج اول، برای لوکرتسیا عشق واقعی به همراه دارد. اما این خوشبختی نیز دوامی ندارد و آلفونسو به دست برادر لوکرتسیا، چزاره بورجیا، کشته می‌شود. این لحظه‌ها، شکاف عمیقی میان علاقه به خانواده و حقیقت‌های دردناک زندگی‌اش ایجاد می‌کنند.

رمان همچنین به شایعات سنگینی که قرن‌ها بر سر لوکرتسیا سایه انداخته‌اند، می‌پردازد؛ رابطه‌ی جنسی با پدر یا برادرش، فرزند نامشروع، دست داشتن در قتل‌ها و استفاده ابزاری از زیبایی‌اش برای رسیدن به قدرت. اما سی. دابلیو. گورتنر با ترکیب واقعیت‌های تاریخی و تخیل، این روایت‌های تاریک را تا حدودی زیر سؤال می‌برد و لوکرتسیا را نه به‌عنوان یک زن فریب‌کار، بلکه به عنوان قربانی یک خانواده‌ی سیاسی قدرتمند و بی‌رحم نشان می‌دهد. البته واقعاً چه کسی می‌داند پشت درهای بسته‌ی خانواده‌ی قدرتمند و بی‌رحم بورجیا چه چیزی نهفته بوده است؟

در پایان، لوکرتسیا با وجود تمام زخم‌هایی که از خانواده و زندگی سیاسی خورده، سعی می‌کند راهی برای بازسازی خود و مراقبت از فرزندش پیدا کند. او به قلعه‌ای دورافتاده پناه می‌برد و در سکوت و اندوه، خاطره‌ی عشق ازدست‌رفته‌اش را مرور می‌کند. کتاب شاهدخت واتیکان ما را با شخصیتی روبه‌رو می‌کند که نه کاملاً بی‌گناه و نه آن‌چنان که تاریخ تصویر کرده، فاسد است. سی. دابلیو. گورتنر با ترکیب اسناد تاریخی و تخیل، داستانی ساخته که به خواننده کمک می‌کند تا شاید به درک بهتری از این شخصیت عجیب و تاریخی دست یابد. کتاب جذاب و تاریخی شاهدخت واتیکان را انتشارات مضامین با ترجمه‌ی هاله نادری وارد بازار کرده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهدخت واتیکان

• رمان سی. دابلیو. گورتنر درباره شخصیت‌هاست: پدر بورجیا، البته، ولی همچنین لوکرتسیا که دختر باهوش و آرامی است... شخصیتی که قابل درک و دوست‌داشتنی است و با ادبیات و فلسفه آشناست. همه بدی‌ها و شرارت‌های خانواده بورجیا را معمولاً به پای پدرش می‌گذارند که آدمی جاه‌طلب و حسابگر بود. یا چزاره، برادر لوکرتسیا، که آدمی باهوش ولی بی‌رحم و بی‌اخلاق است و عشق عجیبی به خواهرش دارد. داستان پر از قتل، دروغ و خیانت است و سی. دابلیو. گورتنر با توصیف حال و هوای رم قدیم، مد، معماری و هنر آن زمان، فضای داستان را واقعی‌تر کرده است. او زندگی لوکرتسیا را از دیدگاه یک نگاه فمینیستی نشان داده است. (Kirkus)
• دنیای ایتالیا در دوره‌ی رنسانس به‌طرز زنده‌ای به تصویر کشیده شده است. من از نگاه آگاهانه این سی. دابلیو. گورتنر به خانواده بحث‌برانگیز بورجیا کاملاً شگفت‌زده شده‌ام. (آلیسون ویر)

کتاب شاهدخت واتیکان برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های تاریخی، به‌ویژه کسانی که به دوران رنسانس ایتالیا و خاندان‌های پررمزوراز علاقه‌مندند، بسیار مناسب است. همچنین کسانی که دوست دارند شخصیت‌های پیچیده و واقعی را از زوایای انسانی و روان‌شناسانه بشناسند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. اگر به داستان‌هایی با زمینه سیاسی، خیانت و روابط خانوادگی پیچیده علاقه دارید، این کتاب انتخاب خوبی برای شماست.

در بخشی از کتاب شاهدخت واتیکان: خاطرات لوکرتسیا بورجیا می‌خوانیم

تردید کردم. اکنون چزاره از من می‌خواست که مهاجرت کنم، همان چیزی که از آن می‌ترسیدم. گفتم: «فکر نمی‌کنم حتی اگر از پاپا درخواست کنم، او موافقت نماید، زیرا پسارو خیلی دور است.»

«من می‌توانم یک‌روزه با اسبی تندرو به آنجا بیایم. هرچه لازم است برای متقاعد ساختن او بگو. به او بگو که شایعات درباره حمله فرانسه تو را ترسانده است. می‌دانم او آن‌قدر که وانمود می‌کند نیز غافل و بی‌توجه نیست. او همچنین از درگیری قریب‌الوقوع می‌ترسد و می‌خواهد تو و جولیا از خطر دور بمانید.» چزاره دستش را دراز کرد تا صورتم را نوازش کند و افزود: «او نمی‌تواند درخواست تو را رد کند. هیچ‌کدام از ما نمی‌توانیم.» می‌خواستم بگویم که اگر پاپا نمی‌تواند حرف‌هایم را نادیده بگیرد، چرا آنچه من درباره جولیا می‌دانستم، باور نمی‌کند؟ اما در آن‌لحظه چزاره مرا به ورودی آپارتمان او برده بود و درحالی‌که دستش را به پشتم فشار می‌داد، زمزمه کرد: «حالا بیا. جسور باش!»

در اتاق پدرمان، آتشی با بوی چوب کاج در اجاق روشن بود. لامپ‌های موریِ مسی و شیشه‌ای ساخت اسپانیا از لبه بام آویزان بودند. وقتی وارد شدم دماغم شروع به خارش کرد، زیرا اتاق آغشته به عطر و بخور کهنه بود. پاپا در مقابل آتش روی صندلی نشسته بود، روی سرش چیزی نداشت و پاهایش را روی یک چهارپایه که پارچه ضخیمی روی آن قرار داشت، گذاشته بود. موهای نازک خاکستری روی سرِ تراشیده‌اش را پر کرده بود. غرق در فکر به شعله‌های آتش نگاه می‌کرد و با یک دست، شالی را روی شانه‌هایش گرفته بود. به ورودی اتاق نگاه نکرد. خش‌خش ابریشم لباس جولیا پیش از صدای خود او به گوش می‌رسید. او از کنارم رد شد تا فنجانی را به پاپا بدهد. مضطرب شدم. روی چهارپایه‌ای کنارش نشست و دامن لاجوردی رنگش را دور خود جمع کرد. سرش را بلند کرد و تصویر آتش در مردمک چشم‌هایش منعکس شد.