معرفی و دانلود کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

عکس جلد کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب
قیمت:
۶۰,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

اگر می‌خواهید رمانی در ژانر فانتزی، با ماجرایی شگفت‌انگیز که پایان و آغازی اعجاب‌برانگیز دارد، یا قصه‌ای علمی - تخیلی درباره‌ی جهان‌‌های موازی بخوانید، خواندن کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب اثر مت هیگ را به شما پیشنهاد می‌کنیم. داستانی که منتقدان تضمین کرده‌اند حال شما را خوب خواهد کرد. این کتاب برگزیده در فهرست کتاب‌های برتر نوجوان، دربرگیرنده‌ی ماجراهایی درباره‌ی دختری افسرده به نام نورا سید است که وارد کتابخانه‌ای برزخی شده است.

درباره‌ی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

چگونه باید با افسردگی خودمان یا عزیزان و نزدیکانمان مبارزه کنیم؟ شاید هم‌اکنون کسی به کمکمان نیاز داشته باشد و ما خبر نداشته باشیم. چگونه باید معنای دوست داشتن واقعی را بفهمیم؟ شاید زندگی تلخ و رنج‌های ما به‌خاطر این است که کسی را دوست نداریم. چگونه باید بفهمیم که ما هم می‌توانیم قهرمان زندگی خودمان شویم؟ شاید در آینده یک قهرمان مشهور و ثروتمند شدیم؟ این‌ها مضمون‌ها و پرسش‌های کلیدی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب (The Midnight Library) اثر مت هیگ (Matt Haig) هستند.

ماجرای کتاب از این قرار است که زنی سی‌وپنج‌ساله به نام نورا سید، در تنهایی تاریکی غرق شده است. او نمی‌تواند خودش را نجات دهد. همانند او زندگی همه‌ی ما با چالش‌ها و رنج‌های زیادی همراه است که باید تحملشان کنیم. این یکی از دیگر مضمون‌های کلیدی رمان کتابخانه‌ی نیمه شب، اثر مت هیگ است. ولی نورا این توانایی را ندارد. او در ابتدای داستان نمی‌تواند رنج‌های بی‌شماری را که دوره‌اش کرده‌اند تحمل کند. پس تصمیم می‌گیرد کاری خطرناک را انجام دهد. او نمی‌خواهد دیگر در این سیاره زندگی کند. همه چیز برای او تلخ و سیاه شده و این تاریکی مانند حبابی او را اسیر کرده است. اما نگران نباشید؛ این تازه اول ماجراست!

نمی‌توان به قطعیت گفت که هر یک از شما افسردگی را چگونه تشخیص می‌دهید یا چگونه تلاش می‌کنید تا آن را رفع کنید. اما نورا سید، قهرمان رمان فانتزی کتابخانه‌ی نیمه شب از مت هیگ، این کار را با ورود به یک کتابخانه‌ی بزرخی انجام می‌دهد. جایی که تمام زندگی‌ها و آرزوهای او واقعی می‌شوند. بله، اشتباه نخواندید! در رمان‌های فانتزی هر چیزی امکان دارد. این کتابخانه مکانی است که کتاب‌هایی جادویی در آن وجود دارد که می‌توانید با خواندن آن‌ها، به دیگر زندگی‌های ممکن برای خود وارد شوید.

این روزها کتاب‌های داستانی کمی هستند که این‌چنین سروصدا می‌کنند. این موارد معدود باید آثاری باشند که در عین سادگی، معنایی عمیق را به شما منتقل کنند. مت هیگ نیز در رمان ماجراجویانه و علمی - تخیلی کتابخانه‌ی نیمه شب، همین کار را می‌کند. او می‌تواند شما را به سفری درخشان ببرد تا ماجراهایی رویایی را تجربه کنید. تصور کنید که زندگی سختی دارید و هر کاری می‌کنید به در بسته می‌خورید. تصور کنید که گربه‌ی مهربان شما ناپدید شده است. فکر کنید که دوست نزدیک شما برای همیشه سفر کرده است. تمام این‌ها مانند باری سنگین روی دوش شما سنگینی می‌کنند؛ ولی باید تحمل کنید و صبر داشته باشید.

«شما قهرمان زندگی خودتان هستید؛ پس حق ندارید ناامید شوید.» این مضمون کلیدی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب، اثر مت هیگ است که مینا صفری آن را به زبان فارسی ترجمه کرده و از سوی نشر میلکان منتشر شده است. شاید نمی‌دانستید که شما هم می‌توانید قهرمان شوید! دوست دارید قهرمانی ورزشی شوید یا ستاره‌ی سینما؟ آیا می‌خواهید یک دانشمند بزرگ شوید یا یک خواننده‌ی ثروتمند؟ اصلاً علاقه دارید به کجا سفر کنید؟ قطب شمال یا بیابان‌های آفریقا؟ کتابخانه‌ی برزخی مت هیگ، تمام این امکان‌ها را برای نورا سید، مهیا می‌کند؛ شاید برای شما هم بکند! پس خواندن این کتاب را شروع کنید.

حتماً با مجموعه داستان‌ها و جهان جادویی هری پاتر آشنا هستید، جایی که نوجوانان به یک مدرسه‌ی جادوگری وارد می‌شوند و هر کدام قدرت خاصی را کسب می‌کنند. حالا اگر شما با راهنمایی زنی جادویی به نام خانم الم، وارد جایی به نام کتابخانه‌ی نیمه شب شوید، چه کار می‌کنید؟ جایی که می‌توانید با خواندن هر کتاب، وارد یک جهان موازی شوید. مثلاً می‌توانید در این داستان، تبدیل به یک نابغه شوید که در دانشگاه مشغول تدریس فلسفه است. اصلاً شاید در یکی از این کتاب‌ها ازدواج کردید و صاحب چند فرزند قد و نیم‌قد شدید. شانس است دیگر!

نورا سید در طول ماجراهایی که در رمان علمی - تخیلی کتابخانه‌ی نیمه شب، اثر مت هیگ تجربه می‌کند، در همان اوایل داستان، کتابی را برمی‌دارد که در آن به‌عنوان یک قهرمان بزرگ شنا زندگی می‌کند. این یکی از زندگی‌ها و سرنوشت‌های زیبای ممکن پیش روی اوست! همه‌ی ما دوست داریم قهرمانی موفق و مشهور شویم. شاید ندانید که این زندگی قهرمانی، جایی در ذهن بشر جا خوش کرده است. به ورزش‌های روم باستان نگاه کنید که در آن‌ها، گلادیاتورها تبدیل به افرادی مشهور شده بودند. ستارگان فوتبال یا ستارگان شنا در المپیک بسیار مشهور می‌شوند. آن‌ها زندگی متفاوتی خواهند داشت؛ چراکه هم پول دارند و هم رفاه.

اما نورا از این زندگی خسته می‌شود و به سراغ یک کتاب دیگر می‌رود. نورا دوست دارد حالا به قطب شمال برود و در جایی سرد و متفاوت زندگی را تجربه کند. این سفر برای او مثل داستان‌های ژول ورن است. اگر با این نویسنده‌ی فرانسوی کلاسیک آشنا باشید، می‌دانید که او قصه‌هایی جذاب و پرمخاطب درباره‌ی رفتن به زیر دریا و کره‌‌ی ماه نوشته است. در این میان اما انتخاب نورا، قطب شمال است.

وقتی نورا در سوالبارد قطب شمال زندگی می‌کند، با یک کاراکتر جذاب دیگر آشنا می‌شود. او یک مسافر برزخی دیگر به نام هوگو لفور را می‌بیند که به سفر در زندگی‌های گوناگون عادت کرده است. نورا وارد یک رابطه کوتاه با هوگو می‌شود. هوگو می‌گوید: «من هم مثل توام نورا. من زندگی‌هایی رو دیده‌م که مال من نبودن. من پنج روزه توی این زندگی‌ام، اما تو خیلی از زندگی‌های دیگه هم بوده‌م. به من فرصتی داده شده؛ یه فرصت نادر برای اینکه این اتفاق بیفته. من خیلی وقته که بین زندگی‌ها می لغزم.»

نورا در فصل «شهرت»، تبدیل به چهره‌ای مشهور و مهم می‌شود. او کتابی را برمی‌دارد که وارد یک زندگی جذابش می‌کند. ای کاش ما هم می‌توانستیم با یک کتاب جادویی، زندگی خودمان را تا این حد تغییر دهیم! اما این یک کتابخانه‌ی برزخی و جادویی است؛ این، رمان کتابخانه‌ی نیمه شب، اثر مت هیگ است. نورا به شهر سائوپائولو در برزیل می‌رود. حالا او در این کشور رازآمیز زندگی می‌کند. اکنون این دختر تبدیل به یک ستاره‌ی راک مشهور شده است؛ کسی مثل خواننده‌ی گروه متالیکا.

برای بعضی‌ها جالب‌ترین بخش کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب، گفت‌وگوهای بین خانم الم و نورا است. آن‌ها در فصل «عشق و درد»، با یکدیگر وارد رقابت در بازی شطرنج می‌شوند. نورا از مسئول کتابخانه می‌خواهد عضویتش در آن‌جا لغو شود، چون در یکی از جهان‌های موازی، برادرش مرده است. او نمی‌تواند مرگ برادرش را تحمل کند، ولی خانم الم به او می‌گوید «تو خودت کارت این کتابخانه هستی» و نمی‌توانی این ماجراجویی را متوقف کنی.

مت هیگ می‌خواهد به‌سادگی «معنای زندگی» را به دیگران بیاموزد: «خانم الم به نرمی گفت به اون صفحه‌ی شطرنج که دوباره سر جاش برگردوندیم نگاه کن، ببین قبل از شروع بازی چقدر مرتب و بی‌خطر و صلح‌آمیز به نظر می‌رسه. چیز زیباییه. اما کسل‌کننده‌ست. مرد‌ه‌ست ولی به محض این که حرکتی روی اون تخته بکنی اوضاع تغییر می‌کنه. اوضاع رفته‌رفته بی‌نظم‌تر و درهم‌وبرهم می‌شه و اون آشوب‌ها با هر حرکت بیشتر می‌شن.»

اهمیت موسیقی در دنیای رمان فانتزی کتابخانه‌ی نیمه شب را نباید دست‌کم گرفت. نورا عاشق موسیقی است و در جای‌جای کتاب نیز اشاراتی به ترانه‌های مشهور می‌شود. مثلاً در فصل «چرا دنیای دیگری می‌خواهی اگر این یکی سگ‌ها را دارد؟»، بحث جالبی درباره‌ی باب دیلن و لئوناردو کوهن (از بزرگان موسیقی) شکل می‌گیرد. کاراکتری به نام دیلن می‌گوید: «اسم من رو از روی باب دیلن گذاشتن. تا حالا این رو بهت گفته بودم؟» و نورا فوراً این خواننده‌ی مطرح را می‌شناسد. دیلن به او می‌گوید: «خواهر بزرگ‌ترم اسمش سوزانه؛ به افتخار ترانه‌ی لئونارد کوهن.»

«خوشبختی» و «کاوش معنوی» نیز از دیگر مضمون‌های کلیدی کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب، نوشته‌ی مت هیگ هستند. این مفاهیم پیچیده در فصل «کاوشی معنوی برای ارتباط با عالم هستی»، به‌خوبی مطرح می‌شوند. در همان ابتدا نورا می‌گوید: «می‌توانم این‌جا خوشبخت باشم.» نورا در این بخش به کلاس یوگا می‌رود و آرامش خوبی پیدا می‌کند. او شخصیت دیگری به نام رایان بیلی را می‌بیند که در تلویزیون مصاحبه می‌کند. حال می‌توانید پیش خودتان حدس بزنید که در این بخش از کتاب، نورا قدم به چگونه زندگی‌ای می‌گذارد؟

جوایز و افتخارات کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

  • معرفی‌شده توسط گروه موسیقی کره‌ای بی‌تی‌اس (BTS)
  • برنده‌ی بهترین کتاب داستانی گودریدز در سال 2020
  • پرفروش‌ترین کتاب‌ جهانی نیویورک تایمز در سال 2020
  • پدیده‌ی سال به انتخاب نیویورک تایمز در سال 2020
  • برنده‌ی جایزه‌ی صبح بخیر آمریکا در سال 2020
  • یکی از 10 کتاب برتر سال باشگاه انتخاب کتاب مستقل لندن، در سال 2020
  • یکی از عناوین فهرست کتاب‌های برتر نوجوانان در سال 2020
  • از پرفروش‌ترین کتاب‌های ایران، از سال 1399 تابه‌امروز

نکوداشت‌های کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

  • تضمین می‌کنیم که این رمان حالتان را خوب می‌کند و روحیه‌تان را بالا می‌برد. (یو‌اس‌ای تودی)
  • داستانی خیره‌کننده درباره‌ی انتخاب‌هایی که می‌توانید در زندگی داشته باشید. (واشنگتن پست)
  • ایده‌ی جهان‌های موازی در این کتاب، بسیار زیبا مطرح شده است. (روزنامه‌ی گاردین)

اقتباس‌ فرهنگی از کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

در سال 2020، یک نمایش رادیویی بر اساس این رمان فانتزی، از رادیو بی‌بی‌سی 4 پخش شد.

کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب در نگاه اول، اثری ساده و ماجراجویانه به‌نظر می‌رسد؛ اما هرچه در ماجرای آن پیش بروید، با معناهای فلسفی عمیق‌تری مواجه می‌شوید. ما این کتاب را در وهله‌ی اول به نوجوانان و جوانان پیشنهاد می‌کنیم، ولی در قدم بعدی خواندن کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب برای تمام افراد مفید است؛ چراکه ماجراهایی هیجان‌انگیز را تعریف می‌کند. پس جای این رمان جذاب در کتابخانه‌ی کتابراه شما خالی است!

در بخشی از کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب می‌خوانیم

سه ماه قبل از عروسی نورا، وقتی مادرش مرد، ماتم او بی‌حدواندازه شد. پیشنهاد کرده بود تاریخ عروسی عقب بیفتد، اما به‌نوعی مشکل اصلاً این نبود و سوگ نورا با افسردگی و اضطراب و این احساس که زندگی‌اش از کنترلش خارج است عجین شد. انگار عروسی علامتی از این حس آشوبناک بود که با طناب به ریل قطار بسته شده است و تنها راهی که می‌توانست طناب‌ها را باز کند و خودش را نجات دهد برهم‌زدن آن بود. هرچند در واقعیت، ماندن در بدفورد و مجرد بودن و مأیوس کردن ایزی در مورد نقشه‌های رفتن به استرالیا و کار کردن در مغازه‌ی نظریه‌ی ریسمان و گرفتن یک گربه برای خودش، همگی حسی متضادِ آزادی به او دادند.

خانم الم رشته‌ی افکار نورا را گسیخت: «وای نه! این‌همه حسرت خیلی برات زیاده.»

و ناگهان دوباره تمام آن پشیمانی‌ها، تمام دردهای ناشی از مأیوس کردن مردم و خودش را احساس کرد؛ دردی که کمتر از یک ساعت قبل سعی کرده بود از آن بگریزد. ازدحام حسرت‌ها کم‌کم بیشتر شد. با اینکه به صفحات باز کتاب چشم دوخته بود، به‌راستی دردش عظیم‌تر از رنج سرگردانی در بدفورد بود. قدرت تمام حسرت‌هایی که هم‌زمان از این کتاب بیرون می‌زدند جانش را می‌کاست. سنگینی دریغ و افسوس و ندامت فراتر از حد می‌رفت. به پشت روی آرنج‌هایش دراز کشید، کتاب سنگین را زمین انداخت و چشمانش را به‌زور بست. به‌سختی می‌توانست نفس بکشد، انگار دست‌هایی نامرئی دور گردنش بودند.

«متوقفش کن!»

خانم الم دستور داد: «همین الان ببندش. کتاب رو ببند، نه چشم‌هات رو. ببندش. خودت باید انجامش بدی.»

