معرفی و دانلود کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر

معرفی کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر

«نه، دیگر نمی‌خواست به چیزی انس بگیرد، به هیچ‌جا و هیچ‌چیز...»؛ گراتزیا دلدا، نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، در کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر، داستانی را روایت کرده که در غلافی از تنهایی و رنج پیچیده شده است. در این رمان روان‌شناختی، ماجرای مردی را می‌شنویم که در اوج انزوا و میل به تنهایی، سر از قلمروی عشق در می‌آورد...

درباره‌ی کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر

با بسته‌ای از گوشت خشک و ماهی و کنسرو به سمت خانه برمی‌گردد. گرچه هوای آوریل دلچسب است، نسیمی که از سوی دریا می‌وزد، شور مطبوعی دارد و نور آتشین غروب نیز همه‌جا را در هاله‌ای از زرد و نارنجی و صورتی درخشان فرو برده، اما این‌ها چیزی نیست که مرد را سر ذوق بیاورد. همین که امروز را مجبور بوده برای خرید چند خرت‌وپرت، از خانه بیرون بزند و آدم ببیند، خلقش را تنگ کرده. دیگر دیدن چند مرد بنا و نقشه‌کش در زمین کنار خانه‌اش که با آن قدم‌های عریضشان زمین را متر می‌کنند، چیزی نیست که بتواند به سادگی از کنارش رد شود...

گراتزیا دلدا (Grazia Deledda) که جایزه‌ی نوبل ادبیات را در کارنامه‌اش دارد، در کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر (Il segreto dell'uomo solitario) داستان کریستیانو را روایت کرده؛ مردی که از چشم دیگران، آدم‌گریز و منزوی است. دوست که هیچ، او حتی به اندازه‌ی معاشرت‌های روزمره نیز تحمل آدم‌ها را ندارد. بیشتر نیازهایش را زنی روستایی به نام گیانا به در خانه‌اش می‌آورد و معدود اقلامی را هم که مجبور باشد، خود از روستاییان می‌خرد. خانه‌اش هم مثل خودش منزوی است؛ زمین‌های اطرافش همه خالی‌اند و خود خانه نیز در حصاری از شاخه و برگ پنهان شده تا هیچ‌چیز از درونش پیدا نباشد. این قلعه‌ی محقر و پوشیده، آخرین پناهگاه کریستیانو برای دور ماندن از آزار و توجه آدم‌هاست.

گراتزیا دلدا و داستانی از تنهایی و خیانت

تا همین امروز که آن جماعت عمله‌بنا و نقشه‌کش را در زمین مجاور ندیده بود، زندگی‌اش در سکونی خلسه‌وار فرو رفته بود. اما دیدن دوباره‌ی آدم‌ها آن هم در این فاصله‌ی نزدیک، آرامشش را به‌هم می‌زد. مضطرب بود و دیوانه‌وار با خود تکرار می‌کرد که کسی قرار نیست به خانه‌اش هجوم بیاورد، اما خودش هم می‌دانست که دیگر آن زمین ساحلی بکر تنها متعلق به خودش نیست. زمین کنار خانه‌اش فروخته شده بود و قرار بود ویلایی در آن ساخته شود. اتفاقی که گیانا در یکی از دفعات سر زدنش به او برای آوردن شیر و تخم‌مرغ، خبرش را به او داده بود.

گراتزیا دلدا در ادامه‌ی کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر، حضور گیانا را هم در زندگی کریستیانو پدیده‌ای غریب توصیف می‌کند. او تنها کسی بود که به خانه‌ی این مرد تنها پا گذاشته بود. او نیازش به خیلی چیزها را تأمین می‌کرد؛ برایش غذا می‌آورد، از اخبار روستا برایش می‌گفت و ارتباطش را با دنیای انسان‌ها حفظ می‌کرد و حتی فراتر از آن، به شوهرش که برای کار به جایی دور سفر کرده بود، خیانت می‌کرد. کریستیانو نمی‌دانست دقیقاً چه حسی به گیانا دارد؛ هم به او نیاز داشت و هم از او متنفر بود. از طرفی او را موجودی ساده و عوام می‌دید و از طرفی حس می‌کرد گاهی رگه‌هایی از حیله‌گری در رفتار زن وجود دارد. همه‌ی این‌ها ادامه داشت تا زمانی که پای زن دیگری به داستان کریستیانو باز شد...

رازهای پنهانی که آشکار می‌شوند

بعد از ماه‌ها کار بی‌وقفه که آرامش را از کریستیانو ربود، بالاخره ویلای زمین مجاور آماده شد. چیزی از اتمام کار خانه نگذشته بود که ساکنانش هم مثل طوفان پا به محوطه‌ی ساحلی گذاشتند. صبح آرامی بود که ناگهان یک سگ‌گرگی غریبه به حیاط خانه‌ی کریستیانو هجوم آورد و همه‌جا را به‌هم ریخت. او مشغول تعقیب حیوان بود که ناگهان زنی زیبا با لباسی سفید پا به حیاط خانه‌اش گذاشت و قلاده‌ی حیوان را به دست گرفت. او از بابت رفتار سگ عذرخواهی کرد و خود را سارینا، همسایه‌ی ویلای بغلی معرفی کرد. زنی جوان و تحصیل‌کرده که به همراه شوهر بیمارش به آن منطقه آمده بودند تا مرد با استراحت در آرامش بکر و طبیعی ساحل، بهبود پیدا کند.

کریستیانو، شخصیت اصلی کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر، احساس می‌کرد که دیوار نفوذناپذیر میلش به تنهایی ترک برداشته. سارینا به دیدن او می‌آمد و رازهای زندگی‌اش یک‌به‌یک برای کریستیانو فاش می‌شد؛ اینکه همسرش یک بیمار روانی است و چیزی از زندگی زناشویی‌اش باقی نمانده. در حصار امنیت این صمیمیت تازه و غیرمنتظره بود که کریستیانو نیز بالاخره توانست پرده از راز سیاه زندگی‌اش بردارد... اینکه چطور سال‌ها او را با یک اتهام واهی، در یک بیمارستان روانی بستری، یا بهتر بگوییم، زندانی کرده بودند...

کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر کاری از نشر صوتی ماه آوا و انتشارات ققنوس است. این رمان عاشقانه را با ترجمه‌ی بهمن فرزانه و روایت مریم اسماعیلی در اختیار دارید.

اقتباس سینمایی و فرهنگی از کتاب راز مرد گوشه گیر

در سال 1990 فیلمی با نام مشابه از داستان این رمان عاشقانه ساخته شد که ارنستو گایدا (Ernesto Guida) آن را کارگردانی کرده بود. جولیو بوسِتی (Giulio Bosetti) نیز علاوه بر نقش‌آفرینی به عنوان نقش اصلی، در نوشتن فیلم‌نامه‌ی این اثر نیز نقش داشته است.

کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر برای شما مناسب است اگر

• به رمان‌های روان‌شناختی با تم عاشقانه علاقه دارید.
• مایلید در سفر تنهایی کریستیانو، با او همراه شده و طعم انزوا و طردشدگی را درک کنید.

در بخشی از کتاب صوتی راز مرد گوشه گیر می‌شنویم

زن رفت. دستش در جیب روی پول‌هایش بود. با عجله قدم برمی‌داشت و کمر خود را قر می‌داد. دیگر خسته به نظر نمی‌رسید. مرد تنها شد. شام خود را آماده کرد. همیشه آتش بخاری را می‌پوشاند و کنار بخاری دسته‌ای شاخه خشک می‌گذاشت. کافی بود آنها را روی خاکسترهای گداخته بگذاری تا فوراً آتش بگیرند. میز را برای خود چید. میز مرمر، همان که بین بخاری دیواری و پنجره قرار داشت. آهسته حرکت می‌کرد. از گنجه به میز، از میز به سمت بخاری. همه چیز را به دقت انجام می‌داد. مثل کسی که برای شام میهمان دعوت کرده باشد. آخر سر به این فکر افتاد که برود از چاه آب بیاورد. چهره‌اش بار دیگر درهم رفت و تاریک شد. مثل اینکه دردی که لحظه‌ای فراموشش کرده بود بار دیگر حمله‌ور شده باشد. قانوناً حق داشت از چاه زمین مجاور آب بردارد. ولی برای انجام این کار به‌هرحال باید از خانه خارج می‌شد. از خانه خارج شد، با یک سطل و یک پارچ آب. هر دو از جنس مس، سبک و طنین‌انداز مانند ناقوس کلیسا. به سختی می‌توانست خونسردی و آرامش خود را حفظ کند. می‌ترسید مبادا باز به آن دو کارگر بربخورد. از پرچین خود گذشت. نفس راحتی کشید. محل متروک بود. افق به رنگ صورتی فلزی درآمده بود، همانند حریقی که رو به خاموشی باشد. درختان سرو سبزه‌زار و دیواره‌ی کنار چاه آب را سرخ‌رنگ ساخته بودند. سکوت چنان مطلق بود که صدای لرزش سیم‌های تلگراف جاده به گوش می‌رسید. مرد شهامت خود را بار دیگر به دست آورده بود. سطل با فرو افتادن به سطح آب چاه صدایی کرد.

فهرست مطالب کتاب صوتی