معرفی و دانلود کتاب بدون عنوان

معرفی کتاب بدون عنوان

رشته‌های طناب تابوت از هم گسسته می‌شود و تام چیزی را که نباید ببیند می‌بیند. نه چهره‌ی مادر مرده‌اش، بلکه وجود خودش را که در آستانه‌ی فروپاشی است. کتاب بدون عنوان نوشته‌ی مهرداد زاکری، درامی روانشناختی و پرتعلیق است که داستان زندگی نویسنده‌ای رو به افول را روایت می‌کند. نویسنده‌ای که می‌خواهد با نوشتن داستانی جدید، معنایی دوباره به زندگی‌اش ببخشد.

درباره‌ی کتاب بدون عنوان

در جاده‌ای جنگلی که درختان سر به فلک کشیده‌اش، شاخه‌هایشان را به سمت آسمان دراز کرده‌اند، تام مورگان و همسرش آنا دارند به سوی خانه‌ی جدیدشان می‌روند. خانه‌ای که فکر می‌کنند قرار است در آنجا شروعی تازه را رقم بزنند. اما هوای دلنشین اطرافشان کماکان نمی‌تواند جلوی به خاطر آوردن اتفاقات تلخی که از سر گذرانده‌اند را بگیرد و گذشته مانند نفرینی به تک‌تک آجرهای خانه آغشته می‌شود.

تام نمی‌تواند با گذشته‌اش کنار بیاید. با خاطره‌ی مراسم خاکسپاری مادرش و پاره شدن رشته‌های طناب تابوت و دیدن چهره‌ی آرایش‌کرده ولی سرد و بی‌روح او. نمی‌تواند درگیری‌هایی که با برادر آنا، جک داشته را فراموش کند اما از ته دلش می‌خواهد روزهای شهرتش را به خاطر برنده شدن جایزه‌ی پولیتزر به یاد نیاورد. روزهای خوشی که هرگز برنخواهند گشت.

سایه‌ی گذشته خودش را دوباره در خانه‌ی جدید آنا و تام جای می‌دهد. آنا می‌خواهد برای تام سرچشمه‌ی تمام آن چیزی باشد که او از زندگی می‌شناسد. با مهربان بودنش، با صبوری‌هایش در مقابل عصبانیت‌های گاه و بی‌گاه او. اما برای کسی که نمی‌تواند دوباره به هویت اصلی خودش، یعنی به نویسنده بودنش برگردد، این کارها آن‌قدرها کافی نیست. نویسنده‌ای که نتواند دیگر آن‌چنان خوب بنویسد، بعد از مدت‌ها، آرام آرام در غباری از بی‌هویتی و سرخوردگی فرو می‌رود و انگار که باید برای نجات دادن هویتش، خودش را به آب‌های عمیق اقیانوس روانش پرتاب کند. اما آیا به جایی می‌رسد؟

کتاب بدون عنوان نوشته‌ی مهرداد زاکری اثری نمادین، روانشناختی و پرکشش است که پیچیدگی‌های شخصیتی زندگی پرتلاطم و گذشته‌ی مرموز یک نویسنده را روایت می‌کند. مهرداد زاکری در این اثر، پرتره‌ای از یک وضعیت روانی بی‌ثبات را ترسیم کرده است. او همچون دیواری در حال فرو ریختن است که انگار جامعه، روابط خانوادگی و جبر ژنتیکی هر کدام ضربه‌ی محکمی به آن وارد می‌کنند و او را در برابر اتفاقاتی که هیچ کنترلی روی آن‌ها ندارد، تنها می‌گذارند و ما را با این پرسش مواجه می‌کند: آیا او می‌تواند با دوباره نوشتن، آن‌ هم درباره‌ی رازهای تیره‌ی دوران کودکی‌اش، زندگی دیگری برای خودش رقم بزند؟

ساختار روایی و تصویرپردازی‌های کتاب بدون عنوان بسیار سینمایی‌اند. انگار که وقتی نویسنده حالت درونی آدم‌ها را با رفتار بیرونی‌شان در یک لحظه پیوند می‌زند، ما را به لحظه‌های آشنایی پرتاب می‌کند که یا در فیلم‌ها دیده‌ایم یا آن را زیسته‌ایم و همین کار او باعث می‌شود به طرزی غافلگیرکننده، در حال همذات‌پنداری کردن با آدم‌هایی باشیم که گویی آن‌قدرها هم شبیهمان به‌نظر نمی‌آیند.

کتاب بدون عنوان را نشر روزگار به بازار عرضه کرده است.

کتاب بدون عنوان برای چه کسانی مناسب است؟

اگر علاقه‌مند به خواندن داستان‌هایی هستید که در آن سیر درونی شخصیت‌ها و پیچیدگی آن‌ها حرف اول را می‌زند، این رمان انتخاب خوبی است. این کتاب همچنین برای کسانی که به داستان‌های پرتعلیق علاقه‌مند هستند، مناسب است.

در بخشی از کتاب بدون عنوان می‌خوانیم

تام لبخندی زد: هِه.... همین؟! برا همین یه ساعت به خودت فشار میاوردی؟ آره خودمم.

پسرک گارسون که انگار از هم وا رفت: وای خدا، باورم نمیشه دارم تام مورگان رو، رودررو میبینم.

تام برعکس این پسر هیچ ذوق و شوقی بروز نداد و تنها به زدن لبخندی کوچک اکتفا کرده بود.

پسرک گارسون به خودش آمد: میشه یه عکس باهاتون بندازم؟

تام بعد از مکثی: چرا که نه. فقط بذار اینو بذارم تو ماشین.

تام و پیشخدمت از رستوران خارج شدند. تام پیتزا را روی صندلی شاگرد گذاشت. پسرک گوشیش را از توی جیبش در آورد و از رهگذری درخواست کرد تا از او و تام عکسی بیندازد.

پسرک از رهگذر تشکر کرد و نگاهی به عکس انداخت. ظاهرش نشان از رضایتش می‌داد.

عکس انداختن با طرفدارها تا سه سال پیش برای تام جذاب بود، چون تا آن زمان تعداد امضاها و عکس‌های در طول روز را می‌شد «سرسام‌آور» توصیف کرد، و همه‌ی این‌ها موجب می‌شد که تام به اعتماد به نفس بالایی برسد. شخصی که زمانی سرتیتر اخبار و عکس روی بیشتر مجله‌ها بود الان رسیده بود به جملاتی همراه با شک و تردید که «آیا شما تام مورگان هستید؟»

برای همین در این دوره عکس انداختن با طرفداران برای تام لذتی نداشت چون او را یاد دوران با شکوه و پر از عظمت گذشته‌ش می‌انداخت و باعث افسرده‌تر شدنش می‌شد.

فهرست مطالب کتاب

آغازگاه
روزی روزگاری... خوشبختی
غریبه
تجدید دیدار
انعکاس
بازتاب
میراث
حقیقت خوب، حقیقت بد
بدون عنوان
شروعی برای یک پایان