معرفی و دانلود کتاب صوتی خدمتکار در حال تماشاست

معرفی کتاب صوتی خدمتکار در حال تماشاست

کسی از پشت در تماشایتان می‌کند! تصور کنید راوی کتاب صوتی خدمتکار در حال تماشاست هستید. خانه‌ای خریده‌اید و بعد از گذراندن سال‌ها سختی قرار است لحظه‌ای آرامش را تجربه کنید. اگر تصور می‌کنید فریدا مک فادن، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز، قهرمان ماجرای معمایی خود را به همین حال رها می‌کند باید بگوییم که سخت در اشتباهید. خانه‌ای که میلی با اشتیاق تمام و به همراه همسر و دو فرزندش به آن پا می‌گذارد، خیلی زود به قتلگاه آرزوهایش تبدیل خواهد شد.

درباره‌ی کتاب صوتی خدمتکار در حال تماشاست

جابه‌جایی به یک خانه‌ی جدید، معمولاً به معنی یک شروع تازه و آغاز اتفاقات زیباست؛ البته می‌گوییم معمولاً، زیرا همیشه هم این‌طور نیست. میلی و خانواده‌اش با هزار امید و آرزو راهی خانه‌ی تازه‌ی خود شدند، اما در کتاب صوتی خدمتکار در حال تماشاست (The Housemaid Is Watching) خواهیم دید که رویاها چه راحت به کابوس بدل می‌شوند. فریدا مک فادن (Freida McFadden) که نامی آشنا بین نویسندگان جنایی‌معمایی دارد، با روایت سراسر تعلیق و هیجان خود در قسمت سوم از مجموعه‌ی خدمتکار، مخاطب را از خواب گریزان می‌کند!

یک خانه‌ی دنج و محله‌ای بی‌سروصدا در اطراف شهر، چه چیزی بهتر از این؟ آن هم برای خانواده‌ی کوچکی که جز ذره‌ای آرامش چیز بیشتری از زندگی نمی‌خواهند. اما گاه دست حوادث حتی کوچک‌ترین خواسته‌ها و آرزوها را برای انسان محال می‌کند. خانه‌ی شماره 14 خیابان لوکاست، هرگز آن‌جایی نبود که میلی و همسرش انزو تصور می‌کردند. البته در آغاز ورود، همه‌چیز آرام و حتی به طور خارج از انتظاری عالی به نظر می‌رسید. استقبال همسایه‌ها و برخورد صمیمی دیگر اهالی محله، باعث می‌شد میلی نفس راحتی بکشد. او بالاخره از گذشته‌ی شوم و پرحادثه‌ی خود گذر کرده بود.

سایه‌ای که خانه‌ی میلی را در خود فرو برد!

زمان زیادی لازم نبود تا تصورات میلی یکی پس از دیگری پوچ شود. گویی از لحظه‌ای که آن‌ها به طور کامل مستقر شدند، سایه‌ای از وحشت بر خانه افتاد. در ابتدا، موضوع چندان جدی به نظر نمی‌رسید. شاید خدمتکار همسایه‌ی روبه‌رو، به علت تازه‌کار بودن با آن‌ها غریبی می‌کرد و رفتار‌های سرد از خود نشان می‌داد. شاید صداهای ناشناخته‌ی نیمه‌شب مربوط به حیوانات خیابانی یا زوزه‌ی باد بود. شاید سایه‌های در گردش خارج از خانه، توهمی بیش نبودند. اما از یک جایی به بعد، میلی دیگر نمی‌توانست بیش از این خود را گول بزند. زیرا این رفتارهای نامعمول، حتی به همسر او نیز سرایت کرده بود.

باید کمی به گذشته برگردیم. راوی کتاب صوتی خدمتکار در حال تماشاست، سال‌های سخت و تاریکی را پشت سر گذاشته بود. مدت‌ها در خانه‌ی دیگران به عنوان خدمتکار زندگی می‌کرد تا از گذشته‌ی تلخ‌تری عبور کند. پس وقتی شغل جدیدی پیدا کرد و توانست آن خانه‌ی کوچک را بخرد، به نظر می‌آمد نوبت به روزهای خوشبختی رسیده. اما این خیال نه تنها واهی بود بلکه میلی بعدها آرزو می‌کرد هیچ‌وقت پایش را به آن محل نمی‌گذاشت. گویی بدشانسی، لحظه‌ای میلی را به حال خود رها نمی‌کرد.

وقتی دردسر مدام به در خانه‌تان می‌کوبد چاره‌ای ندارید جز آن که در را به روی او باز کنید. میلی یا باید همیشه از خانه‌ای که با زحمت به دست آورده بود می‌گذشت و زودتر پا به فرار می‌گذاشت، یا به خود جرئت می‌داد تا سر از حقیقت پشت این معمای تاریک دربیاورد. اما هوای اهریمنی آن خانه و محله توان و رمق هر تلاشی را از میلی می‌گرفت. ضربه‌ی نهایی وقتی بود که زنی عجیب و مرموز زیر گوش میلی نجوا کرد: «حواست را به همسایه‌ها جمع کن.» اگر حضور در چنین خانه‌ای آشفته‌تان نمی‌کند، دعوت می‌کنیم به همراه میلی رد پای رازهای پنهان آن را دنبال کنید و از شنیدن یک تریلر جذاب روانشناختی لذت ببرید.

این کتاب با تلاش نشر صوتی ماه آوا و همکاری انتشارات بامداد سیام تهیه شده است. روایت داستان را نسرین رضایی برعهده دارد و ترجمه‌ی آن نیز کاری از مریم حسین نژاد است.

جوایز و افتخارات کتاب خدمتکار در حال تماشاست

• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمان چاپ اول به انتخاب انجمن نویسندگان داستان‌های هیجان‌انگیز بین‌المللی (ITW)
• پرفروش‌ترین اثر ساندی تایمز

کتاب صوتی خدمتکار در حال تماشاست برای شما مناسب است اگر

• مایل به شنیدن یک داستان پرهیجان با پیچش‌های غیرمنتظره و حقایق میخکوب‌کننده هستید.
• از روایت‌های معمایی که با لایه‌های روانشناختی تلفیق شده‌اند لذت می‌برید.
• اهل داستان‌های ماجرایی و دنباله‌دار هستید و آثار نویسندگان جنایی آمریکا را دنبال می‌کنید.

در بخشی از کتاب صوتی خدمتکار در حال تماشاست می‌شنویم

امشب، چهارتایی سر میز آشپزخانه‌مان شام می‌خوریم. می‌دانید میز آشپزخانه چیست؟ میز کوچکی که داخل آشپزخانه جا می‌شود. بله، آشپزخانۀ جدیدمان آن‌قدر فضا دارد که یک میز کامل در آن جا شود. آشپزخانۀ قبلی به‌زور برای یک نفر جا داشت.

از رستورانی که منویش را برایمان پست کرده بود، غذای چینی سفارش داده‌ایم. من در مورد غذا، آدم سخت‌گیری نیستم، انزو هم همین‌طور. تنها چیزی که نمی‌خورد، غذای ایتالیایی است. می‌گوید هیچ رستورانی آن را درست طبخ نمی‌کند و همیشه ناامیدکننده است. اما پیتزای بیرون‌بر را می‌خورد. چون از نظر او، اصلاً غذای ایتالیایی محسوب نمی‌شود.

آدا هم مثل ما سخت‌گیر نیست، اما نیکو در مورد غذا فوق‌العاده حساس است. به همین دلیل، درحالی‌که ما سه نفر مشغول خوردن نودل لو مین و گوشت گاو با بروکلی هستیم، برای پسرم بشقابی از برنج سفید آماده کرده‌ام که با یک تکه کره و مقدار زیادی نمک مزه‌دار شده است. تقریباً مطمئنم به‌جای خون، برنج کره‌ای در رگ‌هایش جریان دارد.

با افتخار اعلام می‌کنم: «نخستین شام تو خونۀ جدیدمون! بالاخره میز آشپزخونه‌مون رو غسل تعمید دادیم.»

نیکو با تعجب می‌گوید: «مامان چرا مدام اینو می‌گی؟ چرا هی می‌گی داریم همه‌چیز رو غسل تعمید می‌دیم؟»

البته به او حق می‌دهم. فکر نمی‌کنم قبلاً حتی یک‌بار هم از کلمۀ «غسل تعمید» استفاده کرده باشم، اما در عرض چند ساعت گذشته، دست‌کم پنج بار آن را گفته‌ام. وقتی روی کاناپه نشستیم، گفتم داریم اتاق نشیمن را غسل تعمید می‌دهیم. وقتی با توپ بیسبالش به حیاط پشتی رفت، گفتم دارد حیاطمان را غسل تعمید می‌دهد. و در یک مقطعی هم شاید اشاره کرده باشم که قرار است توالت را غسل تعمید بدهم!

«مامانت فقط از داشتن این خونه هیجان‌زده‌ست.» انزو دستم را از روی میز آشپزخانه می‌گیرد. «و حق با اونه. خونۀ خیلی قشنگیه.»

فهرست مطالب کتاب صوتی