معرفی و دانلود کتاب ایران نام دختر است...
برای دانلود قانونی کتاب ایران نام دختر است... و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ایران نام دختر است...
روایت زندگی خانوادهای که پس از انقلاب از شهری کوچک پا به تهران میگذارند، برای بسیاری شنیدنی و برای برخی، بخشی از خاطرات زندگی خودشان است. کتاب ایران نام دختر است... نوشتهی محسن دامادی، داستان یکی از این خانوادهها از زبان دخترشان، سمن بردبار است. این داستان به شیوهی سیلان ذهن و تداعی خاطرات پیش میرود و حال و گذشتهی سمن را بر خواننده آشکار میکند.
دربارهی کتاب ایران نام دختر است...
زندگی زنی تنها و رویارویی او با عشق قدیمیاش، موضوع اصلی کتاب ایران نام دختر است... از محسن دامادیست. این رمان از زبان زنی به نام سمن بردبار روایت میشود و با تداعی خاطرات و واگویههای او پیش میرود. سمن دختری دارد که مهاجرت کرده و در فرانسه با پدرش زندگی میکند. خواننده از خلال گفتوگوهای سمن با دخترش یا واگویههای او با خودش، شرح حال و وضعیت زندگی فعلی و گذشتهی این زن را متوجه میشود. از طرف دیگر، سمن با مشکلاتی چون سرطان، تنهایی و اختلافات خانوادگی دست و پنجه نرم میکند. او برادری تندخو و عصبی به نام بهمن دارد که در فکر تخریب خانهی پدری است. اما سمن قصد دارد خانه را نگه دارد و به این منظور، به فکر تعمیر و بازسازی آنجا میافتد. بازسازی خانه با بازسازی خاطرات سمن پیوند میخورد. او همزمان با بازسازی خانه، خاطرات جوانی و مجردی خود را برای دخترش و البته برای خوانندگان کتاب ایران نام دختر است... روایت میکند.
در گذشتهی سمن، دو مرد به نامهای امیرعلی و همایون وجود دارند. امیرعلی معماری نجیب و همایون، مردی الکلی و شرور است که همواره بهمن را علیه خانوادهاش تحریک میکند. سمن عاشق امیرعلی است و از همایون وحشت دارد؛ اما از همان ابتدای داستان متوجه میشویم که همایون با قلدری امیرعلی را کنار میزند و با سمن ازدواج میکند. سمن همراه همایون به فرانسه میرود؛ اما پس از مدتی به ایران بازمیگردد و به این ترتیب زندگیاش با همایون به جدایی میانجامد. در این بین، مرد معماری که برای بازسازی خانه میآید، امیرعلی، عشق قدیمی و همان خواستگار ناکامماندهی سمن است. عشقی نافرجام که محکوم به دوری و جدایی شده است. حالا سمن در دوران میانسالی، با یک عشق قدیمی روبهرو شده است.
محسن دامادی از همان ابتدای کتاب ایران نام دختر است...، ذهن خواننده را با سؤالات زیادی درگیر میکند. دوران مجردی و جوانی سمن همزمان با اوایل انقلاب است. در این دوره خطرات زیادی سمن و بهمن را تهدید میکند؛ همچون فضای ناآرام سالهای انقلاب و جنگ و خطر عضویت بهمن در گروههای چپگرا و مارکسیستی مخالف حکومت. آیا بهمن جذب خانههای تیمی میشود؟ چرا خواستگاری امیرعلی از سمن به ازدواج ختم نشد؟ همایون چه گرایشی داشت و چطور سمن مجبور میشود تا با او ازدواج کند؟ چرا ازدواج سمن و همایون به جدایی کشیده شد؟ رویارویی دوبارهی سمن و امیرعلی پس از سالها دوری، چگونه خواهد بود؟ قطعاً سمن و امیرعلی ناگفتههای زیادی دارند که احتمالاً بسیاری از خوانندگان با آنها همذاتپنداری خواهند کرد.
نوستالژی دههی شصت یکی از محورهای شکلگیری این رمان به قلم محسن دامادی است. بهعبارت دیگر کتاب ایران نام دختر است...، بخشی از زندگی و جو حاکم بر ایران را در دههی شصت شمسی بازتاب میدهد و زندگی یک خانواده را در چنین بستری توصیف میکند. توصیفاتی همچون پخش آژیر قرمز از رادیو هنگام حملهی هوایی، حضور مردان اسلحهبهدست در خیابانها و... که برای بسیاری یادآور خاطرات جوانی یا کودکیشان است. گفتنیست که کتاب ایران نام دختر است... از محسن دامادی را نشر چتر فیروزه به چاپ رسانده است.
کتاب ایران نام دختر است... برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب ایران نام دختر است... از محسن دامادی، حال و هوای سالهای اول انقلاب و جنگ را بازتاب میدهد. این کتاب از یک طرف برای کسانی که به داستانهای خانوادگی و عشقی علاقهمندند، مناسب است و از طرف دیگر برای کسانی که تاریخ دههی شصت ایران را دنبال میکنند، جذابیت دارد.
در بخشی از کتاب ایران نام دختر است... میخوانیم
مهتاب خانه را به آغوش کشیده بود، خاله سرم را روی سینه گذاشت، گفت آتشفشانِ من چرا خاموش است؟ گفتم قسم خوردم به امیرعلی وفادار باشم، خودت گفتی شکستنِ قسم گناه است، گفت تو که نمیخواهی قسم بشکنی. سرم را از سینه برداشت، در چشمهایم نگاه کرد، پرسید به یادِ کی هستی زلزله؟ گفتم چرا؟ گفت با یادِ آدمهای خوب، نگاهِ آدم گرم میشود.
در آینه نگاه کردم، نگاهم گرم بود، گرمِ گرم، چشم بستم. حس کردم بابا آمده، گفتم باور میکنی، قرار است با امیرعلی بیاییم پیشِ تو. تبسم کرد. گفتم آن روزها این خیال زیاد میآمد، با بچهها میآمدیم، پسرم در آغوشِ من و دخترم در بغلِ امیرعلی بود، دخترم مثلِ من لاغر نبود، با لپهای آویزان، همیشه میخندید، تو گفتی بعد از فوتِ مادر ازدواج نمیکنی، با نوهها بازی میکنی تا عمر بگذرد. میرسیدم، میافتادم به جانِ خانه، مبادا گمان کنی سمن نیست. خانه مثلِ دسته گل میشد، میگفتی بیخود نمیگویند خانه بدونِ دختر زنده نمیماند.
با صدای زنگ تکان خوردم، یک زنگ کوتاه بعد زنگی طولانی. دلم به شوق آمد، امیرعلی مثلِ آن سالها زنگ زد، قرار گذاشته بودیم این جور زنگ بزند تا خودم در را باز کنم. از آیفون گفتم بفرمایید خانه آقای معمار، صدایم لرزید، از خودم خجالت کشیدم، گفت همین جا منتظر میمانم، عجله نکنید.
خبر نداشت ساعتی بود آماده بودم. کلیدها و موبایل را برداشتم. در را باز کردم، امیرعلی کنارِ ماشین ایستاده بود، کارگرانی که داشتند میلگردها را به هم میدوختند نگاهم کردند، توجه نکردم، رفتم جلو، امیرعلی درِ اتومبیل را برایم باز کرد، مثلِ شاهزاده خانمها نشستم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ایران نام دختر است... |
نویسنده | محسن دامادی |
ناشر چاپی | نشر چتر فیروزه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 192 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6803-62-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |