معرفی و دانلود کتاب باران بمبئی
برای دانلود قانونی کتاب باران بمبئی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب باران بمبئی
کتاب باران بمبئی نُه داستان کوتاه در بر دارد که برگرفته از درک و کشف پیام یزدانجو از چندین سال تحصیل و زندگی در هند است. داستانها با درونمایههایی نزدیک، قصهی انسانی را به تصویر میکشند که با وجوهِ مختلفِی چون آگاهی، اسرارآمیز بودن و ناپدید شدن روبهرو میشود.
دربارهی کتاب باران بمبئی:
کتاب حاضر چهارمین اثر داستانیست که پیام یزدانجو به رشته تحریر درآورده. او که از نویسندگان تجربی ایران به شمار میآید سالهاست که در زمینه ساختار، روایت و بداعت داستانی دغدغه دارد. یزدانجو مترجم چندین آثار ادبی در حوزههای گوناگون نظریه و فکر ادبی بوده و همچنین ترجمهی آثار مهم ریچارد براتیگان را نیز انجام داده است که بارها به چاپ مجدد رسیدهاند.
کتاب باران بمبئی (Bombay Rain) که داستانهای کوتاهی با ترکیبهای غریب معنایی و تصویری دربردارد، تجربهای تازه در داستاننویسی ایران به حساب میآید. یزدانجو در این داستانها خود را به متن روایت فرا خوانده و اتفاقهای پیرامونیاش را نظم بخشیده است که از حاصل این کار داستانهایی جذاب پدید آمدهاند که در آنها شما با ماجراها و انسانهایی خاص و تا حدودی عجیب و غریب مواجه میشوید. این کتاب را میتوان همچون جهان نویافتهای پنداشت که برای شما معناهایی تازه میسازد.
ویژگی بارز کتاب باران بمبئی عنصر زمان است که در ساختن فضاهای داستانی نقش محوری دارد. ماجراهای شخصیتی بینام و چهره با افکاری روشنفکرانه در این داستانها شرح داده شده که برای تحصیل و کسب دانش و تجربه به هندوستان سفر کرده است. نکته جذاب دیگر کتاب حاضر ارتباط شخصیت راوی داستان با زمان است که بر نحوه روایت قصه تاثیر گذاشته و ارزشی ادبی به کتاب بخشیده است.
یک سال بعد از سفر راوی به هند، داستان اول یعنی «مانترا» اتفاق میافتد. زمانی که او برای دیدن دوستش و ترجمه متون کهن هندی به فارسی به دهلی سفر میکند. داستان دوم که «دلوکا یا میدان خدایان» نام دارد قسمتی از سفر راوی داستان به یک معبد را روایت میکند که به ناگهان تغییر حالت میدهد و راوی را وارد ماجرایی پیچیده میکند.
در داستان «الاهه» معشوقهی راوی وارد این ماجراها شده و خودش را خدا میپندارد و دیگر به راحتی نمیتواند از این بازی خارج شود. داستان بعدی با نام «کاماسوترای آمریکایی» قصهای جنایی با پایانبندی نوآر است. داستان پنجم تنها داستان کتاب است که به سوالاتی که راوی برای شما ایجاد میکند، پاسخ میدهد. «تئوسوفیست» داستان سیر و سفر راوی در باغی با تاریخی پیچیده است که سرنوشت متولیان آن باغ هر کدام بخشی از یک کل بزرگ تاریخی را شکل میدهند.
در«برج خاموشی» زمانی که راوی وارد منطقهای ممنوع میشود زمان به کل میایستد. این داستان پایان بندی زیبا و فوقالعادهای دارد که تا مدتها در ذهن میماند. داستان «خاویر مرد معجزات» داستان زوج جوانی را به تصویر میکشد که به بحران رسیدهاند و به جایی نامشخص سفر میکنند که حتی روی نقشه هم وجود ندارد و در انتها داستان «باران بمبئی»، پیوندی با داستان بوف کور صادق هدایت دارد.
