معرفی و دانلود کتاب کورسوی اقبال
برای دانلود قانونی کتاب کورسوی اقبال و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کورسوی اقبال
کتاب کورسوی اقبال از هومن خسروی، زندگی جوانی به نام اقبال را روایت میکند که اهل افغانستان است و بعد از سالهای سختی که در ایران گذرانده، تصمیم به مهاجرت به ترکیه گرفته است. اما با اتفاقی که برایش رخ میدهد و نجات پیدا کردنش از مرگ، راه جدیدی برای ادامهی زندگی در ایران پیدا میکند که میتواند وضعیت او را زیر و رو کند.
دربارهی کتاب کورسوی اقبال
زندگی اقبال سیودو ساله، که از چهرهاش اصلاً به نظر نمیرسد سیودو سال داشته باشد و به مرد چهلسالهای میماند، همواره پر از پیچ و خمهای غیرمنتظره بوده است. سختیهایی که دور از خانواده و زادگاهش کشیده، کارهای دشواری که به آنها مشغول بوده و روزهای پرچالشی که از سر گذرانده او را به این وضع انداختهاند. حالا که خسته از تمام پیچیدگیها و چالشها، تصمیم به مهاجرت مجدد گرفته و میخواهد ایران را به مقصد ترکیه ترک کند، با اتفاقات عجیب و غریب جدیدی روبهرو میشود که زندگی او را دچار تغییرات بزرگی میکنند. از همان اوایل شروع سفر به ترکیه، دچار حادثهای میشود و زمانی که جوانی به نام «برسام» او را از این حادثه نجات میدهد، شانس دوبارهای برای زندگی به دست میآورد. رمان کورسوی اقبال از هومن خسروی، از کورسوی امیدی میگوید که در قلب اقبال روشن شده، اما معلوم نیست چه سرنوشتی را برای او رقم خواهد زد.
زمانی که برسام، اقبال را از مرگ حتمی در تصادف نجات میدهد و دوباره به محل حادثه برمیگردد تا افراد دیگری را از این مهلکه بیرون بیاورد، نمیداند که با هر قدم به مرگ نزدیکتر میشود. اقبال که باید سریعاً خود را از این مخمصه دور کند، با مرگ برسام، فرار با ماشین او را تنها راه نجات خود میبیند. اتفاقات دست به دست هم میدهند تا اقبالی که شباهت ظاهریای به اهالی افغانستان ندارد، خود را به جای برسام جا بزند و زندگی خود را در قالب این هویت جدید ادامه دهد. هویتی که منافع زیادی برای او به همراه دارد، اما اقبال مجبور به انتخاب آن بوده و چارهی دیگری نداشته است. همراه با منافعی که به دست میآورد، عذاب وجدان هم بیشتر از قبل بر روح او چیره میشود. رمان کورسوی اقبال، روایت اقبالیست که در قالب برسام کیانی به زندگی خود ادامه میدهد...
تنها ماموریت زندگی برسامی که خانوادهی خود را در زلزلهی بم از دست داده و بعد از پنج روز از زیر آوار، زنده بیرون آمده، نجات اقبال بوده است؟ چنین حقیقتی برای اقبال غیرقابلباور است... با وجود تمام احساس عذاب وجدانی که هر لحظه همراه اوست و رهایش نمیکند، به زندگی جدید تن میدهد و این راز را در سینه حفظ میکند. نامهای برای خانوادهی برسام نوشته بوده، اما با خود فکر میکند حالا که فهمیده خبری از خانوادهای نیست و تمام اعضای این خانواده سالها قبل جانشان را از دست دادهاند، پس حتماً حکمتی در این اتفاقات بوده و شاید خدا هم میخواسته با زندگی به جای برسام، سختیهایی که تا به حال کشیده را برایش جبران کند! شاید این کورسوی اقبال، قرار است واقعاً زندگی او را زیر و رو کند!
اما زندگی با این هویت جدید، آنچنان هم مطابق میلش پیش نمیرود. جدای از احساس عدم تعلق به تمام چیزهایی که تجربه میکند، اتفاقات جدیدی در زندگی او رخ میدهند که او را در باتلاقهای جدیدی گیر میاندازند؛ تا جایی که شاید حتی مرگ را به این زندگی ترجیح دهد. تا جایی که احساس میکند همان بهتر که در آن تصادف، جانش را از دست میداد و برسام به جای این که اول او را نجات دهد، سراغ دیگران رفته بود! اگر از دوستداران رمانهای ایرانی اجتماعی باشید، خواندن داستان جذاب و پرکشش زندگی اقبال که با قلم هومن خسروی در کتاب کورسوی اقبال روایت شده، برای شما لذتبخش خواهد بود.
گفتنیست این اثر به کوشش انتشارات روزگار به چاپ رسیده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب کورسوی اقبال برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی این رمان گیرا و خواندنی را به طرفداران رمانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب کورسوی اقبال میخوانیم
با عجله رفت سمت اتاقی که کمد لباسها بود، شروع کرد به انتخاب لباس و یک دست لباس از بینشون انتخاب کرد و پوشید... دوباره جلوی آینه ایستاد و شروع کرد به ورانداز کردن خودش. لبخندی از سر رضایت زد. یک پیراهن چهارخونه قرمز و طوسی که کاملاً اندازهاش بود و یک شلوار کتان مشکی که قدش اندازه بود امّا کمی گشاد به نظر میرسید تنش کرده بود و خودش رو حالا تو قالب مهندس کیانی میدید. اقبال زیر لب گفت: مهندس کیانی هستم! دوباره لبخند زد و اینبار با صدای بلندتری گفت: مهندس کیانی هستم! و این دفعه قیافه جدی به خودش گرفت. دوباره پیش خودش فکر کرد دقیقاً این یک معجزه است، اصلاً چرا به جای برسام، امیر حسین نیومد منو نجات بده؟ تازه به اونم پیشنهاد کاری شده بود؟ ولی اینهمه هماهنگی حتماً یک معجزه است که باید ازش استفاده کنم یا همون به نیکی بکار ببندم!
صبح روز دوشنبه حوالی ساعت هشت از در ساختمان خارج شد. اقبال همون پیراهن قرمز چهارخونه و شلوار مشکی رو با کفش و کمربند مشکی و یک کاپشن احمدی نژادیِ کرم رنگ پوشیده بود و یک کیف دستی مشکی چرم دستش گرفته بود. خیلی مصمم و آروم به سمت در حیاط در حال حرکت بود... به در حیاط رسید و دستش رو روی زبونه و زنجیر در گذاشت تا در رو باز کنه که یک نفر با صدای بلند و دورگه از پشتش گفت: سلام مهندس، صبحت بخیر!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کورسوی اقبال |
نویسنده | هومن خسروی |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 137 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-233-278-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |