معرفی و دانلود کتاب خدمتکار تماشا می‌کند

معرفی کتاب خدمتکار تماشا می‌کند

هر خانه‌ای داستانی برای گفتن دارد، اما برخی خانه‌ها رازهایی در دل خود پنهان دارند که شاید بهتر باشد هرگز فاش نشوند. کتاب خدمتکار تماشا می‌کند، سکوتِ دیوارهای خانه‌ای‌ست که فریادهای ناگفته‌ی بی‌امانی در خود دفن کرده. این اثر نفس‌گیر از نویسنده‌ی مشهور فریدا مک‌فادن در سراسر جهان مخاطبان و طرف‌داران بی‌شماری دارد و در لیست پرفروش‌ترین‌های ساندی‌تایمز قرار گرفته است. آماده‌اید یک‌بار دیگر با پای خودتان وارد دالان‌های تاریک و پرپیچ‌وخم افکار این نویسنده شوید و قدم به دنیایی بگذارید که در آن حقیقت از همیشه تاریک‌تر است؟

درباره‌ی کتاب خدمتکار تماشا می‌کند

میلی و همسرش انزو بعد از گذر از تمام حوادث و اتفاقات گذشته، حالا به دنبال نقطه‌ای امن و ذره‌ای آرامش برای گذران زندگی خود هستند. میلی که پیش‌تر خدمتکاری در خانه‌های دیگران بوده، حالا یک مددکار اجتماعی است و با کمک همسرش موفق شده خانه‌ای کوچک و قدیمی در حومه‌ی شهر برای خودش و فرزندانش دست‌وپا کند. این خانه با همه نقص‌ها و کاستی‌هایش، تصویری از اوج آرزوها و رؤیاهای میلی را به نمایش می‌گذارد و قرار است جایگاهی امن و همیشگی برای او و خانواده‌اش باشد. اما این خیالات خوش دیری نمی‌پاید... بوی آشنای دردسر به مشام می‌آید... کتاب خدمتکار تماشا می‌کند (The Housemaid Is Watching) ورق می‌خورد و نقشه‌هایی که فریدا مک‌فادن (Freida McFadden) برایمان برایمان رقم زده یکی‌ پس از دیگری رو شده و اتفاقات غیرقابل‌توجیه خودشان را نشان می‌دهند.

شک و تردید روی زندگی شیرین و ساده‌ای که میلی ساخته، سایه انداخته است؛ نیمه‌شب صداهای ناشناس عجیبی به گوش می‌رسد، خدمتکار خانه‌ی کناری رفتارهای زننده و مشکوکی دارد، سایه‌هایی از پس پرده به بیرون سرک می‌کشند، زن همسایه با خنده‌های کریه‌اش رفتار صمیمانه‌ی مسمومی از خود بروز می‌دهد و همسر میلی درحالی‌که بوی عطر زن همسایه روی لباسش مانده، شب‌ها دیروقت به خانه برمی‌گردد...

میلی که تصور می‌کرد بعد از سال‌ها تلاش، اکنون خودش و خانواده‌اش در این نقطه‌ی دنج از جهان و این خانه‌ی نقلی قدیمی و دوست‌داشتنی، لیاقتش را دارند که بالاخره طعم آرامش را تجربه کنند، حالا به سرش زده که نکند خودش باعث اتفاقات وحشتناکی است که دوروبرش رخ می‌دهد. چیزی در این خانه سر جایش نیست؛ نجواهای شبانه، درهایی که همیشه قفل هستند و تنش‌هایی که پشت لبخندهای مصنوعی پنهان شده‌اند. میلی که خود زخم‌های روانی گذشته‌اش را حمل می‌کند، به‌تدریج خودش را درگیر یک بازی خطرناک جدید می‌یابد که هیچ راه برگشتی در آن برایش وجود ندارد. میلی در میان ترس و کنجکاوی، به جستجوی حقیقت می‌پردازد و با هر قدمی که به جلو برمی‌دارد، بیشتر در شبکه‌ای پرپیچ‌وخم از دروغ و وحشت گرفتار می‌شود. آیا او می‌تواند خودش و اعضای خانواده‌اش را نجات دهد؟ آیا آن‌ها از این خانه و همسایه‌های نفرین‌شده‌اش جان سالم به در خواهند برد؟