کتاب باران بمبئی مناسب چه کسانی است؟
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای کوتاه ایرانی با سبک متفاوت و خاص پیشنهاد میشود.
پیام یزدانجو را بیشتر بشناسیم:
او متولد سال 1354 است و به عنوان نویسنده، مدرس، مترجم و پژوهشگر ایرانی شناخته میشود. زمینههای اصلی فعالیت یزدانجو شامل ادبیات، فلسفه و هنر است. او در سال 1376 فعالیت ادبی خود را آغاز کرد و داستانهایش در مجله کارنامه منتشر شد. بعد از آن به وبلاگ نویسی روی آورد و مقالاتی ادبی و انتقادی نوشت و همچنین با نشریات مختلفی همکاری کرد.
نخستین مجموعه داستان او در سال 1381 منتشر شد و دو سال بعد اولین رماناش را روانه بازار کرد. او علاوه بر نویسندگی به تدوین و ترجمهی آثار زیادی نیز میپردازد. او همچنین سابقهی تدریس در دانشگاه سوره و سخنرانی در مجامع فرهنگی را نیز در زمرهی فعالیتهایش دارد. یزدانجو از سال 1393 در فرانسه ساکن است.
در بخشی از کتاب باران بمبئی میخوانیم:
نگاهاش نکردم، حرفی هم نزدم. به سمت معبد پیش میرفتم. پوروشا از پشت سرم میآمد. زمزمه میکرد و کلمات مبهماش مثل سیلی از شمعهای شکسته مرا به سمت معبد میبرد. بیرون معبد کسی نبود و صدایی از درون معبد نمیآمد. پوروشا همچنان زمزمه میکرد و پشت سرم میآمد. به معبد که رسیدم، ساکت شد. ایستادم، در معبد را باز کردم، و میخکوب ماندم. سراسر معبد را مه گرفته بود. هیچچیزی به چشم نمیآمد. آواز پوروشا را پشت سرم شنیدم. اولین لایههای مه مثل پردههای رقصان از پیش چشمام کنار رفت. کریشنا را دیدم، با انبوهی از سرسپردگان که در پایاش افتاده بودند و پرستشاش میکردند. پوجایشان، رازونیازشان، ساز و صدا نداشت. تنها آواز پوروشا بود که از پیام میآمد. مه باز هم واپس نشست و پیشتر رفتم. شصت و چهار صفت کریشنا را دیدم و صد و هشت در را که به تعداد نامهای کریشنا بود.
پوروشا مانترای دیگری میخواند. آوایاش آمیزهای از مصوتهای محض بود. ایستادم، به آسمان نگاه کردم. نه ستاره بود و نه ماه و نه ابر. پوروشا سکوت کرد و سپس تکهجایی از دهاناش بیرون داد. انفجاری شد و آسمان آسمان شد و ماه ماه شد و ابر ابر شد، و ستاره ستاره. حالا صدای پوروشا پیشتر از من میرفت و من به دنبال صدایاش میرفتم. صدایاش از سردابهای گذشت و به سنگفرشی از جواهر رسید و به قلعهای وارد شد. آن سوی قلعه، کاخی دیدم از آینه، با ماهاراجهای که تنها بر ایوان نشسته بود. جلوتر جنگلی دیدم با هزاران درخت بلور، با بودای برهنه در میان راهبان. دشتی دیدم با انبوه محتضران بر تل آتش و بر تل زبالهها، و تپهای که مسیح مصلوب از آن فرود میآمد. پوروشا زمزمه میکرد و من پیشتر میرفتم. پشت جنگل، شهری دیدم زیبا، به زیبایی موسیقی هندی.
فهرست مطالب کتاب
مانترا
دِوالوکا، یا میدان خدایان
الاهه
کاما سوترای آمریکایی
مرگهای مادر ترزا
تئوسوفیست
در برج خاموشی
خاویر، مرد معجزات
باران بمبئی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب باران بمبئی |
نویسنده | پیام یزدانجو |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 192 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-229-693-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |