معرفی و دانلود کتاب گلناز
برای دانلود قانونی کتاب گلناز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب گلناز
کتاب گلناز نوشتهی مرضیه حجازی، روایتگر داستان زندگی دختر جوان و زیبایی به نام گلناز است که به دلیل اختلافات طایفهای به عنوان عروسِ خونبس انتخاب میشود. گلناز به دور از خانواده با مشکلات بسیاری روبرو میشود اما همهچیز پس از ورود هوو به زندگیاش تغییر میکند.
گلناز دختر زیبایی است و به پسری به نام حبیب علاقهمند است و بر حسب اتفاق، او به خاطر اختلافات میان خانوادهها با حبیب ازدواج میکند. شوهر و مادرشوهر گلناز برای انتقام طایفهای به هر شکلی که ممکن است او را اذیت میکنند و در شرایط سختی قرار میدهند. با اینکه گلناز هنوز تازه عروس محسوب میشود، حبیب با دختر دیگری هم ازدواج میکند که لیلا نام دارد. فردای عروسی، لیلا به سراغ گلناز میآید و او را خواهر خود اعلام میکند و... .
رمان جذاب و خواندنی گلناز به سختیها و ناملایماتی میپردازد که زنان در جامعهی ایرانی با آن روبرو هستند و مرضیه حجازی نیز با قلم توانمند خود به زیبایی رابطهی دو شخصیت اصلی داستان را روایت میکند.
در بخشی از رمان گلناز میخوانیم:
لیلا داشت حیاط و جارو میکرد یه آفتابه مسی کنار حوض بود رفتم از حوض آب پر کردم و بلند کردم تا پشت سر لیلا حیاط و آب پاشی کنم همین که نزدیک شدم چنان جیغی کشید که آفتابه از دستم افتاد گفت دختر مگه تو عقل نداری نمیگی بار توی دلت کنده بشه چه خاکی باید به سرمون بریزیم ای خدا خودت محافظش باش به سلامت پا سبک کنه زیر لب غر میزد و جارو میکرد از رفتارش خندم گرفته بود و اون بیشتر عصبی میشد وقتی کارش تموم شد نشست لب ایوون و گفت گلناز امروز چقدر قشنگ شدی پوستت سفید شده فکر کنم بچهت دختره خندیدم و گفتم نه بابا قابله هم بودی و من نمیدونستم اخم کرد و گفت حالا ببین اگه دختر نشد گفتم به سلامت بیاد هرچی میخواد باشه لیلا گفت دوست داری اسمش و چی بذاری گفتم نمیدونم بهش فکر نکردم لیلا گفت اگه شبیه تو باشه اسمشو بذاریم قشنگ بلند خندیدم و گفتم قشنگ چرا خب بذاریم زیبا یه نشگون آروم از بازوم گرفت و گفت اصلا هر چی صغری بگه. صورتشو بوسیدم و گفتم من فعلا فقط دلم میخواد به خورشت بادمجون فکر کنم گلپری اومد توی حیاط و گفت گلناز تو که از بادمجون خوشت نمیومد گفتم نمیدونم الان که بیتابشم سر ظهر بود که ننه صدیق و آقام با هم اومدن خونه ناهار رو خوردیم و ننه صدیق برای شام بادمجون گذاشت.
سر شام با چنان ولعی غذا میخوردم و هول میزدم که همه به خنده افتاده بودن آقام با اخم بشقاب خودش و گذاشت جلوی من و گفت نکن دختر یکی از این در بیاد تو میگه یه عمره هیچی نخوردی. ننه صدیق گفت وای آقا نمیدونی ویار زن آبستن چقدر بده بچهم بعد از عمری ویار کرده. خجالت کشیدم و دور دهنم و پاک کردم یه لیوان دوغ خوردم و دست از غذا کشیدم اینقدر زیاد غذا خورده بودم و تند تند قورت داده بودم که تا صبح نتونستم بخوابم و همش دور حیاط راه میرفتم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب گلناز |
نویسنده | مرضیه حجازی |
ناشر چاپی | انتشارات ندای الهی |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 272 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-434-412-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
تعجبم ازینه که خود نویسنده خسته نشد از این همه گزاف گویی؟!!
تنها حسنش آشنایی با شیوه زندگی دوران قبل بود.