معرفی و دانلود کتاب در آغوش گناه

معرفی کتاب در آغوش گناه

کتاب در آغوش گناه نوشته‌ی زهرا ولی‌زاده داستان دختری زیبا به نام جیران را روایت می‌کند که بناست به زور به عقد خان دربیاید. سرنوشت چندان با او مهربان نیست و از دست دادن مادر و پدر در طی زمانی کوتاه او را تنهاتر می‌کند؛ او ناچار است یک‌تنه به جنگ تقدیر برود، تا شاید زندگی راحت‌تری برای خود رقم بزند.

درباره‌ی کتاب در آغوش گناه

چه می‌شود اگر دختری بی‌گناه و معصوم بدون اراده و خواست قلبی‌اش به عقد خانی سفاک دربیاید؟ چه می‌شود اگر حقوق طبیعی او پایمال شود و بهترین روزهای زندگی‌اش در دلمردگی و پژمردگی، اسیر در چنگال دیوی خرفت بگذرد؟ خب، رمان‌های عامه‌پسند خلق می‌شوند تا به همین سوالات پاسخ دهند. نویسندگان رمان عامه‌پسند ما را با همین موضوعات، دوگانه‌ی عشق و نفرت، پاکی و پلیدی و زیبایی و زشتی آشنا می‌کنند. به ما اجازه می‌دهند شاهد قربانی شدن دختری باشیم یا کشته شدن پسری. در رمان‌های عامه‌پسند ایرانی، زندگی‌هایی به تصویر کشیده می‌شوند در بافتی آکنده از سنت، قلدرمآبی و تحجر. شخصیت‌ها معمولاً تمام تلاش خود را برای غلبه بر این شرایط به کار می‌گیرند اما کمتر موفقیتی حاصل می‌شود. کتاب در آغوش گناه از زهرا ولی‌زاده، داستان دختری به نام جیران را از دوازده‌سالگی او تا مرگش روایت می‌کند.

داستان از آنجا شروع می‌شود که دختری به نام جیران که تک‌فرزند والدین خود است، به سبب زیبایی‌اش ناچار باید به عقد خان دربیاید. او و والدینش به این ازدواج راضی نیستند و ورود آن‌ها به عمارت اربابی چیزی جز دردسر درپی ندارد. خودسوزی ننه خورشید، مادر جیران، در اعتراض به خان، سرنوشت جیران را زیر و زبر می‌کند. جیران در طی زندگی پرفراز و نشیب خود به‌اجبار رنج زیادی می‌کشد و سوگ بسیاری از عزیزانش را می‌بیند اما شاید مهم‌ترین درس این کتاب گذشت و انعطاف‌پذیری است. جیران با جریان زندگی همراه است و با آنکه زندگی به او سخت می‌گیرد، او استوار در مسیر پیش می‌رود.

در اقلیم‌های مختلف جغرافیای ایران، برخی رسوم و سنت‌ها هنوز هم پابرجا هستند. با آنکه تمام دنیا بر ضرورت حذف کودک‌همسری تاکید دارد و مدافعان حقوق کودکان خواستار تصویب قوانین سخت برای جلوگیری از این پدیده‌ی مذموم اجتماعی هستند، کودک‌همسری همچنان در برخی اقوام رواج دارد. آشنایی جیران با مقوله‌ی ازدواج در سن دوازده‌سالگی هم مصداق همین پدیده است. خواندن رمان‌هایی مانند کتاب در آغوش گناه می‌تواند ما را بیشتر با تبعات و نتایج خانمان‌سوز این پدیده آشنا کند. اگرچه امید می‌رود با محو کودک‌همسری چنین مضامینی در آینده کمتر در رمان فارسی مطرح و تکرار شوند.

زهرا ولی‌زاده رمان در آغوش گناه را با لحن محاوره نوشته است، از این جهت مخاطب عام به‌خوبی با آن ارتباط برقرار می‌کند. این کتاب را انتشارات ندای الهی منتشر کرده است.

کتاب در آغوش گناه برای چه کسانی مناسب است؟

این یک رمان در ژانر رمان عامه‌پسند و عاشقانه است و مخاطبانش تنها آنانی هستند که به این ژانر علاقه‌مندند و نیاز به اثری پرماجرا و سرگرم‌کننده دارند.

در بخشی از کتاب در آغوش گناه می‌خوانیم

حالا که لبه‌ی پرتگاه ایستاده بودم احساس رهایی داشتم و نجات؛ حس می‌کردم قراره به‌زودی دوباره ننه خورشید رو ببینم. برای لحظه‌ای چشم دوختم به رودخانه‌ی خروشان و سهمگین زیر پاهام، تنها راه نجات من از کابوس این دو روز کذایی و وحشتناک، مرگ بود. برای من تنها برگ برنده‌ بود و باید ازش استفاده می‌‌کردم، تنها راه، برای منی که دیگه چیزی برای از دست دادن نداشت. بدون اینکه بار دیگر به رودخانه‌ی خشمگین نگاهی بیندازم چشم‌هام رو محکم بستم و دست‌هام رو به عرض شانه‌هام باز کردم و در آخرین لحظه با بغضی معصومانه از خدا خواستم بعد مرگم هوای حیدرکیشی رو داشته باشه. تمام تنم کرخت بود و تا مرگ یک قدم بیشتر فاصله نداشتم، با زانوهایی سست یک گام کوچک برداشتم و خودم رو سبک‌بال و رها به‌سمت پایین و امواج رودخانه رها کردم، اما لحظه‌ای طول نکشید بین زمین و آسمان معلق موندم، دست‌هایی نیرومند مانع از سقوط من شده بود؛ دستانی که من رو به سمت زندگی می‌کشید. نمی‌دونم چرا جونی برای دست و پا زدن نداشتم! حتی زبانم برای فریاد زدن یاری نمی‌کرد؛ چشم‌های گریانم رغبت تماشای کسی که حق مردن رو از من ربوده بود رو نداشت، طولی نکشید دایه نفس‌نفس‌زنان خودش رو به ما رسوند، وقتی از زبان مرد از حادثه مطلع شد با چشم‌هایی گرد و زبانی تند شروع کرد به تشر زدن و سرزنش.

- فکر می‌کنی با این کارهات روح ننت آروم میگیره؟ تو با این کارت داری اونو زجر میدی و تنش رو توی گور می‌لرزونی، فکر خودت نیستی حداقل به فکر اون پدر بدبختت باش که راهی کوه و کمر شده، مصیبت مادرت کم بود داغِ تو رو هم باید تحمل کنه؟ اگه دومانم به موقع نرسیده بود هم خودت جوون مرگ شده بودی هم منو این پسرو بدبخت کرده بودی هم اون آقاتو. الانم پاشو خودتو جمع و جور کن تا خبر فرارت به گوش جمال خان نرسیده خودمونو برسونیم عمارت.