معرفی و دانلود کتاب کتابخانهی نیمه شب
برای دانلود قانونی کتاب کتابخانهی نیمه شب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کتابخانهی نیمه شب
اگر میخواهید رمانی در ژانر فانتزی، با ماجرایی شگفتانگیز که پایان و آغازی اعجاببرانگیز دارد، یا قصهای علمی - تخیلی دربارهی جهانهای موازی بخوانید، خواندن کتاب کتابخانهی نیمه شب اثر مت هیگ را به شما پیشنهاد میکنیم. داستانی که منتقدان تضمین کردهاند حال شما را خوب خواهد کرد. این کتاب برگزیده در فهرست کتابهای برتر نوجوان، دربرگیرندهی ماجراهایی دربارهی دختری افسرده به نام نورا سید است که وارد کتابخانهای برزخی شده است.
دربارهی کتاب کتابخانهی نیمه شب
چگونه باید با افسردگی خودمان یا عزیزان و نزدیکانمان مبارزه کنیم؟ شاید هماکنون کسی به کمکمان نیاز داشته باشد و ما خبر نداشته باشیم. چگونه باید معنای دوست داشتن واقعی را بفهمیم؟ شاید زندگی تلخ و رنجهای ما بهخاطر این است که کسی را دوست نداریم. چگونه باید بفهمیم که ما هم میتوانیم قهرمان زندگی خودمان شویم؟ شاید در آینده یک قهرمان مشهور و ثروتمند شدیم؟ اینها مضمونها و پرسشهای کلیدی کتاب کتابخانهی نیمه شب (The Midnight Library) اثر مت هیگ (Matt Haig) هستند.
ماجرای کتاب از این قرار است که زنی سیوپنجساله به نام نورا سید، در تنهایی تاریکی غرق شده است. او نمیتواند خودش را نجات دهد. همانند او زندگی همهی ما با چالشها و رنجهای زیادی همراه است که باید تحملشان کنیم. این یکی از دیگر مضمونهای کلیدی رمان کتابخانهی نیمه شب، اثر مت هیگ است. ولی نورا این توانایی را ندارد. او در ابتدای داستان نمیتواند رنجهای بیشماری را که دورهاش کردهاند تحمل کند. پس تصمیم میگیرد کاری خطرناک را انجام دهد. او نمیخواهد دیگر در این سیاره زندگی کند. همه چیز برای او تلخ و سیاه شده و این تاریکی مانند حبابی او را اسیر کرده است. اما نگران نباشید؛ این تازه اول ماجراست!
نمیتوان به قطعیت گفت که هر یک از شما افسردگی را چگونه تشخیص میدهید یا چگونه تلاش میکنید تا آن را رفع کنید. اما نورا سید، قهرمان رمان فانتزی کتابخانهی نیمه شب از مت هیگ، این کار را با ورود به یک کتابخانهی بزرخی انجام میدهد. جایی که تمام زندگیها و آرزوهای او واقعی میشوند. بله، اشتباه نخواندید! در رمانهای فانتزی هر چیزی امکان دارد. این کتابخانه مکانی است که کتابهایی جادویی در آن وجود دارد که میتوانید با خواندن آنها، به دیگر زندگیهای ممکن برای خود وارد شوید.
این روزها کتابهای داستانی کمی هستند که اینچنین سروصدا میکنند. این موارد معدود باید آثاری باشند که در عین سادگی، معنایی عمیق را به شما منتقل کنند. مت هیگ نیز در رمان ماجراجویانه و علمی - تخیلی کتابخانهی نیمه شب، همین کار را میکند. او میتواند شما را به سفری درخشان ببرد تا ماجراهایی رویایی را تجربه کنید. تصور کنید که زندگی سختی دارید و هر کاری میکنید به در بسته میخورید. تصور کنید که گربهی مهربان شما ناپدید شده است. فکر کنید که دوست نزدیک شما برای همیشه سفر کرده است. تمام اینها مانند باری سنگین روی دوش شما سنگینی میکنند؛ ولی باید تحمل کنید و صبر داشته باشید.
«شما قهرمان زندگی خودتان هستید؛ پس حق ندارید ناامید شوید.» این مضمون کلیدی کتاب کتابخانهی نیمه شب، اثر مت هیگ است که مینا صفری آن را به زبان فارسی ترجمه کرده و از سوی نشر میلکان منتشر شده است. شاید نمیدانستید که شما هم میتوانید قهرمان شوید! دوست دارید قهرمانی ورزشی شوید یا ستارهی سینما؟ آیا میخواهید یک دانشمند بزرگ شوید یا یک خوانندهی ثروتمند؟ اصلاً علاقه دارید به کجا سفر کنید؟ قطب شمال یا بیابانهای آفریقا؟ کتابخانهی برزخی مت هیگ، تمام این امکانها را برای نورا سید، مهیا میکند؛ شاید برای شما هم بکند! پس خواندن این کتاب را شروع کنید.
حتماً با مجموعه داستانها و جهان جادویی هری پاتر آشنا هستید، جایی که نوجوانان به یک مدرسهی جادوگری وارد میشوند و هر کدام قدرت خاصی را کسب میکنند. حالا اگر شما با راهنمایی زنی جادویی به نام خانم الم، وارد جایی به نام کتابخانهی نیمه شب شوید، چه کار میکنید؟ جایی که میتوانید با خواندن هر کتاب، وارد یک جهان موازی شوید. مثلاً میتوانید در این داستان، تبدیل به یک نابغه شوید که در دانشگاه مشغول تدریس فلسفه است. اصلاً شاید در یکی از این کتابها ازدواج کردید و صاحب چند فرزند قد و نیمقد شدید. شانس است دیگر!
نورا سید در طول ماجراهایی که در رمان علمی - تخیلی کتابخانهی نیمه شب، اثر مت هیگ تجربه میکند، در همان اوایل داستان، کتابی را برمیدارد که در آن بهعنوان یک قهرمان بزرگ شنا زندگی میکند. این یکی از زندگیها و سرنوشتهای زیبای ممکن پیش روی اوست! همهی ما دوست داریم قهرمانی موفق و مشهور شویم. شاید ندانید که این زندگی قهرمانی، جایی در ذهن بشر جا خوش کرده است. به ورزشهای روم باستان نگاه کنید که در آنها، گلادیاتورها تبدیل به افرادی مشهور شده بودند. ستارگان فوتبال یا ستارگان شنا در المپیک بسیار مشهور میشوند. آنها زندگی متفاوتی خواهند داشت؛ چراکه هم پول دارند و هم رفاه.
اما نورا از این زندگی خسته میشود و به سراغ یک کتاب دیگر میرود. نورا دوست دارد حالا به قطب شمال برود و در جایی سرد و متفاوت زندگی را تجربه کند. این سفر برای او مثل داستانهای ژول ورن است. اگر با این نویسندهی فرانسوی کلاسیک آشنا باشید، میدانید که او قصههایی جذاب و پرمخاطب دربارهی رفتن به زیر دریا و کرهی ماه نوشته است. در این میان اما انتخاب نورا، قطب شمال است.
وقتی نورا در سوالبارد قطب شمال زندگی میکند، با یک کاراکتر جذاب دیگر آشنا میشود. او یک مسافر برزخی دیگر به نام هوگو لفور را میبیند که به سفر در زندگیهای گوناگون عادت کرده است. نورا وارد یک رابطه کوتاه با هوگو میشود. هوگو میگوید: «من هم مثل توام نورا. من زندگیهایی رو دیدهم که مال من نبودن. من پنج روزه توی این زندگیام، اما تو خیلی از زندگیهای دیگه هم بودهم. به من فرصتی داده شده؛ یه فرصت نادر برای اینکه این اتفاق بیفته. من خیلی وقته که بین زندگیها می لغزم.»
نورا در فصل «شهرت»، تبدیل به چهرهای مشهور و مهم میشود. او کتابی را برمیدارد که وارد یک زندگی جذابش میکند. ای کاش ما هم میتوانستیم با یک کتاب جادویی، زندگی خودمان را تا این حد تغییر دهیم! اما این یک کتابخانهی برزخی و جادویی است؛ این، رمان کتابخانهی نیمه شب، اثر مت هیگ است. نورا به شهر سائوپائولو در برزیل میرود. حالا او در این کشور رازآمیز زندگی میکند. اکنون این دختر تبدیل به یک ستارهی راک مشهور شده است؛ کسی مثل خوانندهی گروه متالیکا.
برای بعضیها جالبترین بخش کتاب کتابخانهی نیمه شب، گفتوگوهای بین خانم الم و نورا است. آنها در فصل «عشق و درد»، با یکدیگر وارد رقابت در بازی شطرنج میشوند. نورا از مسئول کتابخانه میخواهد عضویتش در آنجا لغو شود، چون در یکی از جهانهای موازی، برادرش مرده است. او نمیتواند مرگ برادرش را تحمل کند، ولی خانم الم به او میگوید «تو خودت کارت این کتابخانه هستی» و نمیتوانی این ماجراجویی را متوقف کنی.
مت هیگ میخواهد بهسادگی «معنای زندگی» را به دیگران بیاموزد: «خانم الم به نرمی گفت به اون صفحهی شطرنج که دوباره سر جاش برگردوندیم نگاه کن، ببین قبل از شروع بازی چقدر مرتب و بیخطر و صلحآمیز به نظر میرسه. چیز زیباییه. اما کسلکنندهست. مردهست ولی به محض این که حرکتی روی اون تخته بکنی اوضاع تغییر میکنه. اوضاع رفتهرفته بینظمتر و درهموبرهم میشه و اون آشوبها با هر حرکت بیشتر میشن.»
اهمیت موسیقی در دنیای رمان فانتزی کتابخانهی نیمه شب را نباید دستکم گرفت. نورا عاشق موسیقی است و در جایجای کتاب نیز اشاراتی به ترانههای مشهور میشود. مثلاً در فصل «چرا دنیای دیگری میخواهی اگر این یکی سگها را دارد؟»، بحث جالبی دربارهی باب دیلن و لئوناردو کوهن (از بزرگان موسیقی) شکل میگیرد. کاراکتری به نام دیلن میگوید: «اسم من رو از روی باب دیلن گذاشتن. تا حالا این رو بهت گفته بودم؟» و نورا فوراً این خوانندهی مطرح را میشناسد. دیلن به او میگوید: «خواهر بزرگترم اسمش سوزانه؛ به افتخار ترانهی لئونارد کوهن.»
«خوشبختی» و «کاوش معنوی» نیز از دیگر مضمونهای کلیدی کتاب کتابخانهی نیمه شب، نوشتهی مت هیگ هستند. این مفاهیم پیچیده در فصل «کاوشی معنوی برای ارتباط با عالم هستی»، بهخوبی مطرح میشوند. در همان ابتدا نورا میگوید: «میتوانم اینجا خوشبخت باشم.» نورا در این بخش به کلاس یوگا میرود و آرامش خوبی پیدا میکند. او شخصیت دیگری به نام رایان بیلی را میبیند که در تلویزیون مصاحبه میکند. حال میتوانید پیش خودتان حدس بزنید که در این بخش از کتاب، نورا قدم به چگونه زندگیای میگذارد؟
جوایز و افتخارات کتاب کتابخانهی نیمه شب
- معرفیشده توسط گروه موسیقی کرهای بیتیاس (BTS)
- برندهی بهترین کتاب داستانی گودریدز در سال 2020
- پرفروشترین کتاب جهانی نیویورک تایمز در سال 2020
- پدیدهی سال به انتخاب نیویورک تایمز در سال 2020
- برندهی جایزهی صبح بخیر آمریکا در سال 2020
- یکی از 10 کتاب برتر سال باشگاه انتخاب کتاب مستقل لندن، در سال 2020
- یکی از عناوین فهرست کتابهای برتر نوجوانان در سال 2020
- از پرفروشترین کتابهای ایران، از سال 1399 تابهامروز
نکوداشتهای کتاب کتابخانهی نیمه شب
- تضمین میکنیم که این رمان حالتان را خوب میکند و روحیهتان را بالا میبرد. (یواسای تودی)
- داستانی خیرهکننده دربارهی انتخابهایی که میتوانید در زندگی داشته باشید. (واشنگتن پست)
- ایدهی جهانهای موازی در این کتاب، بسیار زیبا مطرح شده است. (روزنامهی گاردین)
اقتباس فرهنگی از کتاب کتابخانهی نیمه شب
در سال 2020، یک نمایش رادیویی بر اساس این رمان فانتزی، از رادیو بیبیسی 4 پخش شد.
کتاب کتابخانهی نیمه شب برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب در نگاه اول، اثری ساده و ماجراجویانه بهنظر میرسد؛ اما هرچه در ماجرای آن پیش بروید، با معناهای فلسفی عمیقتری مواجه میشوید. ما این کتاب را در وهلهی اول به نوجوانان و جوانان پیشنهاد میکنیم، ولی در قدم بعدی خواندن کتاب کتابخانهی نیمه شب برای تمام افراد مفید است؛ چراکه ماجراهایی هیجانانگیز را تعریف میکند. پس جای این رمان جذاب در کتابخانهی کتابراه شما خالی است!
در بخشی از کتاب کتابخانهی نیمه شب میخوانیم
سه ماه قبل از عروسی نورا، وقتی مادرش مرد، ماتم او بیحدواندازه شد. پیشنهاد کرده بود تاریخ عروسی عقب بیفتد، اما بهنوعی مشکل اصلاً این نبود و سوگ نورا با افسردگی و اضطراب و این احساس که زندگیاش از کنترلش خارج است عجین شد. انگار عروسی علامتی از این حس آشوبناک بود که با طناب به ریل قطار بسته شده است و تنها راهی که میتوانست طنابها را باز کند و خودش را نجات دهد برهمزدن آن بود. هرچند در واقعیت، ماندن در بدفورد و مجرد بودن و مأیوس کردن ایزی در مورد نقشههای رفتن به استرالیا و کار کردن در مغازهی نظریهی ریسمان و گرفتن یک گربه برای خودش، همگی حسی متضادِ آزادی به او دادند.
خانم الم رشتهی افکار نورا را گسیخت: «وای نه! اینهمه حسرت خیلی برات زیاده.»
و ناگهان دوباره تمام آن پشیمانیها، تمام دردهای ناشی از مأیوس کردن مردم و خودش را احساس کرد؛ دردی که کمتر از یک ساعت قبل سعی کرده بود از آن بگریزد. ازدحام حسرتها کمکم بیشتر شد. با اینکه به صفحات باز کتاب چشم دوخته بود، بهراستی دردش عظیمتر از رنج سرگردانی در بدفورد بود. قدرت تمام حسرتهایی که همزمان از این کتاب بیرون میزدند جانش را میکاست. سنگینی دریغ و افسوس و ندامت فراتر از حد میرفت. به پشت روی آرنجهایش دراز کشید، کتاب سنگین را زمین انداخت و چشمانش را بهزور بست. بهسختی میتوانست نفس بکشد، انگار دستهایی نامرئی دور گردنش بودند.
«متوقفش کن!»
خانم الم دستور داد: «همین الان ببندش. کتاب رو ببند، نه چشمهات رو. ببندش. خودت باید انجامش بدی.»
فهرست مطالب کتاب
گفتوگویی دربارهی باران
نوزده سال بعد
مردِ پشت در
نظریهی ریسمان
زندگی کردن رنج کشیدن است
درها
سیاه چاله بودن
ضدِّماده
00 : 00 : 00
کتابدار
کتابخانهی نیمهشب
قفسههای متحرک
کتاب حسرتها
بیشترین حسرتها
هر زندگیای همین لحظه آغاز میشود
سه نعل اسبی
آخرین پُست نورا قبل از این که خودش را بین مرگ و زندگی پیدا کند
صفحهی شطرنج
تنها راه یاد گرفتن، زندگی کردن است
آتش
آکواریوم
زندگی موفق
چای نعنا
درختی که زندگی ما است
خطای سیستم
اسوالبارد
هوگو لوفر
چرخیدن به دور خود
لحظهای از بحران مهلک در وسط ناکجاآباد
وقتی از پیدا نکردن کتابخانهای درمانده میشوی، آنهم وقتی واقعاً به یکی نیاز داری
جزیره
لایهی منجمد دائمی
یک شب در لانگیربین
توقع
زندگی و مرگ و تابع موج کوانتومی
اگر قرار است برایم اتفاقی بیفتد، میخواهم آنجا باشم
خدا و دیگر کتابدارها
شُهرت
راه شیری
وحشی و آزاد
رایان بیلی
یک سینی نقرهای پر از کیکهای عسلی
پادکست رازگشاییها
زوزه
عشق و درد
متساویالفاصله
رؤیای کسی دیگر
یک زندگی لطیف
چرا دنیای دیگری میخواهی اگر این یکی سگها را دارد؟
شام با دیلن
سالن آخرین شانس
تاکستان بوینا ویستا
زندگیهای بسیارِ نورا سید
گمشده در کتابخانه
مرواریدی درون صدف
بازی
زندگی بیعیبونقص
کاوشی معنوی برای ارتباطی عمیقتر با عالم هستی
هامراسمیت
سهچرخه
دیگر اینجا نیست
برخوردی با پلیس
شکل جدیدی از دیدن
گلها آب دارند
جایی برای قرارگرفتن نیست
حق نداری تسلیم بشی، نورا سید!
بیداری
از آن سوی ناامیدی
چیزی که یاد گرفتهام
زندگی کردن در مقابل فهمیدن
آتشفشان
چگونه تمام میشود
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کتابخانهی نیمه شب |
نویسنده | مت هیگ |
مترجم | مینا صفری |
ناشر چاپی | نشر میلکان |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 334 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-254-343-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |
۱. سبک داستان سورئال است
۲. نام رمان ارتباط منطقی با داستان دارد
۳. ایده داستان ارزیابی نوع زندگی است
۴. فضاسازی کاملا رعایت شده
۵. چارت داستانی دارای پرداخت عالی است، کشش، تعلیق، دیالوگها، و جمله بندی با استفاده از یک ریتم هماهنگ، خواننده را بدنبال داستان میکشد
۶. مخاطب، طیف جوان و با و کمی تخفیف بزرگسال
۷. هدف داستان: هوشیاری ذهن خواننده نسبت به نوع تصمیم گیری در زندگی حساسیت انتخابها و نتایج ملموس آنها در زندگی هر فرد
۸. نگاه: روانشناختی و تبعات اجتماعی
۹. ریتم داستان: فوقالعاده قوی، با پی رنگی که خواننده را برای پایان با خود میکشد
۱۰. زاویه دید نویسنده: فراخوانی برای تکرار نکردن تجربه قهرمان داستان، و نساختن حسرتهای بیهوده از گذشته
۱۱. پایان بندی جذاب و آموزنده
۱۲. نکات بالا نقد من از داستان بود، ولی نظری هم دارم، هنر هر نویسنده این است که خواننده با نوشتارش همذات پنداری داشته باشد که از این بابت مت هیگ را نشسته بر صندلی موفقیت میبینم. از دریچهای نو ارزش زندگی کردن را با قایق تفکر به اقیانوس تجربه میاندازد. ۱۳. از قلم نویسنده، آشنا زداییهای نابی بکار برده شد که مانند الماس بر نگین کتاب میدرخشد و لذت خواندن را دو چندان میکند.
۱۴. توصیه میکنم مطالعه کنید، بی تردید خودتان را خواهید یافت. یک چراغ راه رایگان