معرفی و دانلود کتاب دخمه
برای دانلود قانونی کتاب دخمه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دخمه
اولدوز طوفانی نویسندهی ایرانی، کتاب دخمه را به سبک فلسفی و نمادگرایانه به رشتهی تحریر درآورده است. نویسنده در روایت این کتاب از زبان اولشخص استفاده کرده و شخصیتی را آفریده که پا در مسیرهای ناهموار و پیچدرپیچ میگذارد تا به حقیقت و هویت خود برسد. داستان سرگردی که در مسیر حل پروندهی قتل، متحمل فشار بسیار میشوند و خانواده و حریم شخصیاش نیز تحتالشعاع قرار میگیرند.
دربارهی کتاب دخمه
اولدوز طوفانی در کتاب دخمه، داستانی جنایی و پلیسی را با مضامین فلسفی و نمادگرایانه ترکیب کرده و اثری فراموشنشدنی خلق کرده است. ماجرای کتاب از جایی شروع میشود که یک پروندهی قتل به دایرهی رسیدگی به جنایات میآید و سرگرد نجفی مسئول پرونده میشود. قاتل این پرونده یک پیرمرد عجیبوغریب است که به «موش کور» معروف شده است؛ چون تونلهایی بیعیبونقص حفر میکند. پس از گذشت مدتی، این پرونده رفتهرفته به مسئلهی شخصی سرگرد تبدیل میشود و تا جایی ادامه پیدا میکند که فشار سهمگین واردهی این پرونده نهتنها سرگرد که خانوادهی او را نیز عاصی میکند. فشار روانی این پرونده که دامن خانوادهی سرگرد را گرفته تا نقطهای پیش میرود که همسر سرگرد تصمیم به جدایی میگیرد. سرگرد نجفی که از طرفی دلواپس همسرش است، متوجه میشود که اهمالکاری سربازان زیردستش باعث شده تا پیرمرد قاتل فرار کند. مافوقهای سرگرد نجفی او را از خدمت عزل و سربازان زیردستش را بازداشت و تنبیه میکنند. بدینترتیب، پرونده برعهدهی شخص دیگری قرار میگیرد.
اولدوز طوفانی گرچه از جریان سیال ذهن در رمان دخمه بهره برده است، اما قلم شیوا و روان او هرگز باعث نشده تا خواندن کتابش دشوار باشد. او با همین تکنیک و نیز نوشتار گزارش گونهاش باعث شده تا روند حل پروندهی هولانگیز قتل به قصهای جذاب و گیرا بدل گردد. اولدوز طوفانی برای پر افتوخیز کردن و پرتنش کردن داستانش، روایتی نایکسان را به کار برده و قصه را پیوسته در خطهای زمانی مختلف تعریف میکند. همین کار باعث شده تا زندگی سرگرد نجفی پر از هیجان و چالش شود و خواننده نیز همراه او با این مشکلات دستوپنجه نرم کند؛ سرگردی که گرفتار منجلاب خشونت شده و با کوچکترین اشارهای ممکن است باعث فاجعه شود و کورکورانه به دنبال انتقام از هرکسی که سد راهش قرار میگیرد، باشد.
اولدوز طوفانی با مهارت بالایی که در شیوهی نگارش و روایت دارد، لایههای نهان در ذهن شخصیتها را با ظرافت تشریح میکند و همین اتفاق باعث میشود که مخاطب به مفاهیمی همچون مرگ و زندگی عمیقتر بیندیشد. همانطور که پیشتر گفته شد، روایت داستان اولشخص است و داستان انگار به شکل ذهنی بیان میشود و دلیل انتخاب عنوان «دخمه» از سوی نویسنده، همین بوده است. چون این واژه یادآور فضایی تنگ و تاریک است و ذهن شخصیتهای کتاب را تصویر میکند. هدف نویسنده از ترکیب کردن فضایی تیرهوتار همانند دخمه با سبک پلیسی - جنایی این بوده است تا داستانش مضاف بر سرگرمکننده بودن، روانشناسانه و فلسفی هم باشد تا خواننده بتواند به عمق هستی بشر نیز پی ببرد و درون خود را واکاوی کند. این کتاب با داشتن فضایی معمایی و فلسفی موفق شد نظر بسیاری را به خود جلب کند.
کتاب دخمه را نشر چشمه چاپ و منتشر کرده و در اختیار شما قرار داده است.
کتاب دخمه برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای جنایی و معمایی علاقه دارید که مضامین روانشناختی و فلسفی هم در آن وجود داشته باشد، از خواندن این کتاب غافل نشوید.
در بخشی از کتاب دخمه میخوانیم
بوی نان تازه از توی کیسهای که هاشم روی میز انداخته بود میآمد. بدجور گرسنه بود. بدجور تشنه بود. گوشیاش را از توی جیب شلوارش کشید بیرون، رمز قفل تاریخ تولد ماهان بود، وارد کرد و زل زد به صفحه. پیمان چندبار زنگ زده بود. فکر کرد لابد باز مهوش دهانلقی کرده و بحثشان را گذاشته کف دست پیمان. سعی کرده بود به مهوش بفهماند وقتی توی حریم خصوصیاش اتفاقی میافتد، بحثی یا حتی دعوایی، رازنگهدار باشد، اما مهوش گوشش بدهکار نبود. هر اتفاق کوچکی را میگذاشت کف دست مادر و برادرش. یک دو قطره اشک که میریخت، فکر میکرد دنیا به آخر رسیده و مستأصل و بیچارهتر از خودش توی دنیا نیست و اوضاع وخیمتر از این وجود ندارد و همین روزهاست که مهر طلاق بخورد پای شناسنامهاش. شاید هم مادر مهوش چیزی گفته بود. خودش است. آن بیرونبر جزئیات، آن آتشبیار معرکه، آن نفر سوم که همیشه توی کمین نشسته مترصد فرصت. هاشم فنجان چای را گذاشت جلوش و میز را جلوتر کشید تا بتواند پای چپش را راحتتر دراز کند روی میز. چای خودش را هم گذاشت روی پیشخان. بعد قند را از روی میز کشید جلوتر و یک حبه انداخت توی دهانش. حسام تشنه بود. آن خشکیِ دهان و لزجی چسبندهی زبانش را میچسباند به سقِ دهانش. گوشیاش را گذاشت روی میز و فنجان را برداشت. گرمی فنجان روی پوست دستش راه رفت. فنجان را برد نزدیک دهانش و مزمزه کرد. میچسبید.
«توی آن کیسه نان داری؟»
«صبحانه نخوردهاید؟ حواسم رفت به سروشکل و پایتان.»
شوکه بود؟ نه. دستپاچه بود، انگار وسط کاری یواشکی گیرش انداخته باشند. چشمهایش دودو میزدند. فهمیده بود رفته سراغ خانهباغ که داشت آنطورِ عجیب نگاهش میکرد؟ قند چندمی بود که میانداخت توی دهانش و میجوید؟
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دخمه |
نویسنده | اولدوز طوفانی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 402 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1177-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی |