معرفی و دانلود کتاب کورسرخی: روایتهایی از جان و جنگ
برای دانلود قانونی کتاب کورسرخی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کورسرخی: روایتهایی از جان و جنگ
عالیه عطایی، نویسنده کتاب کورسرخی از سالهای زندگیاش در مرز ایران و افغانستان سخن میگوید. روایت زنانه او از جنگ خونین افغانستان، با قالبهای کلیشهای این حوزه متفاوت است و به ما نشان میدهد با اینکه جنگ قدمتی به اندازه حضور بشر در کره زمین دارد، با این حال هنوز حرفهای نگفته و داستانهای نشنیده در این مورد بسیار است ... .
درباره کتاب کورسرخی:
ادبیات جنگ معمولا عرصه تاخت و تاز مردان است. قهرمان یا ضدقهرمان فرق نمیکند، شخصیتهای اصلی این داستانها همواره مردانی هستند که یا آنها را میستاییم یا از بی رحمی و ضعفشان منزجر میشویم. زنان در این نوع روایت اکثر مواقع قربانیانی بیصدا هستند که صبورانه منتظر بازگشت همسران و پدرانشان میمانند و بسته به فاصله مکانیشان از جنگ، روزمرگی یا سختیهای زندگی در زمانهای جنگزده را تحمل میکنند. اما در سالهای اخیر با ورود نویسندگان زن به ادبیات جنگ، روایتهای این حوزه نیز تغییر کردهاند. حالا زنان دیگر تنها قربانیانی محکوم به بیآبرویی، مرگ یا فروپاشی روانی نیستند. همانطور که سوتلانا آلکسیویچ به ما نشان داد زنان میتوانند با اسلحه از کشور خود دفاع کنند یا مانند روایت مارگارت میچل از جنگ داخلی آمریکا، در غیاب مردان اداره امور را در دست بگیرند. اما در این میان، کتاب کورسرخی، از جنس دیگری است.
همانطور که در قسمت آغازین داستان متوجه میشویم عالیه عطایی دختری مرزنشین است، مسافری در میان فرهنگ ایران و افغانستان، دو کشور و دو جغرافیای متفاوت که تعارضهایی جدی درباره هویت تجربه میکند. روایت عطایی از جنگ نه کاملا منفعل و در انتظار، و نه تهاجمی و جنگجویانه است. دختر کم سن و سالی که در گذر فصلهای این کتاب بزرگ میشود قبل از هر چیز انسانی با احساسات زنده و درکی قوی است. او با وجود کودکی مانند جنگجویی کارکشته از عزیزانش در مقابل زخمهای روحی محافظت میکند و از طرف دیگر با بردباری غیرقابل توصیف سختیهای گریزناپذیر شرایط جنگی را تحمل میکند. در این مسیر طولانی آسیبهای بیشماری بر روح و روان عالیه وارد میشود اما با گذشت زمان همه آنها در مقابل احساس تلخ عدم تعلق بیاهمیت به نظر میرسند... .
کتاب کورسرخی، روایتی تلخ و واقعی از فقدان، مهاجرت، مرگ و بی هویتی است که این بار از درون زندگی مهاجران افغانستانی به زندگی آنها در ایران نگاه میکند. نوشته عالیه عطایی مانند همیشه خواندنی و بینشی که به خواننده هدیه میدهد کمیاب و گرانبهاست. بهعنوان سخن پایانی باید گفت که این مجموعه خاطرات واقعی و تلخ، قطعا ارزش خواندن دارد.
کتاب کورسرخی مناسب چه کسانی است؟
اگر قصد دارید خاطراتی واقعی از زندگی مردم افغانستان بخوانید مطالعه این کتاب کورسرخی را از دست ندهید.
با عالیه عطایی بیشتر آشنا شویم:
عالیه عطایی نویسندهای است که زندگیاش را بین افغانستان و ایران گذرانده و آثارش بازتابی از زندگی و تجارب او هستند. عطایی در کتابهای «کورسرخی» و «زنان افغانستان»، به عنوان شاهدی زنده بر جنگهای پی در پی کشورش عمل کرده و خواننده ایرانی را مستقیما به درون زندگی خانوادهای افغانستانی میبرد. او که به عنوان یکی از بهترین نویسندگان زن هم نسل خودش شناخته میشود، برای تالیف کتاب «کافورپوش» جایزه ادبی واو را برای کتاب متفاوت سال به دست آورد و توسط منتقدان بسیاری تحسین شد.
در بخشی از کتاب کورسرخی میخوانیم:
محجوب گفت فوتوفنِ عقرب گرفتن را میداند و با دست میگیردش. ماتم برد. من که بیکلهتر از این حرفها بودم و تازه حواسم به حضور این بندپایانِ زهردار حساس شده بود، هنوز جرئت دست زدن به عقربها را نداشتم. آن چندتایی را هم که گیر انداخته بودم به روش دایهام با دو چوب گرفته بودم و معمولاً با این روش فقط میشد عقربهای بزرگی را شکار کرد که دُمشان بین چوبها گیر کند و نتوانند دربروند.
پدرم لابد راست میگفت که «ازبکها خفته بودند که روسها ما را فتح کردند.» بعد از فتح هرات به دست روسها، این جمله بین مردم منطقهی ما ضربالمثل شده بود. راستی ازبکها که مردمی ریزنقش و تیزوبُز بودند و هممرز شوروی، چهطور نتوانسته بودند مانع ورود اجنبیها شوند؟ محجوبِ ازبک جوری چالاک بود که انگار تربیت شده برای شکار عقرب. در همان دورِ اولمان در باغ، عقرب زردی را از زیر تنهی درختی افتاده بیرون کشید و در کسری از ثانیه از دُم، محل کیسهی زهرش، گرفت و آورد جلوِ چشمم، گفت: «درازدُم جاندار است. جَستی معطل کنی گزیده. اما اینطور نمیتواند.» و بلافاصله انداختش زمین و با پا کوبید.
به نظر پدرم مهارتِ پسرخاله از قومیت جنگجویش میآمد و همین کافی بود تا ما کودکانی را که تا چشم باز کرده بودیم با قومیتمان داوری شده بودیم و داوری کرده بودیم، به مسابقهای ترغیب کند: شکارِ عقرب. قراری هم نداشتیم که کسی نداند. به پدرم گفتم: «مسابقهی عقربگیری داریم.» حتم داشتم منع میکند اما گفت: «اووو! بچهگکهای اوغان، شما سر به جانِ کژدم نکنید، که بکند؟» و خندید. منطق پدرانمان که همهچیزشان جنگ بود و بسیار از دست داده بودند و کمتر چیزی برای از دست دادن داشتند، با منطق زندگی شهرنشینان ایرانی تفاوت داشت. همین بود که ترسی از مسابقهی ما نداشتند: بازیِ آگاهانهی جنگیدن و کشتن، لابد به ما جسارتِ جنگیدن و کشتن میداد.
فهرست مطالب کتاب
اینجا مرز ایران و افغانستان است
تو خُردبچه چه فهم داری کمونیست چی استش؟
ازبکها خفته بودند که روسها ما را فتح کردند
رؤیای فؤاد بودم پیچیده در قامت مرگ
بیخی جنگ تمام شده، خشت و آجر دوباره سرهم میشود
دو گلوله نشسته است در فاصلهی کلمات بنگاه، نشر و عطایی
بخواهی به خانوادهای فروریخته ثابت کنی از تخموترکهشان هستی
بیمحتوا بودنِ فرم افغانیام بهشدت آزارم میداد
مگر هویتی به نام مرزنشین داریم؟ اینقدر سست؟
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کورسرخی: روایتهایی از جان و جنگ |
نویسنده | عالیه عطایی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 131 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-0769-9 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات |