معرفی و دانلود کتاب آیا مرگ فلسفه فرا رسیده است؟

معرفی کتاب آیا مرگ فلسفه فرا رسیده است؟

مجید آذرشاهی در کتاب آیا مرگ فلسفه فرا رسیده است؟ پس از بررسی اجمالی نظریات بزرگ‌ترین فیلسوفان، به علم‌گرایانی می‌پردازد که بر این عقیده‌اند فلسفه به پایان خود نزدیک شده و دیگر آن را جز در کتاب‌های تاریخ نباید در جای دیگری جست.

درباره کتاب آیا مرگ فلسفه فرا رسیده است؟

مجید آذرشاهی در کتاب پیش‌رو به سراغ مسأله‌ای رفته که در دوران جدید همواره مورد توجه فلاسفه و صاحب‌نظران بوده است: مرگ فلسفه... آیا می‌توان چنین گفت که فلسفه هزاران سال خدمت خود به بشریت را به پایان رسانده و حالا که رسالت آن به اتمام رسیده، به مرگ خود نزدیک شده؟

به عقیده‌ی بسیاری از فیلسوفان، آرزوی پیشرفت (و یا همان تحول نوع بشر به سوی یک جامعه‌ی واحد)، نوعی آرزوی «نوعاً مدرن» است که جز از طریق علوم کاربردی امکان‌پذیر نمی‌شود. این در‌حالی‌ست که پیش‌تر نیل به چنین هدفی لزوماً از طریق تسلط بر طبیعت حاصل نمی‌شد. که می‌توانست از گذار تأمل بر آن و تحول خود اتفاق افتد. و این یکی از تفاوت‌های میان دنیای قدیم و دنیای مدرن است.

مجید آذرشاهی در کتاب آیا مرگ فلسفه فرا رسیده است؟ پس از معرفی اجمالی برخی فیلسوفان مهم تاریخ فلسفه، از جمله تالس، سقراط،‌ ارسطو، ابونصر فارابی و رنه دکارت به بیان این امر می‌پردازد که آیا دوران فلسفه به پایان رسیده و تکنولوژی و علوم مسئولیت کل علوم را برعهده گرفته‌اند و یا می‌توان نگاهی جز این به نسبت میان علم و فلسفه داشت.

از همان زمان که انسان پا به جهان هستی گذاشت، فلسفه با او متولد شد. در دوران مدرن، بسیاری از متفکران و صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که فلسفه حکم پدر پیر و ناتوان علوم جدید را دارد که آرام‌آرام ضعیف و به بیرون رانده شده است. نویسنده در این کتاب خواندنی به این مبحث می‌پردازد که گرچه فلسفه اغلب مورد انتقاد قرار می‌گیرد،‌ آیا به راستی در دوران جدید بدون استفاده، کهنه و ناتوان است؟

کتاب آیا مرگ فلسفه فرا رسیده است مناسب چه کسانی است؟

اگر به کتاب‌های فلسفی علاقه‌مند هستید، از کتاب آیا مرگ فلسفه فرا رسیده است غافل نشوید.

در بخشی از کتاب آیا مرگ فلسفه فرا رسیده است می‌خوانیم:

شناخت افکار و احساسات انسان‌های اولیه (غارنشین) بسیار سخت و دشوار است زیرا از طرفی آن‌ها با چراهای بسیاری مواجه بودند که جواب آن‌ها را نمی‌دانستند و از طرف دیگر آگاهی‌هایی داشتند که این چراها بر آن مبنا در ذهن آن‌ها نقش بسته بود آن‌ها بر خلاف موجودات اطراف خود می‌دانستند که نمی‌دانند، آن‌ها می‌دانستند که نمی‌دانند چرا خورشید می‌آید و می‌رود! آن‌ها می‌دانستند که نمی‌دانند چرا آسمان شب پر از نقاط نوری است! آن‌ها می‌دانستند که نمی‌دانند چرا گاهی آب از آسمان می‌بارد! و خیلی چیزهای دیگر که می‌دانستند که نمی‌دانند!! پس طبیعی است که حیرت می‌کردند و می‌ترسیدند، و در اینجا بود که تخیل به کمک آن‌ها می‌آمد و آن‌ها با تخیل خود برای آن پدیده‌ها علت‌هایی را متصور می‌شدند و این جهل و ندانستن علت معلولها، باعث زاده شدن خرافات گردید.

بدیهی است که زندگی گروهی انسان از زمان خروج آن‌ها از غارها و اسکان در دشت، با تشکیل قبایل کوچک شکل گرفت؛ قبایلی هر چند کوچک ولی دارای یک ساختار اجتماعی که وجود و حضور جادوگران در بطن آن ساختار را اجتناب ناپذیر می‌نمود، زیرا بیماری و مرگ دو علامت سوال بزرگ بودندکه با پیدایش انسان ظهور کرده بودند. این جادوگران قبایل بودند که علت بیماری‌ها را می‌دانستند، جادوگران بودند که بیماران را شفا می‌دادند، آن‌ها بودند که به تولد نوزادان معنی می‌دادند، آن‌ها بودند که جوانان را قوی و شجاع می‌کردند، آن‌ها بودند که خطرات انواع جانوران را دفع می‌کردند و بالاخره آن‌ها بودند که زندگی پس از مرگ را معنا و تعریف می‌نمودند؛ و در نهایت جادوگران بودند که جواب همه چراها و چگونه‌ها را می‌دانستند و در این راستا آن‌ها چنین وانمود می‌کردند که دانسته‌هایشان از جهان دیگر و بوسیله ارتباط با موجودات نامرعی است که با آن‌ها ارتباط دارند و آن موجودات بسیار قوی و توانمند و قادر به انجام کارهایی هستند که در حیطه توان انسان‌ها نمی‌باشد. این جادوگران در مراجعه مردم قبیله به آن‌ها و درخواست برآورده شدن حاجاتشان، علاوه بر دعاهایی که می‌خواندند و حرکاتی که انجام می‌دادند، بعضاً یک شیئی، مانند قطعه‌ای استخوان یا چوب را به عنوان نماد ارتباط با نیروی برآورده نمودن حاجتِ حاجتمند به مراجعه کننده می‌دادند، و این سرآغاز شروع جهل و خرافات و بت پرستی بود.

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار
فصل اول: فلسفه و فلاسفه
فصل دوم: اندیشمندان ذاتی «پیامبران»
دین هندو
دین زرتشتی
آئین ابراهیمی
دین یهودی
دین مسیحی
دین اسلام
فصل سوم: اندیشمندان مدرسه‌ای «فلاسفه»
فلسفه در ایران باستان
چکیده حماسه گیلگمش
چکیده حماسه ایلیاد
چکیده اولیس (اودیسه)
تالس
سقراط
ارسطو
ابونصر فارابی
رنه دکارت
محوریت وجودی انسان
اثبات‌گرایی
فصل چهارم: فلسفه و فن‌آوری
حاشیه‌ای خارج از متن
سخن آخر
منابع