معرفی و دانلود کتاب آب سوخته
برای دانلود قانونی کتاب آب سوخته و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آب سوخته
آنچه دربارهی مکزیک تصور میکنیم تمام واقعیت نیست؛ این سرزمین بهجز غذاهای دلچسب، موسیقی و رنگهای تند، حقیقت دیگری را در درون خود پنهان کرده و کتاب آب سوخته گوشهای از این واقعیت را با ما در میان میگذارد. کارلوس فوئنتس زندگی چهار نفر در دوران پس از انقلاب مکزیک را بازگو میکند که «رنج» نقطهی مشترک زندگی آنهاست. داستانهای کوتاه این کتاب نشاندهندهی جامعهی فروپاشیده و از هم گسیختهی مکزیک است و ما را با فرهنگ و تاریخ این سرزمین آشنا میکند.
دربارهی کتاب آب سوخته
کسی نمیداند ژنرال واقعاً نمیتواند به قهقرا رفتن انقلاب را باور کند یا اینکه نمیخواهد شکست خوردن تلاشها و نادرست بودن آرمانهایش را بپذیرد؛ هر چه هست، باعث شده تا پیرمرد مضحک و دیوانه بهنظر برسد. او همچنان سرودهای انقلابی سر میدهد و تصور میکند انقلابش زنده و پاینده است؛ درحالیکه سالهاست انقلاب تمام و به فساد کشیده شده و دیگر کسی از آن دفاع نمیکند. فقر، تبعیض، جرمهای گوناگون نشاندهندهی این حقیقت هستند که انقلابی بودن حالا دیگر مایهی افتخار و ژنرال و سایر پیرمردهای همقطاریاش، بهتر است بهجای بالیدن به اشتباهات گذشته که موجب شده مردم سیهروزتر از قبل شوند، به وضعیت جامعه رسیدگی کنند؛ اما پیرمرد ترجیح میدهد بهجای فهمیدن شرایط، تکیلا بنوشد و در احساس غرور کاذب غرق شود. فرزندان و نوههایش نمیتوانند او را قانع کنند که حدأقل وسیلههای خانه را طبق مد روز بچیند و از اسباب و اثاثیهی قدیمی دست بکشد. بدیهی است که چنین آدمی زندگی خانوادگی خوبی ندارد، مستبد و زورگو است. او مانند تمام دیکتاتورهای کوچک و بزرگ، به دور افکار خود دیوار کشیده و نمیگذارد واقعیت به مغز و قلبش نفوذ کند.
کتاب آب سوخته (Burnt Water) ما را به سالهای پس از انقلاب مکزیک میبرد؛ به جامعهای فروپاشیده، فقیر و از خود بیگانه. کارلوس فوئنتس (Carlos Fuentes) برای ترسیم جامعهی خود به ادبیات نمادین و زبان مبهم نیازی ندارد؛ بازگویی وضعیت عادی مردم که هر کدام برای حل مشکلات خود به هر طناب پوسیدهای متوسل میشوند، برای معرفی این جامعه به تمام دنیا، کافی است.
کتاب آب سوخته تشکیل شده از چهار داستان کوتاه است: روز مادر؛ اینها کاخ بودند؛ سپیدهدم؛ پسر آندرس آپاریسیو. اگر بخواهیم بارزترین صفت این داستانها را بازگو کنیم: «دردناک» دقیقترین توصیف ممکن است. به جامعهای که پیرزنی فرتوت، به دختر خود تلقین میکند فلج است تا روی صندلی چرخدار بنشیند و در معرض دید دیگران نباشد و مردان هوسباز به او تعرض نکنند، چه صفتی به جز دردآور و هولناک را میتوان نسبت داد؟ این ماجرا تنها گوشهای از حقایق زندگی مردم سرزمینهای تحت ستم در دوران زندگی کارلوس فوئنتس است.
در جوامع آسیبدیده بسیاری از شهروندان، برای رهایی خود هیچ راهی پیدا نمیکنند بهجز پیوستن به لشکر ظلم و این همان کاری است که شخصیت اصلی داستان پسر آندرس آپاریسیو به آن رو آورد. او جوانی فقیر و حاشیهنشین است که برای خوشبخت شدن دو راه دارد: 1: بمیرد؛ 2: شرافتش را به چوب حراج بگذارد و او دومین راه را انتخاب کرد. این داستان به ما نشان میدهد، چرخهی خشونت چگونه تکرار میشود و با چه حربه و فشاری ستمدیدگان را به ستمکار تبدیل میکند. در چنین جامعهای حتی پول هم نمیتواند چتر نجاتی باشد تا حتی ثروتمندان بتوانند در برابر طوفان آشوب و بوران فلاکت از خود محافظت کنند؛ گویا سرنوشت محتوم ساکنان این جوامع، رنجبردن و ناامیدی است.
