معرفی و دانلود کتاب جاده‌ جنگ - جلد 3

عکس جلد کتاب جاده‌ جنگ - جلد 3
قیمت:
۱۴۸,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب جاده‌ جنگ - جلد 3 و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب جاده‌ جنگ - جلد 3 و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب جاده‌ جنگ - جلد 3

کتاب جاده‌ جنگ - جلد 3 نوشته‌ی منصور انوری، از روز سوم شهریور 1320 و ماجرای هجوم روس‌ها به کشور از شمال شرقی خراسان به ایران و اشغال کشور توسط متفقین آغاز می‌شود و با پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اتمام می‌رسد.

«جاده جنگ» ماجرای سه دوست است که پس از یک دوری 10 ساله از یکدیگر، در روز ورود متفقین به ایران به نوعی همدیگر را می‌یابند و ماجراهایی را در چند خط داستانی رقم می‌زنند که بر بستری از تاریخ رخ می‌دهند. کتاب حدود نیم قرن از تاریخ معاصر ایران یعنی از ورود متفقین تا پایان دفاع مقدس را دربرمی‌گیرد و طی آن به رویدادهای مهم تاریخ کشور از جمله قیام 15 خرداد یا اتفاقات بحبوحه انقلاب مانند درگیری‌های گروهک‌ها می‌پردازد.

موضوعات رمان ده جلدی «جاده جنگ» بر اساس واقعیات تاریخی شکل گرفته‌اند و گویای نیم قرن از حوادث تاریخ ایران‌اند. فضای اصلی این رمان هم کل کشور، به خصوص جاده شاهرود است که نقشی کلیدی در وقایع اصلی ابتدا و انتهای رمان دارد و به نوعی سمبلی از جنگ بی‌پایان است.

منصور انوری نویسندگی را از سال 1364، با داستان کوتاه «بی ‌بی ‌سی» آغاز کرد. پس از آن مجموعه داستان «مصافحه با ارواح» را نوشت. او تا کنون داستان‌ها و رمان‌های چند جلدی گوناگونی با موضوع دفاع مقدس، انقلاب و تاریخ ایران نوشته است. رمان ده جلدی «جاده جنگ» انوری برنده جوایز ادبی کتاب فصل، قلم زرین، کتاب سال و جلال آل احمد شده است.

این جاده جنگ است که روس‌ها با ابزار و ادوات جنگی‌شان هموار کرده‌اند و آغاز جاده، شرق ایران است. اما پیش از آنکه قوای روس به بهانه دفاع از ایران در مقابل آلمان‌ها به این سرزمین حمله کنند، همه چیز در آرامش بوده است. اصلاً جلد نخست از رمان بلند بالای «جاده جنگ» از آن‌جا آغاز می‌شود که یک سوار با زنی زیبا‌روی در هاله نقره‌گون سپیده‌دم به قریه ساکت بینالود می‌رسند.

رضا و عالیه دو دلداده رمان «جاده جنگ» در هیات کولی‌ها وارد شهر شدند و جلد دوم رمان تمام شد. آغاز سومین جلد هم از آن‌جاست که روس‌ها به دنبال عالیه، همه را تفتیش بدنی‌ می‌کنند؛ چه مرد و چه زن. منصور انوری در ادامه رمان خود، دوباره به موضوع مرگان می‌پردازد؛ همان تیرانداز افسانه‌ای که روس‌ها را بیچاره کرده و هیچ ردپایی هم از او بر جای نیست. حالا شایعه شده که مرگان لو رفته؛ اما اینگونه نیست. رضا هم که از همه مهلکه‌ها جان سالم به در برده، به دوست و استاد قدیمش محمدکیهان اعتراف می‌کند که 20 تن شکر را در جایی به اسم حوض‌آب، حل کرده است!‌ از طرفی، تیمور به سرگرد پتروویچ می‌قبولاند که مرگان دو نفر است: رضا و سید فاروجی. تیمور دنبال این هم هست که بفهمد رضا چگونه 20 تن شکر را بی‌آنکه به دست روس‌ها بیفتد، با خود برده است.

او در ادامه جست‌وجوهای خود به تارزن غریبی برمی‌خورد که ناگهان مثل ماده‌ای سیال، از میان اسب او می‌گذرد. پتروویچ هم که سخت به دنبال مرگان است، گمان می‌کند که تیمور همان مرگان است؛ اما بعد متوجه می‌شود که مرگان هر دوی آن‌ها را فریب داده است. در ادامه جلد سوم از این رمان پرپیچ و خم، محمد کیهان و رضا به زورخانه و به سراغ فردی به نام پهلوان فتاح می‌روند که از دوستان قدیمی محمدکیهان است. قرار می‌شود آن‌ها به اتفاق هم، شکرهای محلول در آب را با بشکه به شهر بیاورند. از سوی دیگر، زن‌آقا قابله‌ای که رضا و عالیه در همسایگی او خانه گرفته‌اند به آن‌ها مشکوک شده است.

رضا با گاری و بشکه‌ها به سراغ حوض‌آب می‌رود. اما داستان، ادامه مسیر او رها می‌کند تا به ماجرای به رگبار بستن متحصنان در مسجد گوهرشاد بپردازد. بعد دوباره به سراغ رضا می‌رود که در راه بازگشت با سختی‌هایی مواجه شده است، از خطر مار کبری تا حمله گرگ‌ها و بازرسی روس‌ها؛ اما از همه این حوادث غریب، جان سالم به در می‌برد. ‌ولی از همه این‌ها شگفت‌تر دیدار سید فاروجی با مرگان مرموز است. سید به مرگان تکلیف می‌کند که با رضا و عالیه و دوستان دیگرشان به روسیه بروند و دختر سرگرد پتروویچ را که بیماری صعب‌العلاجی دارد، به مشهد بیاورند...

در بخشی از کتاب جاده‌ جنگ - جلد سوم می‌خوانیم:

گلی سراسیمه و با قدم‌های ریز و تند از خیمه بیرون رفت و در درگاهی چادر نگاهی عذرخواهانه به خواهرش انداخت، که مجبور شده است حرف بزرگ‌ترش را گوش کند. گلی پشت دیواره‌ی چادر سُرید و پنهان شد. مارال به ایلکان نگاه کرد. سروصداهای بیرون به اوج خود رسیده بود و از سمت دیگر صدای گروهی که به جست‌وجوی گل‌مراد رفته بودند، به طور نامفهوم، شنیده می‌شد. ایلکان گفت: «بشنو... ببین چه می‌کنن. ‌ای رسم روزگاره. رستم‌ هم که از زین به زیر بیفته، بی‌قدر می‌شه. ‌ای نمک‌نشناسی از قدیم بوده، الی ابد هم خواهد بود دختر جان. گریه‌هاته کردی. دیگر اشک‌هاته پاک کن. حالا یا کمی دیگه، وقت عرق شرم ریختن‌ ای بنی بشره که برای آدم زنده وکیل و وصی می‌گیرن!»

در این هنگام، گروه جست‌وجو کننده‌ی جنازه گل‌مراد، از دامنه به پایین سریدند و به سمت جمعیت شور کننده رفتند. ایلکان، با اشاره به دو گروه که عن‌قریب به هم می‌پیوستند، گفت: «حالا خودت تماشا کن؛‌ ای جماعت با او آدما که از پی جنازه رفته بودن!...»

خواهی‌نخواهی توجه مارال به گروه جست‌وجو کننده جذب شده بود. در یک آن هیجانی داغ در تنش جریان پیدا کرد و تصور کرد که جنازه‌ی برادرش اکنون باید بالای دست‌های آن‌ها می‌بود. در پی این تصور وهم‌آلود، خواست تا برخیزد و به استقبال برادر برود. اما هیچ سیاهه‌ی جنازه‌ای روی دست‌های جمعیت نبود. آن‌ها با شتاب به سمت جمعیت شور کننده می‌رفتند و ظاهراً مایل بودند هر چه زودتر از دلیل این تجمع بی‌سابقه سر در بیاورند.

مارال با دقت به صحنه می‌نگریست. از ندیدن جنازه‌ی برادر روی دست آن‌ها گیج و متحیر شده بود. اولین چیزی که به ذهنش رسید این بود که آن‌ها نتوانسته بودند برادرش را پیدا کنند و لابد گل‌مراد ناکام بیچاره در عمیق‌ترین گودی پرتگاه افتاده است. در هر حال کوچک‌ترین شکی درباره‌ی کشته شدن برادرش نداشت. باز اندوه قلبش را فشرد و تصور اینکه حتی جنازه برادرش را نخواهد دید، دلش را به درد آورد.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب جاده‌ جنگ - جلد 3
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات سوره مهر
سال انتشار۱۳۹۳
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات496
زبانفارسی
شابک978-964-506-694-7
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان انقلابی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب جاده‌ جنگ - جلد 3

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب جاده‌ جنگ - جلد 3

برای دریافت کتاب جاده‌ جنگ - جلد 3 و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.