معرفی و دانلود کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود
برای دانلود قانونی کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود
کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود مجموعهای از داستانهای کوتاه، جذاب و خواندنی به قلم آدام جانسون است که در سال 2015 موفق به دریافت جایزهی کتاب ملی آمریکا شد.
آدام جانسون (Adam Johnson) در کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود (Fortune smiles) شخصیتهایی را به تصویر میکشد که صدایشان را کمتر کسی میشنود. او در این کتاب چیزی را در اختیار شما میگذارد که شاید هر کدامتان از داستانها توقع دارید: راهی جدید برای نگاه به دنیا. جانسون در این کتاب از بلایای طبیعی، عشق، فقدان و اینکه چطور تکنولوژی با سیاست میتواند در زندگی مردم تأثیرگذار باشد سخن میگوید.
برای مثال او در یکی از داستانهای این کتاب قصهی مردی را روایت میکند که رئیس زندانی در آلمان شرقی بوده، اما سعی در مخفی کردن گذشتهی خود دارد یا در داستانی دیگر، زندگی برنامهنویسی را روایت میکند که همسرش، بیماری کمیابی دارد و به شکلی بسیار عجیب اندکی آرام میشود.
نکوداشتهای کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود:
- شگرف... طوفانی (The Wall Street Journal)
- هیجان انگیز و نوشته شده با کیفیتی ماندگار. (Goodreads)
- یکی از بدیعترین و هیجان انگیزترین صداها در داستانهای آمریکایی معاصر. (Entertainment Weekly)
آدام جانسون را بیشتر بشناسیم:
آدام جانسون ژوئیهی سال 1967 در داکوتای جنوبی آمریکا دیده به جهان گشود. او که نویسندهی رمان و داستانهای کوتاه است، توانسته جوایز ادبی گوناگونی را از آن خود کند. جانسون مدرک کارشناسیاش را در رشتهی روزنامهنگاری و دکترای زبان انگلیسیاش را از دانشگاه فوریدا دریافت کرده و اکنون استادیار نویسندگی خلاق در دانشگاه استنفورد است.
در بخشی از کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود میخوانیم:
دوباره پرزیدنت را میبینم، این بار روی چمن یک کلیسای کرهای. جناب وزیر آیپروژکتوری روی صندلی گذاشته و پرزیدنت ظاهراً مجذوب انجیلی شده که مقابلش گذاشتهاند. به نظرم پرزیدنت شبحی است که دست از سرِ ما برنمیدارد، مگر اینکه ملت با آنچه رخ داده روبهرو شود؛ اینکه او مرده، اینکه از ما ربوده شده و این رفتن بیبازگشت است. من هم احمق نیستم، میدانم چه چیزی واقعاً بهآرامی و برای همیشه، مقابل چشمانم از من دزدیده میشود؛ این را نیز میدانم که آخر شب باید به سراغ شارلوت بروم نه پرزیدنت.
اما وقتی کنار شارلوت هستم، مغزم غشایی بین ما ایجاد میکند تا مرا از رعشههای صدایش، از تکانههای مچهای خشک شدهاش در امان نگه دارد و درست وقتی از او دور میشوم، شروع به خردشدن میکند. چقدر شارلوت وحشتزده است و چقدر از دید او، زندگی بیرحم است. در حال رانندگی، به لحظهای فکر میکنم که شارلوت قبل از اتمام آخرین ترانهی نیروانا، به سمت دیوار برگشته، البته به زودی گوشیها و ماریجوانا نیز بیتأثیر خواهند شد... انگار خروجی روبهرو کدر میشود، چشمانم اشکآلود است. از خروجی میرانم و میگذارم گوگلمَپ مرا با خود ببرد.
به خانه که میرسم، رئیسم، سانجی، را میبینم که منتظرم است. پیامی برای دسترسی به اطلاعات درونی هشریدر برایش فرستاده بودم و سانجی با هشریدری در دستش اینجا حضور دارد. از نظر تئوری دسترسی به رمز صدکلیدی تمامعیار هشریدرها ناممکن است، اما او در هندوستان مردی را میشناسد که این کار را انجام داده. سانجی به هندی بودن خود حساس است و به نظرش پایهریزی کاری در پالوآلتو با این نام هندی، پیش پاافتاده است.
فهرست مطالب کتاب
نیروانا
طوفانهای ناشناس
حقایق جالب
جورج اورول یکی از دوستان من بود
مرغزار تاریک
لبخندهای تقدیر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود |
نویسنده | آدام جانسون |
مترجم | فرناز کامیار |
ناشر چاپی | انتشارات کتاب کوله پشتی |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 272 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-461-010-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |