معرفی و دانلود کتاب خواهر من قاتل زنجیره‌ای

معرفی کتاب خواهر من قاتل زنجیره‌ای

در ذهن دو خواهر جنایت‌کار اما عاشق‌پیشه چه می‌گذرد؟! کتاب خواهر من قاتل زنجیره‌ای شاهکار به یاد ماندنی اوینکان بریث ویت، داستان هیجان‌انگیز و جنایی دو خواهر مرموز را با لحنی طنزآمیز روایت می‌کند. این اثر موفق و پرمخاطب در سال 2018 افتخار کسب جایزه بهترین کتاب معمایی لس آنجلس تایمز را از آن خود کرد.

درباره کتاب خواهر من قاتل زنجیره‌ای:

دو خواهر مرموز اما وفادار به یکدیگر تا کجا حامی هم خواهند بود؟!

داستان معمایی و هیجان‌انگیز خواهر من قاتل زنجیره‌ای (My Sister, the Serial Killer) با یک شروع طوفانی و جذاب آغاز می‌شود و از همان ابتدا نوید یک رمان خواندنی را می‌دهد. دختری به نام کورید حقیقت جالبی در مورد وایتکس می‌گوید؛ او معتقد است این ماده شیمیایی که همه آن را به عنوان تمیزکننده‌ای قوی می‌شناسند، هرگز برای پاک کردن رد خون مناسب نیست! کورید در ادامه راه‌های بهتری برای از بین بردن خون به جا مانده ارائه می‌دهد و ذهن شما را شدیداً درگیر خواهد کرد که او حقیقتاً کیست؟ یک قاتل زنجیره‌ای؟

کورید از کودکی وظیفه‌ی خود را مراقبت از خواهر کوچک‌ترش آیولا می‌داند و در برابر هر خطری محافظ اوست. آیولا که دختری جامعه‌گریز است، آخرین مردی را که وارد زندگی‌اش شده، به قتل رسانده و این رازی میان کورید و آیولاست! کورید نیز مدتی است که دلباختۀ پزشک جوان و جذابی شده و رویای رسیدن به او برایش از هر چیزی شیرین‌تر است؛ ناگهان آن پزشک شماره آیولا را از کورید می‌خواهد و همه چیز دگرگون می‌شود...

قلم جادویی و هنر داستان‌نویسی اوینکان بریث ویت (Oyinkan Braithwaite) آن‌جایی به اوج خود می‌رسد که این موضوع معمایی و جنایی را با لحنی طنازانه روایت می‌کند، به طوری که خنده بر لبان‌تان نقش می‌بندد و نمی‌توانید کتاب را لحظه‌ای زمین بگذارید.

افتخارات کتاب خواهر من قاتل زنجیره‌ای:

- جایزه‌ی بهترین کتاب معمایی لس آنجلس تایمز
- نامزد جایزه‌ی بوکر و بهترین رمان ادبیات داستانی زنان
- نامزد جایزه‌ی بهترین رمان دلهره‌آور و معمایی
- بهترین کتاب اول از دیدگاه خوانندگان گودریدز

نکوداشت‌های کتاب خواهر من قاتل زنجیره‌ای:

- یک داستان پر کشش و تعلیق و بی‌نهایت هیجان‌انگیز (Ayobami Adebayo نویسنده کتاب با من بمان)
- یک تریلر تنش زده، سریع و سرگرم‌کننده! از مطالعۀ این رمان شگفت‌زده خواهید شد. (خبرگزاری هافینگتون)

خواندن کتاب خواهر من قاتل زنجیره‌ای به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر از خواندن داستان‌های جنایی و معمایی هیجان‌زده می‌شود و در جستجوی رمانی حیرت‌آور و به‌یادماندنی هستید، این اثر خارق‌العاده را از دست ندهید.

با اوینکان بریث ویت بیشتر آشنا شویم:

بانوی داستان‌نویس نیجریه‌ای‌تبار، اوینکان بریث ویت در سال 1988 در لاگوسِ نیجریه به دنیا آمد. برخلاف انتظارها کتاب خواهر من قاتل زنجیره‌ای با ژانر کمدی سیاه و از دل اتفاقات و فرهنگ آفریقایی، خوش درخشید و برنده‌ی جوایز زیادی شد. بریث ویت با هوشیاری و بازی با کلمات شما را درگیر ماجرایی می‌کند که نمی‌داند از مقتول عصبانی باشد یا از قاتل متنفر شود.

قلم شگفت‌انگیز بریث ویت می‌تواند شما را همراه و هم‌‌پای قاتلی کند که دوست ندارید گیر بیفتد، آسیب ببیند و از بین برود. در عین حال، چنان در حوادث عجیبش پیچ می‌خورید که راه رسیدن به عدالت را گم می‌کنید.