کتاب آب سوخته با ترجمهی علی اکبر فلاحی در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
کتاب آب سوخته برای چه کسانی مناسب است؟
تقویم روبه جلو حرکت میکند؛ درختان تغییر میکنند؛ مرزها جابهجا میشوند و هیچ دیوار و حصاری توان این را ندارد که در برابر دگرگون شدن روزگار بایستد. در کتاب آب سوخته انسانهایی زندگی میکنند که تحولات اجتماعی را نادیده میکنند و نمیتوانند با تغییرات همراه شوند. این داستان، تنها مختص به سالهای پس از انقلاب مکزیک نیست. کارلوس فوئنتس در این مجموعه داستان، وضعیت هر اجتماع از هم فروپاشیدهای را روایت میکند. این داستانهای کوتاه برای علاقهمندان به رمانهای انتقادی و اجتماعی جذاب است.
در بخشی از کتاب آب سوخته میخوانیم
من روزهاى شنبه سراغ کثافتکارى نمىرفتم، آن هم تنها و بىیار و یاور. دوست داشتم یک خانم به تمام معنى همپاى من شود، جاافتاده، شبیه همان معشوقه پدرم، نه مثل آن دخترکهایى که در مهمانى پولدارهایى مثل خودمان شرکت مىکردند. کلوتیلده من کجاست تا او را نجات دهم، از او مراقبت کنم و به او یاد بدهم که من را دوست داشته باشد؟ ابانخلینا چه شکلى بود؟ او را در رؤیا مىدیدم، با لباس شناى سفیدرنگش از جنس ساتن، مارک یانتسن.
داشتم خواب مادرم را مىدیدم، ناگهان سر و صدایى بلند شد که سکوت آن ساعات خانه را بر هم زد و بیدارم کرد. در رختخواب نشستم، بهطور غریزى جورابهایم را پوشیدم تا بىسر و صدا از پلهها پایین بروم. در خواب صداى خشخش دمپایى پدربزرگ را شنیده بودم پس معلوم بود این صدا رؤیا نبوده، بلکه واقعیت داشته است. نه، در این خانه، من تنها کسى بودم که مىدانست رؤیا همان واقعیت است، این جمله را به خودم مىگفتم و در سکوت به سوى سالنى مىرفتم که صداها از آن مىآمد. انقلاب حقیقت نداشت، بلکه رؤیاى پدربزرگم بود، مادرم حقیقت نداشت، بلکه رؤیاى من بود، و به همین دلیل واقعیت داشتند، فقط پدرم در رؤیا نبود، به همین دلیل غیر واقعى بود.
پدربزرگم فریاد مىکشید، دروغ، دروغ، و من پیش از ورود به سالن مکث کردم و پشت مجسمه بدل ویکتوریاى ساموتراسیا51 پنهان شدم که ابعادى برابر اصل اثر داشت و به دستور دکوراتور آنجا گذاشته شده بود، براى نمایش بود، مانند الهه نگهبان خانه و سالنى که هرگز کسى به آن وارد نمىشد، آنجا حتى جاى یک کفش، یک ته سیگار، یک لکه قهوه وجود نداشت، و حالا نصف شب به صحنه مشاجره میان پدربزرگ و پدرم تبدیل شده بود. سر هم فریاد مىکشیدند. پدربزرگ با صدایى که از او انتظار مىرفت، مثل دستور دادن به یک سرباز: «بیضههایش را بکشید. همین حالا. او را بسوزانید. تیربارانش کنید. اول او را مىکشیم و بعد موضوع را بررسى مىکنیم.» یک ژنرال با جنم تمام و کمال و پدرم با صدایى که هرگز از او نشنیده بودم.
فهرست مطالب کتاب
1: روز مادر
2: اینها کاخ بودند
3: سپیده دم
4: پسر آندرس آپاریسیو
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آب سوخته |
نویسنده | کارلوس فوئنتس |
مترجم | علی اکبر فلاحی |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 167 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-311-857-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |