معرفی و دانلود کتاب تاریخ بیهقی
برای دانلود قانونی کتاب تاریخ بیهقی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تاریخ بیهقی
کتابی از دل تاریخ با نثری شگفتانگیز و ادیبانه که همزمان شکوه و پوچی دربار غزنویان را آشکار میکند. کتاب تاریخ بیهقی آیینهای تمامنماست از سیاست، دسیسهچینی، فریب و نیرنگ و مناسبات درباری. ابوالفضل بیهقی با شخصیتپردازی بینظیر خود در این کتاب، اثر خود را همچون داستانی روایت میکند که هنوز هم پس از گذشت قرنها، خواندنی است.
دربارهی کتاب تاریخ بیهقی
«چرا کتاب تاریخ بیهقی (Bayhaqi's History) را بخوانیم؟» شاید اولین سؤالی که بعد از مواجهه با عنوان اثر پیشرو در ذهنتان ایجاد میشود، همین باشد. چرا ما کتابی را که حدود هزار سال پیش نوشته شده است، میخوانیم؟ جالب اینجاست که در این هزار سال، به این کتاب توجه چندانی نشده و فقط حدود دویست سال است که تمرکز بر این اثر گرانقدر افزایش یافته. مرحوم علیاکبر فیاض، مصحح تاریخ بیهقی که هنوز هم تصحیحش معتبرترین تصحیح این کتاب به شمار میرود، عقیده دارد که توجه به ابوالفضل بیهقی (Abul-Fazl Bayhaqi) بخشی از جریان تجدد ادبی است. پس از انقلاب مشروطه و در دوران سلطنت رضاشاه، مفهوم «ناسیونالیسم»، تاریخ و ادبیات برای ایرانیان اهمیتی ویژه یافت. مردم ایران در آنزمان با فرهنگ و تاریخ خود آنچنان که باید، پیوند نداشتند. شاید هنوز هم بتوان چنین جملهای را دربارهی عصر حاضر گفت. اولین دلیلی که برای خواندن تاریخ بیهقی به ذهن میرسد، آشنایی با تاریخ و فرهنگ ایران است؛ در روزگاری که فقط چند دهه از سرایش شاهنامه گذشته بود و پادشاهان ترکنژاد بر ایران سلطه یافته بودند.
کتاب تاریخ بیهقی با وجود اینکه تاریخ است و فقط به یک دوره اختصاص دارد؛ اما بدونشک کتابی «بیزمان» است. آن را میتوان در دستهی متون کلاسیکی قرار داد که خواندن آن در هر جایی و در هر هنگامی، جنبههایی نو را برای خوانندگان روشن میکند. به همین دلیل است که پژوهشگران بسیاری به سراغ این کتاب رفتهاند و تقریباً نامدارترین استادان زبان و ادبیات فارسی، دربارهی این اثر گرانقدر ابوالفضل بیهقی قلم زدهاند. مخاطبانْ تاریخ بیهقی را چونان آینهای میبینند که در آن اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نهتنها زمان بیهقی، بلکه همهی اعصار در آن بازتابانده میشود. دومین پاسخی که به سؤال «چرا کتاب تاریخ بیهقی را بخوانیم؟» مربوط به بیزمان بودن این اثر است.
تا بدین جا هر آنچه گفته شد، از تاریخ بود و هویت ملی و مسائلی از این دست. اما اثر ابوالفضل بیهقی از تاریخ نیز فراتر میرود و شاهکاری میآفریند که نظیر آن در تاریخ ادبیات فارسی دیده نمیشود. از نثر بیهقی بسیار گفتهاند و خواهند گفت. واژگان و ترکیباتی که این دبیر دیوان رسالت سلطان مسعود غزنوی به کار میبرد، نثری که پارهای اوقات به شعر نزدیک میشود (نثری آهنگین که بیهقی ماهرانه با جابهجا کردن اجزای جمله، بلاغت را به اوج خود میرساند.) و تعبیراتی که پس از این کتاب وارد نثر فارسی شد، از امضاهای کتاب تاریخ بیهقی هستند. هر آنکسی که با تاریخ بیهقی مأنوس باشد، اعتراف خواهد کرد که نثر بیهقی کمنظیر است.
فقط چند نمونه از جملات بیهقی کافی هستند تا شما نیز به این امر اعتراف کنید. برای مثال ابوالفضل بیهقی در رثای استادش، بونصر مشکان، مینویسد: «قلم را لختی بر وی بگریانم.» یا در وصف باریدن باران میگوید: «بارانکی خرد خرد میبارید. چنانکه زمین ترگونه میکرد.» یا نصایحی بیمانند در خلال داستانهایش میآورد: «و گفتهاند که دولت افتان وخیزان باید که پایدار باشد و دولتی که هموار میرود بر مراد و بی هیچ کراهیت، به یک بار خداوندش بیفتد.» یا در مذمت دنیا میگوید: «آخر کار آدمی مرگ است. احمق مردا که دل در این جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت بازستاند.» یا دربارهی نتیجهی ظلم و ستم و خونریزیهای پادشاهان چنین سخن رانده است: «اعتقاد من باری آن است ملک روی زمین نخواهم با تبعت آزاری بزرگ تا به خون چه رسد.» سومین دلیل برای خواندن بیهقی، نثر بیهمتای آن است.
شخصیتپردازی و داستانسرایی ابوالفضل بیهقی نیز این متن را در میان شاهکارهای ادبیات فارسی قرار میدهد. در ابتدای خواندن کتاب تاریخ بیهقی، ممکن است شخصیتها کمی برایمان ناآشنا باشند؛ درست مانند وقتی که رمانی از ادبیات روسیه را آغاز میکنیم و هنوز در حال و هوای داستان قرار نگرفتهایم. اما به محض اینکه چند صفحه از کتاب را میخوانیم، محو داستان میشویم و دلمان میخواهد سرنوشت شخصیتهایی چون سلطان مسعود غزنوی، حسن میمندی، احمد عبدالصمد، بونصر مشکان، بوسهل زوزنی، حسنک وزیر و دیگر شخصیتهای کتاب را دریابیم. توصیف حالات روانی و درونی این شخصیتها و روابط میانشان، به رمانی مدرن میماند. جزئینگری بیهقی و توصیفش از صحنهها (مخصوصاً در بخشهایی که جشنی بزرگ برپا میشود و از همهی جزئیات با دقتی مثالزدنی نام میبرد.) آنچنان موشکافانه است که نمیتوان باور کرد چنین کتابی هزار سال پیش نوشته شده. این هم چهارمین دلیل برای اینکه باید تاریخ بیهقی را بخوانیم.
امانتداری یکی از ویژگیهایی است که در کتابهای تاریخی نادیده گرفته میشود. در اغلب موارد پادشاهان و درباریان به کاتبان و مورخان دستور میدادند تاریخ را آنچنان که آنها میخواهند روایت کنند؛ نه آنچنان که واقعاً افتاده است. البته اگر کتاب تاریخ بیهقی به پادشاهان تقدیم میشد، چنین سرنوشتی در انتظارش بود. کما اینکه بعضی از پژوهشگران معتقدند دلیل از بین رفتن بخش عمدهای از کتاب این است که بیهقی از بازگفتن حقایق ابایی نداشته و چنین چیزی به مذاق بسیاری خوش نمیآمده است.
تاریخ بیهقیای که اکنون نزد ماست، به گمان محققان بزرگ ادب فارسی و با توجه به قرائنی که بیهقی در خلال متن به آنها اشاره میکند، حدود یکپنجم حجم اصلی است. (ما تنها بخشی از جلد پنجم، جلد ششم، هفتم، هشتم، نهم و قسمتی از جلد دهم را در اختیار داریم؛ درحالیکه ابنفندق، همشهری بیهقی، اشاره میکند تاریخ بیهقی سی جلد است که پنجاه سال از حکومت غزنویان را در بر میگیرد.) باری، امانتداری بیهقی که اکنون برای خوانندگان امتیازی ویژه محسوب میشود، احتمال دارد عامل اصلی از بین رفتن دیگر مجلدهای کتاب باشد.
ابوالفضل بیهقی به قدری امانتدار است که یک واقعه را از زبان چندین نفر حکایت میکند و ملطفهها، نامهها و دیگر اسناد درباری را از نظر میگذراند. برای مثال در ماجرای توطئهی بوسهل زوزنی برای فروگرفتن خوارزمشاه آلتونتاش، بیهقی ماجرا را از زاویهی دید استادش، بونصر مشکان، نقل میکند؛ با این همه چند سال بعد، از وزیر آنزمان آلتونتاش نیز ماجرای این توطئه را میپرسد و در کتاب تاریخ بیهقی همهی جزئیات را نقل میکند. امانتداری در تاریخنگاری، پنجمین دلیل است برای خواندن این متن ارزشمند.
یکی از سؤالاتی که دربارهی کتاب تاریخ بیهقی مطرح میشود، این است که چرا فقط بخش مربوط به سلطان مسعود غزنوی به جای مانده و دیگر بخشهای آن از میان رفته است؟ به طوری که تاریخ بیهقی با نام تاریخ مسعودی نیز شناخته میشود. پژوهشگران هنوز نتوانستهاند به این سؤال جواب روشنی بدهند. با این حال دیگر اهمیت این کتاب ابوالفضل بیهقی را میتوان در نمایاندن همهی جزئیات مربوط به دربار مسعود غزنوی دانست. این اثر با نامهی درباریان به مسعود غزنوی شروع میشود؛ در زمانی که سلطان محمود دار فانی را وداع گفته است، پسر دوم خود، محمد را جانشین خویش اعلام کرده است و جنگ قدرت در میان درباریان درمیگیرد. این جنگ قدرت پس از شروع سلطنت مسعود نیز ادامه مییابد و به یکی از وجوه غالب کتاب تاریخ بیهقی بدل میشود. توطئههای درباریان علیه یکدیگر، مشکلات مسعود با طرفداران برادرش و از میان برداشتن آنان، ریاکاری و نیرنگ، دروغ و تزویر و دیگر صفات رذیلانهی بشر، همه و همه در این کتاب توصیف شدهاند. به طوری که احساس میکنیم همچنان پس از هزار سال، هیچ چیز تغییر نکرده است.
اگر کمی از تاریخ بیهقی را خوانده باشید، احتمالاً نثر آن را کمی دشوارفهم یافتهاید. برای اینکه متن این کتاب را متوجه شوید، لازم است چاپی از آن را برگزینید که همراه با توضیحات مبسوط باشد. تفاوت کتاب تاریخ بیهقی به تصحیح عزیزالله علیزاده و چاپ انتشارات فردوس با دیگر چاپها و تصحیحها، در توضیحات پاورقی، ترجمهی عبارات عربی، فهرست اعلام، فهرست واژگان و از همه مهمتر نمونهسؤالات از شانزده کنکور ارشد و دکتری ادبیات فارسی است.
اقتباس سینمایی و فرهنگی از تاریخ بیهقی
با وجود اینکه پژوهشگران بسیاری به ظرفیتهای نمایشی تاریخ بیهقی اعتراف کردهاند، معالاسف تاکنون هیچگونه اقتباس سینمایی از این متن گرانقدر صورت نگرفته است. البته در یکی از پردههای نمایش «مرکبخوانی ارکستر مردگان» از حمیدرضا نعیمی، چگونگی بر دار کردن حسنک وزیر تصویر شده است. دو کتاب «بازآفرینی جنبههای نمایشی تاریخ بیهقی» از علی سهرابی و «تاریخ بیهقی، روایتی سینمایی» از علیرضا پورشبانان، وجوه نمایشی و سینمایی این اثر ابوالفضل بیهقی را بهخوبی بازنمودهاند. شماری از نویسندگان با الهام از تاریخ بیهقی آثاری نوشتهاند:
- کتاب «وزیری امیر حسنک» از محمود دولتآبادی
- داستان «حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد» از هوشنگ گلشیری
- رمان «روزگار دوزخی آقای ایاز» از رضا براهنی
- رمان «تاریخ بیهقی به روایتی دیگر» از محمدرضا مرعشیپور
- نمایشنامهی «حسنک وزیر» از فیضالله شریفی
- نمایشنامهی «غم در غیاب خداوند» از ابوالقاسم غلام حیدر
کتاب تاریخ بیهقی برای چه کسانی مناسب است؟
علاقهمندان به تاریخ و همچنین ادبیات کهن فارسی، از مطالعهی کتاب تاریخ بیهقی حظی وافر خواهند برد. نسخهای که به انتشارات فردوس تعلق دارد، همراه با معنی جملات، واژگان و نمونهسؤالاتی از کنکور دانشگاهها، برای افرادی که قصد شرکت در کنکور کارشناسیارشد و دکتری را دارند، بهترین گزینه است.
در بخشی از کتاب تاریخ بیهقی میخوانیم
و راست همچنان بود که بومنصور گفت، که سورى مردى متهوّر و ظالم بود، چون دستِ او را گشاده کردند بر خراسان، اعیان و رؤَسا را برکَند و مالهاى بىاندازه ستَد و آسیبِ ستمِ او به ضُعَفا رسید، و از آنچه ستَد، از ده دِرَم پنج سلطان را داد، و آن اعیان مستأصل شدند و نامهها نبشتند به ماوَراءُالنَّهر و رسولان فرستادند و به اعیانِ تُرکان بنالیدند تا ایشان اِغرا کردند ترکمانان را، و ضعَفا نیز به ایزد عَزَّ ذِکْرُهُ حالِ خویش برداشتند، و مُنهیان را زَهره نبود که حالِ سورى را به راستى اِنها کردندى و امیر رضىاللهعنه سخنِ کس بر وى نمىشنود و بدان هدیههاى به افراطِ وى مىنگریست تا خراسان به حقیقت در سرِ ظلم و درازدستىِ وى بشد. و چون آن شکست روى داد، سورى با ما به غزنین آمد و به روزگارِ مُلکِ مودودى صاحب دیوانىِ حضرتِ غزنین را پیش گرفت و خواست که همان داراتِ خراسانى برود و بنرفت و دستِ وى کوتاه کردند.
و آخرِ کارِ این مرد آن آمد که بر قلعه غزنین گذشته شد، چنانکه آورده آید بجاى خویش. خداى عَزَّوَجَلَّ بر وى رحمت کناد که کارش با حاکمى عدل و رحیم افتاده است، مگر سر به سر بجَهد که با ستمکارى مردى نیکوصدقه و نماز بود، و آثارهاى خوش وى را به طوس هست از آن جمله آن که مشهدِ على بن موسى الرّضا را علیهالسلام که بوبکر شَهمرد کدخداىِ فائق الخادم خاصّه آبادان کرده بود، سورى در آن زیادتهاى بسیار فرموده بود و منارهاى کرد و دیهى خرید فاخِر و بر آن وقف کرد؛ و به نشابور مُصَلىّ را چنان کرد که به هیچ روزگار کس نکرده بود از اُمَرا، و آن اثر بر جاى است، و در میانِ محلّتِ بَلقآباد و حیره رودى است خُرد و به وقتِ بهار آنجا سیل بسیار آمدى و مسلمانان را از آن رنجِ بسیار بودى، مثال داد تا با سنگ و خشتِ پخته ریخته کردند و آن رنج دور شد؛ و بر این دو چیز وقفها کرد تا مَدروس نشود.
فهرست مطالب کتاب
ابوالفضل محمد بیهقى
مجلد پنجم
نامه حَشَمِ تَگیناباد به امیر مسعود
فرمان امیر مسعود به على قریب
ذِکْرُ ماجَرى عَلَى یَدَىِ الْاَمِیرِ مَسْعُودٍ بَعْدَ وَفاةِ والدهِ الْاَمِیرِ محمودٍ رِضْوانُ اللّهِ عَلَیهِما فِى مُدّةِ مُلْکِ اَخیهِ بِغَزْنَةَ اِلَى اَنْ قُبِضَ عَلَیهِ بِتکینابادَ وَ صَفَا الْاَمْرُ له وَ الْجُلوسُ عَلَى سریرِ المُلکِ بِهراةَ رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِم اَجْمَعِینَ.
نامه حُرّه خَتّْلى به مسعود
مشاوره امیر مسعود و نامه به علاءالدّوله
وصول نامه خلیفه و اعیان غزنین
مذاکره صلح با اعیان رى
جواب اعیان رى
حرکت مسعود از رى
رسیدن رکابدار به مسعود
حکایتى در حدیث حشمت
داستان فضل با عبداللّه طاهر
حدیث ملطّفهها و مأمون
نامه مسعود به غازى
سخن قاضى صاعد درباره میکائیلیان
جنگ حسین بابویهى
آوردن رسولِ خلیفه به حضور
رسیدن مَنگیتراک و حصیرى نزد امیر
ذِکْرُ مَا اَنْقَضَى مِنْ هذهِ الْاَحوالِ وَ الْاَخبارِ تَذْکِرَةً بَعْدَ هَذَا وَ وُرودِ العَسْکَرِ مِنْ تکینابادَ بهراةَ وَ مَاجَرى فِى تِلْکَ المدَّةِ.
سخن على قریب با بونصر
رسیدن لشکر
ورود على قریب به حضور امیر
بازداشت على قریب
پیام امیر به خوارزمشاه درباره على
آشفته گشتن کار حسنک وزیر
نصیحت بونصر به امیر
ذِکْرُ بَقِیَّةِ اَحْوالِ اَمیرمُحَمَّدٍ رضىاللهعنه بَعْدُ ما قُبِضَ عَلَیْه اِلَى اَنْ حُوِّلَ مِن قلعةِ کوهتیزَ اِلَى قلعةِ مَنْدیشَ
فرمان تازهاى درباره محمد
بردن محمد به قلعه مَندیش
حرکت امیر و نامه به خلیفه و قَدَرخان
بِسْمِاللّهِالرَّحْمَنِالرَّحِیمِ
وضع آلتونتاش
نامه امیر به آلتونتاش
جواب آلتونتاش به نامه امیر
آمدن سلطان مسعود به بلخ
مجلد ششم
آغاز تاریخ امیر شهابالدّوله مسعود بن محمود رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِمَا
فصل: مقایسه پادشاهان
مقایسه پیغمبران با پادشاهان
فصل
قُوَّتهاى سهگانه نفس
در شناخت نیک و بد
قصه نصر احمد سامانى در علاج خشم خود
عذر بیهقى در نوشتن تاریخ
مسعود در زمین داور در زمان کودکى
احوال امیر مسعود در زمین داور
سازش با دَرمیشبَت و تصرف حصار
تسلیم دَرمیشبَت
قصه خیشخانه هرات
امیر مسعود در شکارِ شیر
قصه بوسعید و بخشش به شعرا
وضع مسعود با پدر در سفر رى
روابط مسعود با منوچهر قابوس
نظر خواجه عبدالغفار درباره عهدنامه
برکشیدنِ غازى
حکایت افشین
حکایتِ فضلِ سهل ذوالریاستین با حسین بن المُصْعَب
داستان مأمون و امام رضا علیهالسلام
وصف دیوان رسالت در بلخ
سخن امیر با عبیداللّه و حاتمى
وضع طاهر دبیر، رقابت او با بونصر
ذکر تاریخ سَنه اثنتین و عشرین وَ اَربَعَمِائه
پیغامهاى امیر به احمد حسن در باب وزارت
سخن احمد با بونصر در باب اوضاع
رسم مواضعه و سوگند و خلعتپوشى احمد
احمد در دیوان وزارت
واقعه بوبَکرِ حصیرى
داستان بوالفتح بُستى
دنباله واقعه بوبَکرِ حصیرى
ذکر حکایتِ افشین و خلاص یافتنِ بودُلَف از وى
ذکر بر دار کردنِ امیر حسنکِ وزیر رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه
قصه عبداللّه زبیر
قصه جعفر برمکى
ذِکْرُاِنفاذِالرُّسُلِفِىهذاالْوَقْتِاِلَىقَدَرْخانَلِتَجدِیدِالْعَقْدِوَالْعَهْدِبَیْنَالجانِبَیْنِ
قِصّةٌ التَّبّانیه
قصه سپاهسالارى محمود از جهت سامانیان
سرگذشت امیر عادل سبکتگین رضىاللهعنه که میان او و خواجه او که وى را از ترکستان آورد رفته بود و خواب دیدن امیر سبکتگین
حکایت امیرِ عادل سبکتگین با آهوى ماده و بچه او و ترحّم کردن بر ایشان و خواب دیدن
حکایت موسى پیغمبر علیهالسلام با بره گوسپند و ترحّم کردن وى بر وى
بقیةُ قصّةِ التّبانیه
جنگ سبکتگین با بوعلى در طوس
سرگذشت امام بوصادق تَبّانى
شرح حال بوطاهر تَبّانى
ذِکْرُ نُسْخَةِ الْکِتابِ وَ الْمُشافِهَتَیْنِ مَعَ الرَّسُولَیْنِ الْمَذْکُورَیْنِ الْخارِجَینِ بِجانبِ تُرکِستانَ
صورت نامه به قدرخان
مشافهه اول: تقاضاى وصلت
شرح ولیعهدى مسعود
مشافهه دوم: مسئله محمد
ذِکْرُ الْقَبْضِ عَلَى اریارِقَ الحاجبِ صاحبِ جَیْشِ الْهِنْدِ وَ کَیْفَ جَرى ذَلِکَ اِلَى اَنْ قُتِلَ بِالْغُورِ رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه
نوازش امیر، اَریارّق و غازى را
تعبیه فروگرفتن اَریارُق
ذِکْرُ القَبْضِ عَلَى صاحبِ الْجَیْشِ آسیغتکینَ الغازى وَ کَیْفَ جَرى ذَلِکَ اِلَى اَنْ اُنْفِذَ اِلَى قَلْعةِ جَرْدِیزَ وَ تُوُفِّىَ بِهَا رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه
نگرانى غازى پس از گرفتن اَریارُق
فرستادن لشکر براى دستگیرى غازى
تسلیم شدن غازى
پایان کار غازى
اشعارى در بىثباتى دنیا
خلعت دادن امیر به کوتوال و سرهنگان ترمذ
ذکر قصّه ولایتِ مُکران و آنچه به روزگار امیر محمود رضىاللهعنه در آنجا گذشت
مصالحه والى مکران با امیر محمود
جنگ مکرانى با لشکر مسعود
مجلد هفتم
ذَکْرِ خُرُوجِ الامیرِ مسعودٍ رضىاللهعنه مِنْ بَلْخٍ الى غزنینَ
ذِکْرُ الْقَبْضِ عَلى الامیرِ اَبِىیعقوبَ یوسفَ ابنِ ناصرِالدِّین اَبىمنصورٍ سبکتکِینَ العادلِ رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِم
داستان تزویج دو دختر امیر یوسف
آمدن یوسف به استقبال
ذِکْرُ قِصّةِ هذا الغُلامِ طُغْرلَ الْعَضُدىِّ
ورود امیر به غزنین و استقبال مردم
مشاوره امیر با وزیر در باب صلات
بازستَدنِ مالِ بیعَتى
ذِکْرُ السَّیْل
سخن وزیر و نظر امیر
نصب تاش به سپاهسالارى رى
خلعتپوشى احمد ینالتگین
مذاکره وزیر با احمد در باب هندوستان
پسران بوالقاسم نوکى در دیوان رسالت
جشن مهرگان و عید رمضان
قصیده استاد ابوحنیفه اسکافى
مراسم دشت شابهار
مشاوره در باب حرکت امیر به هندوستان
درگذشت خلیفه القادر باللّه
ذِکْرُ وُرودِ الرَّسولِ مِنْ بَغدادَ وَ اِظهارِ موتِ الْخَلِیفِة القادرِ بِاللّهِ رضىاللهعنه وَ اِقامةِ رَسْمِ الخطبةِ لِلْاِمامِ الْقائمِ بامرِاللّهِ اَطالَ اللّهُ بَقاءَه وَ اَدامَ سُمُوَّه وَ ارْتِقاءَه
تاریخِ سَنه ثَلاث وَ عِشرین وَ اَربَعَمِائه
اقامه رسم تعزیت و برگزارى مراسم تهنیت و مذاکره با رسول
ترتیب هدیه براى خلیفه
نامه القائم بامراللّه به امیر مسعود
نسخه بیعتنامه
ذکر احوال بوسهل محمد بن حسینِ زوزَنى عارض و فروگرفتنِ او
ملنجوق در مجلس خوارزمشاه
مذاکره امیر با خواجه درباره خوارزمشاه
رسیدن نامه برید از خوارزم
اشارت خواجه به گرفتن بوسهل
ذکر مثالى که از حضرت شهابالدّوله ابوسعید مسعود رضىاللهعنه نبشتند به آلتونتاش خوارزمشاه
داستان ملنجوق نقل از احمد عبدالصّمد
حکایت: داستان زندانى شدن بزرجمهر
جانشین کردن بوالفتح رازى، بوسهل را
تکلیف کردن خوارزمشاه به جنگ على تگین
گذشته شدن والده بونصر مشکان
فتح بخارا به دست جنگ خوارزمشاه
نامه امیرک بیهقى
مجروح شدن خوارزمشاه
اقدام احمد عبدالصّمد براى صلح
شدت بیمارى و مرگ خوارزمشاه
گفتگوى احمد با سپاهیان خوارزمشاه
تعیین هرون به خوارزمشاهى
کشیدن سوىِ غزنین و هرات
ذکر اخبار و احوال رسولانى که از حضرت غزنه به دار خلافت رفتند و باز آمدن ایشان که چگونه بود
حکایت بوالمظفر برغشى
امیر مسعود در باغ صدهزاره
بیمارى خواجه احمدِ حسن و داستانش با بوالقاسم کثیر
راى زدن امیر در بابِ انتخاب وزیر
احضار احمد عبدالصّمد براى وزارت
آمدنِ رسولِ خلیفه و خلعتپوشى امیر
جواب احمدِ عبدالصّمد
خلعتپوشى احمد عبدالصّمد
فصل در معنىِ دنیا
سخنى چند در باب امارت
قصیده بوحنیفه اسکافى
قصیده متنبّى در مدح سیفالدوله ابوالحسنِ على
قصیده دقیقى
مجلد هشتم
بقیتِ سالِ اربع و عشرین وَ اَربَعَمِائه
انتخاب بوسهل حَمدَوى به کدخدایى رى
عتاب خواجه بزرگ احمدِ عبدالصّمد با بونصر مُشکان
سخن بوسهل حَمدَوى در باب رى
فرستادن خلعت براى باکالیجار
ذکر آنچه به نشابور تازه گشت در تابستانِ این سال از نوادر و عجایب
اندیشیدن بونصر از ترکمانان
حدیثِ احمد یَنالتَگین
فتح بَنارَس
گفتگوى مسعود با تَلَکِ هندو
ذِکْرُ حالِ تَلَک الهندو
شرح حال نوشتگین
سرگذشت نوشتگین و بونُعَیمِ ندیم
پیش آوردنِ هدیههاى سورى
کارهاى سورى صاحب دیوان
حکایت فضل برمکى و یحیى علوى
تفصیل هدیه على عیسى به هرون
سخن یحیى برمکى به هرونالرّشید در باب خراسان
خاتمه کار على عیسى در خراسان
عاصى شدنِ هرون به خوارزم
اخبار لاهور و احمد یَنالتَگین
ذکر رسولان حضرتى که بازرسیدند از ترکستان با مهد و ودیعت و رسولانِ خانیان که با ایشان آمدند
آیین بستن شهر و آمدن رسولان
جنگ طوسیان با نشابوریان
ذکر احوال کرمان و هزیمت آن لشکر که آنجا مرتب بود
ذِکْر خُروج الامیرِ مسعودٍ مِنْ غَزْنَةَ عَلَى جَانبِ بُسْتٍ وَ مِنْ بُسْتٍ اِلَى خراسانَ و جُرجانَ
خاتمه کار احمدِ یَنالتَگین
داستان مظفّرِ طاهر عامل پوشنگ
سَنه سِتّ وَ عِشرین وَ اَربَعَمِائه ورود امیر مسعود به سرخس
مرگ بَگتَگین حاجب
رأى زدن امیر در باب حرکت به مَرو
رأى امیر به رفتن سوى نشابور
فرودآمدن به نشابور و خشکسال و تنگى
اعتراض وزیر بر رأى امیر
رأى زدن امیر با خواجه بونصر مُشکان
ورود امیر مسعود به گرگان
اَلْحِکایةُ فِى مَعْنى السِّیاسةِ مِنَ الْأَمیرِ الْعادلِ سَبُکْتَکِینَ، رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه
مذاکره امراى گرگان با مسعود
داستان بوقى پاسبان
حرکت امیر مسعود سوىِ آمُل
وصول نامه فتح آمُل
ورود امیر مسعود به آمُل
مال ستَدن امیر مسعود از آمُلیان
بازگشتن از آمُل
آمدن رسول باکالیجار به عذرخواهى
شکست پسران علىتَگین
پشیمانى امیر مسعود از رفتن به آمُل
نامه ترکمانان به بوالفضل سورى
رأى زدن امیر مسعود با اعیان در باب ترکمانان
کُشتنِ عبدالجبار پسرِ خواجه بزرگ
اَلحِکایةُ مِنْ عَمْروَ بنِ اللَّیْثِ الْأَمیرِ بِخراسانَ فِى الصَّبْرِ بِوَقْتِ نَعْىِ ابْنِه
فرودآمدن امیر مسعود به نشابور و بدگمانى بر وزیر
برگزیدن حاجب بَگتُغدى به سپاهسالارى در جنگ با ترکمانان
مشاوره امیر در چاره کار
بازگشت هزیمتیان
نامه ترکمانان در باب صلح
فرستادن خلعت و منشور و لوا براى ترکمانان
تاریخ سَنه سَبع و عِشرین وَ اَربَعَمِائه
آمدن والى چغانیان به دربار امیر مسعود
ورود رسول پسران علىتَگین
به حضرتِ غزنین و قرار گرفتن به کوشک نو
رفتن امیر مسعود به شکار
مراسم عید فطر و خلعتپوشى امیر مجدود
مراسم مهرگان و عید قربان
تاریخِ سَنه ثَمان وَ عِشرین وَ اَربَعَمِائه
آوردن رسولان سلجوقیان به لشکرگاه
حادثه امیر در رود هیرمند
مذاکره مسعود با رسولان پسر علىتَگین
مصالحه با پسرِ کاکو
صحبت قاضى بولانى با بونصر
حِکایةُ اَمیرِالمُؤْمِنینَ مَعَ ابْنِ السَّماکِ وَ ابْنِ عَبدِالْعزیزِ الزَّاهِدَینِ
پراگندنِ ترکمانان در حدودِ ممالک
خلعت دادن به خواجه بزرگ
آمدن بوالحسن عراقى دبیر به درگاه و نامه بوسهل حَمدَوى
پاسخ امیر به نامه خواجه بزرگ و حرکت به غزنین
مراسم عید فطر و ورود غلامان نوشتگین
داستان ازدواج امیر مردانشاه و رسالت بوصادق
ذکر وحشتى که افتاد میان امیر مسعود رضىاللهعنه و بُغراخان و فرستادن امیر، بوصادق تبّانى را رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه به رسالت سوىِ کاشغر و طرازِ ترکستان تا آن وحشت به توسّطِ ارسلانخان برخاست.
رأى زدن امیر مسعود در باب غزو قلعت هانِسى
خلعت دادن به سپاهسالار على و وزیر
تاریخِ سَنه تِسع وَ عِشرین وَ اَربَعَمِائه
گرفتن قلعه هانسى و بازگشت به غزنین
گزارش منهى و محضر فرستادن حاجب بزرگ سُباشى
مجلد نهم
وصف تخت نو و بار دادن امیر
حرکت سباش به جانب سرخس
خبر شکست حاجب سُباشى
گریختنِ سورى و بوسَهلِ حَمدَوى از نشابور
آمدن حاجب سُباشى به درگاه
مثالهاى امیر در پاسخ حَمدَوى و سورى
ورود ابراهیم ینال و طغرل به نشابور
سحنان قاضى صاعد به طغرل
بىرسمىِ لشکرِ بورىتَگین
مراسم مهرگان و عید اضحى و حرکت امیر
تاریخِ سَنه ثلثین وَ اَربَعَمِائه
نامه وزیر در باب بورىتَگین
شرح احوال على قُهَندِزى و گرفتارى او
تصمیم امیر در رفتن در پس بورىتَگین
رفتن به تِرمِذ و بازگشت به بلخ
جنگِ امیر با ترکمانان در علىآباد
ورود طغرل به سزخس و مشاوره با داود و یَبغو
جنگ کردن با سلجوقیان در بیابانِ سرخس و هزیمت افتادنِ ایشان
جنگ امیر با سلجوقیان در طلخاب
هزیمت سلجوقیان و فرودآمدن امیر
بازآمدن ترکمانان به جنگ
مشاوره امیر با بونصر
اقدام وزیر در مصالحه با ترکمانان
صلح موقت با ترکمانان
ذکر رسیدن سلطان شهابالدّوله و قطبالملّة ابىسعید مسعود ابن یمینالدّولة و امینالملّة رَضِىَ اللّهُ تعالَى عَنْهُما به شهرِ هرى و مُقام کردن آنجا و بازنمودنِ احوالِ آنچه حادث گشت آنجا تا آن گاه که به تاختنِ ترکمانان رفت و مجارىِ آن احوال
نامه به بوسهل حَمدَوى و باکالیجار
مشاعره بوسهلِ زوزنى و قاضى منصور
مراسم جشن مهرگان
رنجش بونصر از امیر و به پایان آمدنِ روزگار او
فصل
تعزیت بونصر
حال بوالفضل پس از خواجه بوسهل زوزنى
حرکت امیر مسعود رضىاللهعنه از هرات به جانبِ پوشنگ
حرکت امیر از باوَرد به نَسا
حرکت امیر از نَسا به نشابور
کارهاى نشابور و جشن نوروز
قحط و پریشانى
مشورت وزیر با آلتونتاش
نومیدى وزیر از استبداد امیر
خبر دادن منهیان از حال ترکمانان
رنجش بَگتُغدى
به سوى حصارِ دَندانَقان
جنگ دَندانَقان
فرار از دَندانَقان
بر تخت نشستن طغرل
نامه به ارسلانخان
ذِکْرُ نُسْخَةِ الکتابِ اِلَى اَرْسلانخانَ
قصیده بوحنیفه اسکافى
آسودن به غزنین
قصّه امیر منصورِ نوحِ سامانى
داستان جنگ محمود با سامانیان در مرو
حمله سلجوقیان به بلخ
فروگرفتنِ سالاران: حاجب سُباشى و بَگتُغدى و على دایه
جواب سالاران و عتاب امیر با بوسهل
خبرِ شکست آلتونتاش
سَنه اِثنَى و ثَلثین وَ اَربَعَمِائه
پیغام خواجه به امیر
موضعه نبشتن احمد
حکایتِ جعفر برمکى و کدخدایى مسعود
بادهنوشى امیر در باغ فیروزى
قصد عزیمت به هندوستان
جواب امیر به نامه خواجه
مجلد دهم
تعریف ولایت خوارزم
خطبه
حکایت خوارزمشاه ابوالعباس
ذِکْرُ سَبَبِ انْقطاعِ الْمُلْکِ عَنْ ذلکَ الْبَیْتِ و انْتقالِهِ اِلَى الحاجبِ آلتونتاشَ رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِم
ذِکْرُ مَاجَرى فِى بابِ الْخُطْبةِ وَ ظَهرَ مِنْ الْفَسادِ وَ الْبَلایا لِأَجْلِها
مخالفت بزرگان لشکر با خطبه کردن به نام محمود
آمدن رسولان خان و ایلَگ نزد امیر محمود
بر تخت نشاندن ابوالحرث و استیلاى اَلبتگین
قصیده عنصرى در فتح خوارزم
منازعه عبدالجبار و هرون
حمله شاه مَلِک بر ترکمانان
تدبیر مشاوره امیر مسعود و وزیر و بونصر مُشکان
کشته شدن عبدالجبار و بازگشت اسمعیل
پیغام شاه مَلکِ به اسمعیل
ضمایم تاریخ بیهقى
فهرست اعلام: اسامى اشخاص، اماکن جغرافیایى، کتابها
لغاتنامه
سؤالات شانزده سال کنکور کارشناسى ارشد
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تاریخ بیهقی |
نویسنده | ابوالفضل بیهقی |
ناشر چاپی | انتشارات فردوس |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 784 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-320-243-9 |
موضوع کتاب | کتابهای تاریخ ایران باستان |