شخصیت‌پردازی در این رمان، یکی از نقاط قوت اصلی آن است. هر شخصیت با جزئیات روان‌شناختی دقیق طراحی شده است. میلی، مادری که بین محافظت از فرزندانش و حقیقتی که از آن وحشت دارد گیر افتاده، تصویری واقعی از قربانیانی است که میان ترس و وظیفه سردرگم‌اند. همچنین در زیر پوسته‌ی رازآلود و معمایی داستان، می‌توان نقدی عمیق از روابط انسانی و پیچیدگی‌های روانی را نهفته یافت. این کتاب به موضوعات حساسی چون خشونت خانگی، سوءاستفاده‌ی روانی و جنسی و تأثیر زخم‌های گذشته بر زندگی افراد نیز می‌پردازد.

بی‌تعارف فریدا مک‌فادن باری دیگر برای مخاطب ژانر جنایی شگفتی آفریده است. او با روایت‌های ظریف و هنرمندانه‌اش، خواننده را به گوشه‌وکنار این خانه‌ی مرموز می‌برد و با هر قدم که در تاریکی پیش می‌رود، نفس‌ها را در سینه حبس می‌کند و قلب‌ها را به تپش می‌اندازد. او یکی از چهره‌های درخشان دنیای ادبیات معمایی و روان‌شناختی است که پیش از ورود به دنیای نویسندگی، پزشک متخصص مغز و اعصاب بود. شاید یکی از دلایل موفقیتش در داستان‌سرایی بهره‌بردن از همین دانش عمیق خود درباره‌ی کارکرد مغز انسان و روان آدمی باشد. این نویسنده‌ی پرآوازه با کتاب‌هایی چون کتاب خدمتکار و کتاب یکی پس از دیگری و بسیاری آثار دیگر توانسته جایگاه خود را به‌عنوان نویسنده‌ای برجسته در ژانر جنایی و روان‌شناختی تثبیت کند.

آثار فریدا مک‌فادن معمولاً حول محور پیچیدگی‌های روانی شخصیت‌ها و تأثیرات زخم‌های عاطفی و روانی آن‌ها می‌چرخند. مک‌فادن در داستان‌هایش با مهارت تمام، جزئیات داستانی را به خورد مخاطب می‌دهد جوری که خواننده با تمام وجود می‌تواند خودش را دل ماجرا حس کند. یکی‌دیگر از ویژگی‌های برجسته‌ی آثار فریدا مک‌فادن، توانایی او در خلق فضاهای خفقان‌آور و پرتنش است. او با ابداع طرح داستانی منطقی‌اش و استفاده‌ی هوشمندانه از تعلیق، روایتی چندلایه خلق می‌کند که باعث می‌شود هر شخصیت و هر صحنه، جزئی از یک پازل بزرگ ازهم‌پاشیده در دستان خواننده، به نظر برسند.

فریدا مک‌فادن به خوبی می‌داند که چگونه خواننده را با وحشت و هیجان غیر قابل وصف تسخیر کند. او در کتاب خدمتکار تماشا می‌کند با مهارت بی‌نظیر خود، داستانی خلق کرده که تا مدت‌ها در ذهن مخاطب باقی خواهد ماند. این کتاب را با ترجمه‌ی مریم علی‌زاده میلانلو از انتشارات کتاب کوله‌پشتی بخوانید.

جوایز و افتخارات کتاب خدمتکار تماشا می‌کند

• برنده‌ی جایزه نقره‌ای پرفروش (Silver Bestseller Award)
• پرفروش‌ترین کتاب ساندی‌تایمز
• نامزد برای بهترین رمان جایزه (ITW Thrillerfest)

نکوداشت‌های کتاب خدمتکار تماشا می‌کند

• دوست‌داشتنی، دوست‌داشتنی‌تر و دوست‌داشتنی‌تر... این یکی مرا تمام شب بیدار نگه داشت و صفحات را به‌قدری تندتند ورق زدم که فکر کردم انگشتم می‌افتد... فوق‌العاده بود. (Blue Moon Blogger)
• به‌شکلی باورنکردنی پر پیچ و خم و پر تنش... می‌توان از این کتاب به‌عنوان یک داستان مستقل و جدای از مجموعه لذت برد و وقتی که خواندنش را شروع کردید، تمام شب تا آخرین پیچ‌وتاب داستان، به شکلی انفجاری بیدار خواهید ماند. (وب‌سایت آمازون)
• این کتاب صددرصد باعث شد من یک‌نفس ورق بزنم، فقط نمی‌توانستم آن را زمین بگذارم. به معنای واقعی کلمه، من هرگز یک کتاب را به اندازه‌ی کافی سریع نخوانده‌ام، اما با این کتاب چنین تجربه‌ای داشتم. (کاربر گودریدز)
• من کاملاً این کتاب را خوردم. مطمئن باشید که وقتتان را خالی کرده‌اید، زیرا به حدی مهیج است که نمی‌توانید آن را کنار بگذارید! (کاربر گودریدز)

کتاب خدمتکار تماشا می‌کند برای چه کسانی مناسب است؟

اگر از طرف‌داران داستان‌های جنایی، معمایی و ترسناک هستید که در تلفیق با لایه‌های عمیق‌ترِ روان‌شناختانه طراحی شده است و به دنبال کتابی هستید که ذهن شما را درگیر کند و تا انتها به فکر فرو ببردتان، این اثر بدون شک برای شماست.

در بخشی از کتاب خدمتکار تماشا می‌کند می‌خوانیم

امروز نیکو با اسپنسر قرار بازی دارد. همان بچه‌ای که در خانۀ شمارۀ 13 لوکاست استریت زندگی می‌کند.

تنظیم این قرار بازی تقریباً غیرممکن بود. ما دو هفته‌ای هست که در اینجا زندگی می‌کنیم و امروز افتتاحیۀ بازی‌شان بود و بدون شوخی مجبور شدم یک کپی از کارت واکسیناسیون نیکو را به جانیس بدهم. از اینکه نیازی به نمونۀ خون و ادرار نداشت تعجب کردم.

اما ارزشش را دارد، ‌چون نیکو آخرهفته‌ها از دیوار راست بالا می‌رود و مثل محلۀ قبلی‌مان چند دوست در نزدیکی‌مان ندارد. قرار بازی ساعت سۀ بعدازظهر روز یکشنبه در خانۀ اسپنسر است، اما از ساعت یک نیکو هر پانزده دقیقه یک بار از من می‌پرسد هنوز وقت بازی نشده؟ کار به جایی می‌رسد که هر بار می‌گوید «مامان» ‌دیگر می‌خواهم جیغ بکشم.

نیکو ساعت یک ربع به سه می‌گوید: ‌«مامان، می‌تونم‌ کیوی‌کوچولو رو هم ببرم خونۀ اسپنسر؟»

انزو و نیکو به این نتیجه رسیدند که صبر نکنند آخوندک‌ها از تخم بیرون بیایند و همدیگر را بخورند، ‌در عوض آخوندک کوچولویی خریدند که دوشنبۀ پیش رسید. نیکو اسم آن آخوندک را با احترام به یکی از میوه‌های مورد علاقه‌اش ‌کیوی‌کوچولو گذاشت. «اگه می‌خوای دعوتشون رو پس بگیرن ببر.»

نیکو در موردش فکر می‌کند. «می‌تونم توپ و چوب بیسبالم رو ببرم؟»

مسابقات انتخابی لیتل ‌لیگ روز جمعۀ گذشته برگزار شد و نیکو برای تیم انتخاب شد که خیلی عالی است، چون راهی است برای دوست‌یابی و سوزاندن انرژی فروخورده‌اش؛ اما نتیجه‌اش این شد که‌ بیش از پیش مجذوب بیسبال شد و انزو هر شب همراه او توپ را این‌طرف و آن‌طرف پرت می‌کند. تماشایشان خیلی بامزه است، چون انزو هر حرکتی را مثل یک بازی واقعی گزارش می‌کند. اون به‌سمت نقطۀ توپ‌زنی می‌آد، برای پرتاب می‌چرخه... ضربه می‌زنه! به‌سمت بیس اول می‌دوه، بیس دوم...

«باشه.»

موافقت می‌کنم، هرچند کمی نگرانم که نیکو کنترل توپ را از دست بدهد و شیشۀ پنجره‌ای را بشکند. دراین‌صورت جانیس سکته می‌کند. نیکو پرتاب‌های خوبی دارد، اما هنوز کنترلش خیلی خوب نیست.