در بخشی از کتاب خواهر من قاتل زنجیره‌ای می‌خوانیم:

بعضی وقت‌ها، چاقو هدیه‌ای بود از طرف تام، یکی از همکاران دانشگاهی‌اش، که چاقو را به‌خاطر نجات دادن جانش در تصادف قایق‌ها به او داده بود. گاهی هم، او چاقو را از میان دستان سربازی بیرون کشیده بود که سعی کرده بود او را با آن بکشد. و آخری که محبوب‌ترین داستانش هم بود چاقو به‌خاطر قراردادی بود که با یک شیخ بسته بود. قرارداد آن‌قدر موفقیت‌آمیز بود که شیخ به او حق انتخاب می‌دهد تا بین دخترش و آخرین چاقویی که توسط آهنگر معروفی ساخته شده بود که سال‌ها از مرگش می‌گذشت، یکی را انتخاب کند. دخترک چشمانش چپ بود. برای همین، او چاقو را انتخاب می‌کند.

این داستان‌ها تنها جایگزینی بودند که ما برای قصه‌های قبل از خواب داشتیم. از لحظه‌ای که چاقو را با ادایی خاص درمی‌آورد و مهمانانش به‌صورت غریزی، کمی به عقب متمایل می‌شدند، حسابی لذت می‌بردیم. او همیشه می‌خندید، تشویقشان می‌کرد تا سلاح را امتحان کنند و همین‌طور که با آه و واه سلاح را تحسین می‌کردند، سرش را با رضایت تکان می‌داد. ناگزیر، بالاخره، کسی پیدا می‌شد تا سؤالی را که می‌خواست بکند «از کجا آوردی‌اش؟» و او چاقو را می‌گرفت و جوری نگاهش می‌کرد که انگار بار اول است می‌بیندش. آن‌قدر می‌چرخاندش تا نور رویش منعکس شود و آن وقت، تصمیم می‌گرفت کدام داستانش مناسب این شنوندگان مشتاق است.

وقتی مهمان‌ها می‌رفتند، با تکه‌ای پارچه و بطری کوچکی از روغن، با دقت هر چه تمام‌تر، چاقو را صیقل می‌داد و خاطره دستانی را که لمسش کرده بودند از رویش می‌زدود. آن وقت‌ها، نگاهش می‌کردم که چند قطره‌ای روغن رویش می‌ریخت و به‌آرامی، انگشتانش را با حرکاتی نرم و دایره‌وار، روی تیغه می‌کشید. این تنها زمانی بود که لطافت را در وجودش می‌دیدم. این کار را با حوصله انجام می‌داد. به‌ندرت متوجه حضورم می‌شد. وقتی می‌ایستاد تا تیغه را از روغن پاک کند، می‌رفتم. این به هیچ عنوان پایان مراسم تمیزکاری چاقو نبود، اما به نظر می‌آمد بهتر است قبل از آنکه کارش تمام شود، از جلوی دستش دور شوم، چون هر لحظه ممکن بود حین این مراسم، حالش عوض شود.

یک بار، وقتی آیولا فکر می‌کرد او کل روز را خانه نیست، به اتاقش رفت و فهمید که کشواش قفل نیست. چاقو را درآورد. جای شکلاتی که داشت می‌خورد رویش ماند. آیولا هنوز در اتاق بود که او برگشت. موی آیولا را گرفت و کشان‌کشان، در حالی که آیولا جیغ می‌کشید، او را از اتاق بیرون برد. درست، به‌موقع رسیدم و پرت کردنش را در راهرو دیدم.

فهرست مطالب کتاب

کلمات
وایتکس
دفترچه یادداشت
شعر
جنازه
بیمارستان
بیمار
گرما
اینستاگرام
ترافیک
پذیرش
رقصیدن
پدر
چاقو
اِفو
شماره 3
آواز
قرمز
مدرسه
لکه
خانه
استراحت
نقصان
لباس ریش‌ریش
ریمل
ارکیده
رز
پدر
دست‌بند
زمان
بیمار
نظافتچی
دست‌شویی
سؤالات
خون
پدر
ماگا
پدر
تحقیق
ماشین
قلب
بیمار
فرشته مرگ
تولد
روز تولد
سرپرستار
کُما
بازی
هفده‌سالگی
اغواگر
بیدار
بازار
حافظه
دیوانگی
خواب
بستنی
راز
دوست
پدر
خانواده
گوسفند
پدر
همسر
شب
شکسته
تلفن
شماره 2: پیتر
عمل
زخم
مرز
تلویزیون
خواهر
پدر
حقیقت
تنها
شماره 5