معرفی و دانلود کتاب چیزهایی هست که نمیدانی

معرفی کتاب چیزهایی هست که نمیدانی

کتاب چیزهایی هست که نمیدانی مجموعه‌ای از روایت‌های کوتاه و دل‌نشین نوشته‌ی علی سلطانی است که دغدغه‌های نسل جوان را برایمان تعریف می‌کند. عشق‌های خاموش، نامه‌های بی‌جواب و خاطراتی که هنوز پس از سال‌ها زنده‌اند، احساساتی عمیق و آشنا را به مخاطب منتقل می‌کنند.

درباره‌ی کتاب چیزهایی هست که نمیدانی

لحظه‌هایی در زندگی هست که هیچ وقت دلمان نمی‌خواهد آن را برای همه تعریف کنیم. می‌خواهیم آن را در صندوقچه‌ای پنهان کنیم، مبادا که از دست بروند. دوست نداریم دوباره به آن‌ها برگردیم، از ترس اینکه مبادا آن حال و هوای قبلی را نداشته باشند! عشق‌هایی که راهشان را به بیرون از گلویمان پیدا نکرده‌اند و خاطراتی گنگ مثل بوی عطر یک نفر که تا سال‌ها در ذهنمان حک می‌شود. علی سلطانی در کتاب چیزهایی هست که نمیدانی، راوی همین لحظات در زندگی خودش بوده است. از عشق‌های نامه‌ای‌اش در دبیرستان تا بی‌پولی‌ دوران بعد از سربازی که عشق را برایش به خاطره‌ای گذرا تبدیل کرده است. این کتاب با زبانی ساده و صمیمی و حتی گاهی شاعرانه، احساساتی را به تصویر می‌کشد که عمیق‌ترین بخش‌های قلب را تسخیر کرده به بخشی از حافظه و هویت جمعی آدم‌هایی بدل شده است.

علی سلطانی در این کتاب تنها نویسنده نیست. بلکه راوی‌ای عاشق‌پیشه است. شخصیت‌های کتاب آدم‌هایی عادی‌ هستند، آدم‌هایی که از طبقه‌ی متوسط شهری سر برآورده‌اند و درگیر دغدغه‌هایی مثل کنکور، رویاهای نیمه‌کاره و عشق‌هایی هستند که اغلب به وصال نمی‌رسند. گویی نویسنده آدمی‌ است که در پس ناکامی‌ها و شادکامی‌هایش، کلمات را به آغوش می‌فشارد و مثل یک فیلمساز، آن لحظه‌ها را در قاب ابدیت ثبت می‌کند. او در این نوشته‌ها هم از خاطرات شخصی و هم از تخیلش بهره گرفته است.

در این اثر به لحظه‌های آشنای زیادی برخورد خواهید کرد، همین آشنایی باعث شده که نوشته‌های علی سلطانی تاثیرگذار و گاهی تکان‌دهنده باشد. به گفته‌ی ناشر این کتاب، انتشارات سیصد و شصت درجه، این اثر در طول دو سال، یازده بار تجدید چاپ شده و همین مسئله نشان‌دهنده‌ی محبوبیت آن میان مخاطبانش است.

کتاب چیزهایی هست که نمیدانی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر اهل خواندن دل‌نوشته، روایت‌های عاشقانه و داستان‌ کوتاه‌هایی هستید که به جای پیچیدگی‌های روایی می‌خواهند احساساتی عمیق را در وجودتان بیدار کنند، این کتاب برای شما نوشته شده است.

در بخشی از کتاب چیزهایی هست که نمیدانی می‌خوانیم

همیشه دنبال تفاوت بود، قبل از اینکه حرفی بزنم ادامه داد که من عکاسی می‌کنم، چند هفته پیش یکی از نوشته‌هایت همراه عکسی که من گرفته بودم در فلان مجله چاپ شد!

راستش بعد از خواندن آن نوشته، درگیر ذهن عجیبت شدم، رفتم دفتر مجله تا شماره تلفنت را پیدا کنم اما آن‌ها از نویسنده‌ی آن متن جز نام و نام‌خانوادگی چیزی نمی‌دانستند. بعد هم فقط موفق شدم در اینترنت عکست را ببینم، راستش خیلی دوست داشتم از نزدیک هم ببینمت.

تو به کائنات اعتقاد داری؟

من اعتقاد دارم.

آنقدر این روزها به تو، به آن نوشته‌ی عجیبت و به آن ذهن راز آلودت فکر کردم که بالاخره امروز خیلی اتفاقی قبل از اینکه چراغ‌های سالن سینما را خاموش کنند دیدم دقیقاً در همان ردیفی که من نشسته‌ام نشسته‌ای! در تمام مدت یک چشمم به پرده سینما بود و یک چشمم به ژست فیلم دیدن تو.... البته جز این عینک گرد هیچ کجای قیافه‌ات به آن نویسنده‌ی عجیبی که من در ذهنم تصور می‌کردم نمی‌خورد...!

همان‌طور که بی‌وقفه پشت سر هم داشت حرف می‌زد و من داشتم به این فکر می‌کردم که قبلاً کجا او را دیده‌ام که آنقدر آشنا به نظرم می‌آید؟!

آخرین پک را به سیگارم زدم و داشتم خاموشش می‌کردم که گفت من امشب می‌خواهم از خیابان و مردم عکاسی کنم! حوصله داری همراهی‌ام کنی آقای نویسنده‌ی عجیب؟!

من طبق عادت نمی‌توانستم با کسی که نمی‌شناسمش گرم بگیرم، اما این دختر با آن صورت استخوانی و موهای بور کوتاه و لحن شیرینش آنقدر برایم آشنا بود که انگار سال‌هاست منتظر آمدنش بوده‌ام و حالا که آمده کلی حرف داشتم که برایش بگویم.

بعد از آن شب هفته‌ای چند مرتبه، آن هم وسط هفته می‌زدیم به دل خیابان‌ها و کافه‌هایی که در خلوت‌ترین حال خودشان بودند.

حرف می‌زدیم

قدم می‌زدیم

قهوه می‌خوردیم

و به ریش تمام فلسفه‌های پیچیده‌ی زندگی می‌خندیدیم.

فهرست مطالب کتاب

چیزهایی هست که نمی‌دانی
حوالی انقلاب
آخرین قرار
ناستنکا
دو سال و هفت ماه
سیلی روزگار
عادت
اولین جمعه‌ی‌ پاییز
بوی موی تو
گره کور
انباری خانه‌ی مادربزرگ
ناشناس
ترک اعتیاد عاطفی
تو چرا نمی‌روی از من
ملاقات با مزاحم تلفنی
تهمینه
فکرم را بخوان
پسر
اشتباهی
قرار و دل بیقرار
شب‌های کشدار تابستان
یکی از همین روزهای سرد آذر
رمان نیمه تمام
حادثه‌ی جامانده در مسیر
تقدیر
دربند
کنکور
حوصله‌ی گم‌شده
کافه‌ی دانشگاه
قرار روز چهارشنبه
سوءتفاهم