معرفی و دانلود کتاب ورجک پنجولی
برای دانلود قانونی کتاب ورجک پنجولی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ورجک پنجولی
هیچکس سرنوشت گربههای خانهی کنتسا را دگرگون نمیکند، مگر اینکه خود آن را تغییر دهد. البته در این خانه فقط ورجک است که حاضر نیست صبر کند تا شاید اوضاع بهتر شود، او خود دست به کار و به قهرمان کتاب ورجک پنجولی تبدیل میشود. سعید اف. اس ما را با این بچه گربهی مبارز آشنا میکند؛ او که همچون جد بزرگش حاضر نیست ورود مردی ناشناس و دو گربهی غریبه به قلمروشان را نادیده انگارد. ورجک خطر را حس میکند و به خیابان میرود تا هم سگی را برای بیرون انداختن غریبهها بیابند، هم خود فنون مبارزه را بیاموزد و اجازه ندهد بیگانهها خانهاش را تصرف کنند.
دربارهی کتاب ورجک پنجولی
نجاتدهنده کجاست؟ این پرسشی است که ورجک، شخصیت اصلی کتاب ورجک پنجولی (Varjak Paw)، باید پاسخ آن را پیدا کند. جلال، جد بزرگ ورجک، که گربهای قهرمان بوده که به همهی دنیا سفر کرده و هیچ گربهای در مبارزه و و نبرد با دشمنان به گرد پای او نمیرسیده، سالهاست در زیر خروارهای مدفون شده و دیگر کسی نمانده تا از گربههای نژاد مِسوپوتِمیَن بلو خانهی کنتسا حمایت کند. ورجک برخلاف والدینش که خود را سلطنتی میدانند و حاضر نیستند دست و پای خود را کثیف کنند، مدام به حیاط و درون باغچه میرود و با دو چشم خود آن گربههای سیاه را که در نگاهشان اثری از روح و احساس دیده نمیشود را دیده. ورجک مطمئن است این موجودات بیگانه آمدهاند تا قلمرو گربههای خانهی کنتسا را از آن خود کنند.
پدر، مادر، جولیوس، جتر، جزمین و باقی خواهر و برادرهایش حرف ورجک را باور نمیکنند؛ تنها کسی که میداند آن گربههای سیاه چرا به این خانه آمده و آن مرد بلند قامت و مرموزی که همراه با گربههاست، کیست، پدربزرگ ورجک است. پدربزرگ جلال را بهخوبی میشناسد و میداند که گربههای اشرافی نژاد مِسوپوتِمیَن بلو تنها بهدلیل مبارزات جلال بوده که توانستهاند در خانهای گرم و نرم زندگی کنند و حالا که بهنظر میرسد کنتسا مُرده و این مرد مرموز آمده تا زندگی آنها را بهم بریزد، باید یک گربهی مبارز وارد عمل شود تا مِسوپوتِمیَن بلوها منقرض نشوند. چه کسی به جز ورجک چنین جرأتی دارد؟ کتاب ورجک پنجولی چیزی بیشتر از یک داستان کودکانه است؛ سعید اس. اف (S. F. Said) در داستان خود به ما نشان میدهد که اگر در برابر ظلم نایستیم و با کسی که میخواهد خانهمان را تصاحب کند، نجنگیم، چه بلایی بر سرمان میآید!
فرار از قفس، آغاز افسانهی ورجک پنجولی
خانهی کنتسا یک سرزمین است که مورد تهاجم قرار گرفته؛ پدر، مادر، جزمین و ... ترجیح میدهند دست روی دست بگذرانند تا شاید اوضاع خودبهخود تغییر کند، اما نهتنها وضعیت بهتر که نمیشود هیچ، مرد بلند قامت گربههای مِسوپوتِمیَن بلو را به عروسکهایی دستآموز تبدیل میکند که نه تکان میخورند و نه حرف میزنند. آنها به مردگانی هوشیار تبدیل میشوند که حتی از یک عروسک نیز ناتوانتر و منفعلترند. در این میان فقط ورجک پنجولی که از همان ابتدا نیز او را یاغی و عجیب و غریب صدا میزنند، همانند جد بزرگ خود، جلال، به بچه گربهای چریک تبدیل میشود. او پیش از اینکه مرد ناشناس تمام گربهها را در قفس اندازند، با کمک پدربزرگش بهسختی از روی دیوار خود را به کف خیابان پرتاب میکند. ورجک از خانهی کنتسا خارج میشود تا با نیروهای مبارزاتی قویتر بازگردد و حق خود و خانوادهاش را باز پس گیرد. ورجک نیز همچون «ماهی سیاه کوچولو» میرود تا هم هویت خود را بسازد، هم جنگیدن را بیاموزد.
کتاب ورجک پنجولی ما را با این گربهی قهرمان همراه میکند و به میان گربههای خیابانی میبرد. سطح زندگی ورجک تاکنون بسیار بورژوایی و اشرافی بوده و عادت ندارد مثل یک گربه خیابانی با سختی زندگی کند، با تلاش غذا و جای خواب بهدست آورد و مدام برابر حیوانات قوی و درنده، از خود و دوستانش محافظت کند، اما او هدفی بسیار والا دارد که ارزش تحمل اینهمه سختی را دارد؛ ورجک بهدنبال سگی قوی و نیرومند میگردد تا او را همراه با خود به خانهی کنتسا ببرد. فقط یک سگ تنومند که با ورجک دوست و همپیمان باشد میتواند آن گربههای بسیار ترسناک و مرد بلند قامت را از خانهی کنتسا بیرون کند. البته خوشبختانه سعید اف. اس «اجتماعی بودن» را نیز به ویژگیهای مثبت ورجک افزوده و همین خصوصیت موجب شده تا او بهسرعت دوستانی پیدا کند؛ دوستان او تم و هالی هستند.
هالی و تم فعلاً اعضای ارتش کوچک ورجک برای نبرد با مرد متهاجم و گربههای ترسناک او هستند، اما این گروه به همین تعداد محدود نمیماند و عضو مهم دیگری نیز بهزودی با ورجک همراه خواهد شد. علاوهبر اینها، ورجک بهتازگی دچار وضعیت عجیبی شده؛ گاهیاوقات روح جلال بهسراغش میآید و او را در رشد شخصیت و افزایش توانمندیهای روحی و ذهنیاش یاری میدهد؛ کمکهای جلال، سه توانمندی جدید که فقط جلال آنها را دارا بوده، به ورجک پنجولی بخشیده است؛ این بچه گربه حالا میتواند زمان را کند و آرام کند؛ همچون سایه راه برود و حرکات نرم و انعطافپذیر داشته باشد.
ورجکی که حالا در برابر ماست، دیگر همانند ورجکی نیست که خانوادهاش او را «حشره» و «عجیب» صدا میزدند؛ او حالا گربهای جنگجو و قوی است که باید با کمک دوستانش به خانه برگردد و مرد ناشناس و گربههای هولناکش را شکست دهد. واقعا از صمیم قلب امیدواریم که ورجک پنجولی و دوستان مبارزش در این کارزار پیروز شوند و برای تمام گربههای مظلوم جهان الهامبخش و الگو باشند.
داستان ورجک پنجولی با ترجمهی پگاه خلج در نشر پاپلی (واحد کودک و نوجوان انتشارات کتاب کولهپشتی) منتشر شده است.
جوایز و افتخارات کتاب ورجک پنجولی
- عضو افتخاری انجمن سلطنتی ادبیات سال 2021
- برندهی مدال بهترین کتاب اسمارتیز سال 2003
- برندهی جایزهی پلو پیتر
نکوداشتهای کتاب ورجک پنجولی
- داستان ورجک پنجولی همچون سبیل یک گربه بینقص و بینظیر است. (ساندیتایمز)
- گربهی این داستان باشکوه است و درخشان عمل میکند. (ریچارد آدامز)
- این اثر خلاقانه و بینظیر یک اثر کلاسیک در ادبیات کودکان است. (نیویورک تایمز)
- داستان ورجک پنجولی ماجرایی هیجانانگیز و گیراست که به زیبایی نگاشته شده است. (انید استیفنسون)
کتاب ورجک پنجولی برای چه کسانی مناسب است؟
«دفاع» مفهوم مقدسی است. مهم نیست که دشمن کیست و چیست، همین که کسی هجوم میآورد و میخواهد چیزی را که حق شماست تصاحب کند، باید با او جنگید؛ این مفهومی است که کتاب ورجک پنجولی با بیان و لحنی کودکانه کوشیده است تا آن را به کودکان آموزش دهد و ایشان را به حقطلبی و تلاش برای عدالتجویی تشویق کند.
در بخشی از کتاب ورجک پنجولی میخوانیم
آقا جولیوس را پایین انداخت و بهسمت پلهها رفت. او با صدایی مثل رعد فریاد میکشید. صف گربهها به هم خورد و کمکم از هم جدا شدند.
هالی فریاد زد: «صبر کنین!» ولی حالا دیگر کسی گوش نمیکرد. گربههای خیابانی ترسیدند، فرار کردند و به طبقۀ بالا رفتند. جولیوس بهسرعت پیش خانوادهاش برگشت. در عرض یک چشم بر هم زدن، فقط ورجک ماند و هالی و تم و آقا که داشت سراغشان میآمد.
سایۀ آقا جلویش کشیده شد و پلهها را با تاریکی پوشاند. حتی پیش از آنکه به آنها برسد، تاریکی را بر آنها انداخت. کفشهایش مثل یخ سیاه برق میزد. همانطور که قدمبهقدم، تقتقکنان جلو میآمدند، ورجک میتوانست انعکاس خودش را در آنها ببیند که در سیاهیشان بزرگ و بزرگتر میشود.
چطور به خودش اجازه داده بود باور کند همهچیز روبهراه شده است؟ از او بعید بود. از خودش متنفر بود که لحظهای امیدوار شده بود، چون حالا امیدش از بین رفته و هیچ اثری از آن نمانده بود.
تم گفت: «هیچ راه فراری وجود نداره. مگه نه، ورجک؟»
«هیچ راهی نیست.»
هالی گفت: «به نظرم باید غزل خداحافظی رو بخونیم. تا پای جونمون میجنگیم؟»
ورجک پنجولی گفت: «تا پای جونمون میجنگیم.»
دست سفید مومیشکل آقا بهطرفش دراز شد. آنقدری بزرگ بود که کل بدنش را نگه دارد. آنقدری قوی بود که گردنش را بکشند.
ورجک دندانهایش را نشان داد. آمادۀ گاز گرفتن بود. آمادۀ جنگیدن تا زمان مرگ بود. قرار هم بود که بمیرد. غیر از این چطور ممکن بود تمام شود؟
دست دور گردنش بسته شد و...
شترق! صدای شکستن شیشه آمد. صدای غرشی پیچید که شبیه صدای شکافته شدن آسمان بود. «دوستهای من رو ول کن!»
... و آن دست رهایش کرد. ورجک بالا را نگاه کرد و بزرگترین و سیاهترین هیولای دنیا را دید.
کلوج... کلوج بود! سگ بزرگ وارد خانه شده بود! او پنجرههای خانۀ کُنتسا را خرد کرده بود!
کلوج خشمگین بود. حتی ورجک هم با دیدن او درجا ترسید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ورجک پنجولی |
نویسنده | اس. اف. سعید |
مترجم | پگاه خلج |
ناشر چاپی | انتشارات کتاب کوله پشتی |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 208 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-8374-23-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان آموزنده کودک، کتابهای کودک 6 تا 8 سال، کتابهای کودک 9 تا 12 سال |