فهرست مطالب کتاب

گفت‌وگویی دربار‌ه‌ی باران
نوزده سال بعد
مردِ پشت در
نظریه‌ی ریسمان
زندگی‌ کردن رنج‌ کشیدن است
درها
سیاه‌ چاله ‌بودن
ضدِّماده
00 : 00 : 00
کتابدار
کتابخانه‌ی نیمه‌شب
قفسه‌های متحرک
کتاب حسرت‌ها
بیشترین حسرت‌ها
هر زندگی‌ای همین لحظه آغاز می‌شود
سه نعل اسبی
آخرین پُست نورا قبل از این‌ که خودش را بین مرگ و زندگی پیدا کند
صفحه‌ی شطرنج
تنها راه یاد گرفتن، زندگی‌ کردن است
آتش
آکواریوم
زندگی موفق
چای نعنا
درختی که زندگی ما است
خطای سیستم
اسوالبارد
هوگو لوفر
چرخیدن به دور خود
لحظه‌ای از بحران مهلک در وسط ناکجاآباد
وقتی از پیدا نکردن کتابخانه‌ای درمانده‌ می‌شوی، آن‌هم وقتی واقعاً به یکی نیاز داری
جزیره
لایه‌ی منجمد دائمی
یک شب در لانگیربین
توقع
زندگی و مرگ و تابع موج کوانتومی
اگر قرار است برایم اتفاقی بیفتد، می‌خواهم آن‌جا باشم
خدا و دیگر کتابدارها
شُهرت
راه شیری
وحشی و آزاد
رایان بیلی
یک سینی نقره‌ای پر از کیک‌های عسلی
پادکست رازگشایی‌ها
زوزه
عشق و درد
متساوی‌الفاصله
رؤیای کسی دیگر
یک زندگی لطیف
چرا دنیای دیگری می‌خواهی اگر این یکی سگ‌ها را دارد؟
شام با دیلن
سالن آخرین شانس
تاکستان بوینا ویستا
زندگی‌های بسیارِ نورا سید
گمشده در کتابخانه
مرواریدی درون صدف
بازی
زندگی بی‌عیب‌ونقص
کاوشی معنوی برای ارتباطی عمیق‌تر با عالم هستی
هامراسمیت
سه‌چرخه
دیگر این‌جا نیست
برخوردی با پلیس
شکل جدیدی از دیدن
گل‌ها آب دارند
جایی برای قرارگرفتن نیست
حق نداری تسلیم بشی، نورا سید!
بیداری
از آن‌ سوی ناامیدی
چیزی که یاد گرفته‌ام
زندگی‌ کردن در مقابل فهمیدن
آتشفشان
چگونه تمام می‌شود

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب کتابخانه‌ی نیمه شب
نویسنده
مترجممینا صفری
ناشر چاپینشر میلکان
سال انتشار۱۴۰۰
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات334
زبانفارسی
شابک978-622-254-343-3
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

آنیتا ارزانی
۱۴۰۱/۰۱/۱۴
درود
۱. سبک داستان سورئال است
۲. نام رمان ارتباط منطقی با داستان دارد
۳. ایده داستان ارزیابی نوع زندگی است
۴. فضاسازی کاملا رعایت شده
۵. چارت داستانی دارای پرداخت عالی است، کشش، تعلیق، دیالوگها، و جمله بندی با استفاده از یک ریتم هماهنگ، خواننده را بدنبال داستان میکشد
۶. مخاطب، طیف جوان و با و
کمی تخفیف بزرگسال
۷. هدف داستان: هوشیاری ذهن خواننده نسبت به نوع تصمیم گیری در زندگی حساسیت انتخاب‌ها و نتایج ملموس آن‌ها در زندگی هر فرد
۸. نگاه: روانشناختی و تبعات اجتماعی
۹. ریتم داستان: فوق‌العاده قوی، با پی رنگی که خواننده را برای پایان با خود میکشد
۱۰. زاویه دید نویسنده: فراخوانی برای تکرار نکردن تجربه قهرمان داستان، و نساختن حسرت‌های بیهوده از گذشته
۱۱. پایان بندی جذاب و آموزنده
۱۲. نکات بالا نقد من از داستان بود، ولی نظری هم دارم، هنر هر نویسنده این است که خواننده با نوشتارش همذات پنداری داشته باشد که از این بابت مت هیگ را نشسته بر صندلی موفقیت میبینم. از دریچه‌ای نو ارزش زندگی کردن را با قایق تفکر به اقیانوس تجربه می‌اندازد. ۱۳. از قلم نویسنده، آشنا زدایی‌های نابی بکار برده شد که مانند الماس بر نگین کتاب میدرخشد و لذت خواندن را دو چندان میکند.
۱۴. توصیه میکنم مطالعه کنید، بی تردید خودتان را خواهید یافت. یک چراغ راه رایگان
یاس
۱۴۰۱/۰۱/۰۴
بیشتر ماها همیشه تو زندگیمون حسرت میخوریم چرا اینطور رفتار کردیم... اصلا چرا اینطوری شد... کاش این کارو قبول میکردم و...
. نورا تونست جای همه ما زندگی‌هایی رو تجربه کنه که هیچ حسرتی توش نباشه و حتی زندگی‌هایی رو زندگی کرد که خیلی خیلی بهتر هم بود.. درسته نمیتونیم هیچکدوم از این کار هارو انجام نه
بدیم... تو داستان رفتن، نه زندگی دیگه رو تجربه کردن، نه دیدن آدمای عزیز گذشته زندگیمون و... ولی... ولی میتونی خودت کتاب حسرت هات رو بنویسی میتونی توش زندگی کنی. حتی میتونی تغییرش بدی بدون اینکه لازم به کسی باشه. اینو بدون قرار نیست حتما چیزیو تجربه کنیم تا برامون درس بشه.
.
خیلی دوست دارم بیشتر بگم ولی داستانو همین الانشم انگار دارم لو میدم. خلاصه این کتابو به کتاب دوستان حتما پیشنهاد میکنم.
.
پ. ن: از همین حسرت هامون لذت ببریم چون شاید در زندگی‌های دیگه خیلی چیزا با بودنشون تغییر می‌کرد که خیلی بدتر بود.
Samaneh Hooshmandi
۱۴۰۱/۰۱/۰۷
به این میگن تخیل عالی. تاثیرگذار و اموزنده. مطمعنم روی دیدگاهم در لحظه‌های مایوس کننده زندگی تاثیر میذاره. بنظرم حتی اگه من دقیقا همینطوری که الان هستم بازم دراینده بوجود بیام و یا متفاوت از این چیزی که هستم بوجود بیام. وحتی اگه همین الان همزمان درجاهای دیگه‌ای از هستی همینطوری که هستم وجود داشته و باشم ویامتفاوت وجود داشته باشم هیچ تفاوتی بحال من نداره چون من چیزی ازش نمیدونم. نتیحه این که من همین یبار هستم بهتره خوب زندگی کنم. مگه اینکه بعداز مرگ اگاهی من از بین نره و شکل دیگه‌ای از زندگی باشه و من درکش کنم وهمینطور این زندگی و مرگها ادامه پیداکنه. اما اگه قبلا در زندگی دیگه‌ای مرده باشم و یا مرگ در این زندگی اولین مردن من باشه و بعدش من چیزیو بخاطر نیارم وهمینطور این زندگی و مرگها ادامه داشته باشه بدون اینکه من چیزی ازش بیاد داشته باشم ویا کلا خاموش بشم بازم میرسیم به اینکه من همین یبار وجود دارم وبهتره که خوب زندگی کنم🤔😉🤐
محدثه کرمی
۱۴۰۱/۰۱/۰۳
این کتاب عالی بود ممنون از کتابراه که رایگانش کرد انقذر جذاب بود که ازصب نشستم پاش ونتونستم کنارش بزارم من خودم عاشق کتاب‌های با موضوع جهان‌های موازی کوانتم تناسخ و کتاب‌های تخیلی هستم چون قوه تخیل خوبی هم دارم خودم جای شخصیت اصلی داستان حس میکردم و به موضوع جهان موازی اعتقاد دارم و دلم میخواست که ومیخواد همچین تجربه‌ای برای منم هم وجود داشته باشه خیلی جالب که بتونی زندگی‌های مختلفی داشته باشیاین کتاب به ما میگه مهماینکه خودمون باشیم ببینیم خودمون چیمیخوایین عشق بورزیم و خودمون قربانی ارزو‌ها خواسته حسرت هامون نکنیم خیلی وقت‌ها خیلی حسرت که میخوریم شاید اگ بهش میرسیدیم شاید واقعا اونی نبود که میخوانستیم اونطور که ما تصورش میکردیم وهر چیزی کنار اون راحتی‌ها شیرینی‌های رویاهامون یه سختی‌های هم داره گه تا تجربه زندگیشون نکنیم نمیفهمیم وهمه چیز تحت کنترل ما نیست وهیچ زندگی کامل نیست ممنون ازکتابراه واقعا لذت بردم خیلی کتاب دارم که نخوندمشون ولی این نمیدونم چطورشد انتخابش کردم ولی درست به جا بود پیام هاش برای من
کتاب خوان
۱۴۰۱/۰۷/۱۶
اگر بخوام صادقانه نظر بدم باید بگم که کتاب گیرایی هست و قلم و روند داستان، شما رو درگیر میکنه تا زودتر تمومش کنید. پس به نظرم کتابی نیست که نیمه کاره رها بشه.
اما در مورد خود داستان باید بگم که علیرغم تعاریف زیادی که شنیده بودم، فوق العاده نبود. به نظرم خوب کلمه مناسبی برای توصیف محتوای کتاب هست؛
حتی میشه گفت روانشناسی زرد رو پیروی میکنه. (⛔ اگر کتاب رو نخوندید ادامه کامنت ممکنه که داستان رو لو بده).
نظر من این هست که انگار کتاب درصدد راضی کردن ما بود تا بپذیریم، زندگی فعلی ما بهترین حالت ممکن هست و هر حالت دیگه‌ای به نتایج ناراحت‌کننده منجر میشه. انگار در لحظه خواندن، آدم امیدوار میشه اما میدونه که این امید الکی هست و پوچ، چون نویسنده می‌خواسته این زندگی فعلی بهترین باشه و حتماً چیزی در زندگی‌های دیگه اونو دلزده میکرد در صورتی که دلیل منطقی برای این فرض وجود نداره. شاید نکته مثبت این بود که نشون میداد تصمیم درست و غلط معنی نداره بلکه بسته به فرد میتونه یک تصمیم مناسب یا نامناسب باشه.
در کل میشه گفت کتاب خوبی هست اما تنها ارزش یکبار خوندن رو داره و چیز عجیبی به آدم اضافه نمیکنه.
کاربر Shimagoli
۱۴۰۱/۰۳/۰۴
کتاب بسیار خوب و جذابی هست، مخصوصا برای کسایی که ٣٠ سال رو رد کردن و گاهی فکر میکنن که کاشکی تصمیمات بهتری میگرفتن، کاشکی بیشتر درس میخوندن، کاشکی ازدواج میکردن، کاشکی کار میکردن، کاشکی یه رشته دیگه رو انتخاب میکردن و کلی حسرت دیگه‌ای که باعث میشه از زندگی‌ای که الان فرصت استفاده از اون رو دارن رو از دست بدن و هرروز تعداد این حسرت‌ها بیشتر و بیشتر بشه و نه تنها این اتفاق به نفعشون نیست بلکه خود باعث ایجاد حسرت‌های بیشتری هم میشه.
این کتاب زیبا بهمون یادآوری میکنه که همین الان میتونه بهترین نسخه از زندگی‌هایی باشه که بر اثر تصمیماتی که در گذشته گرفتیم به وجود اومده. به قول سهراب سپهری چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. فقط کافیه که نقطه‌ی دیدمون رو از حسرت‌ها برداریم و به سمت نعمت‌ها ببریم. قطعا که کار آسونی نیست اما میتونیم با خواستن شروع کنیم و اولین قدم رو برداریم.
خوندن این کتاب و شدیدا توصیه میکنم 🌹
امیرحسین فراهانی
۱۴۰۱/۰۸/۲۰
شاید زمانیکه این کتاب رو خوندم، حس کردم اونقدرها که ازش تعریف و تمجید کردن یک اثر فوق العاده نبود.... میتونستم حدس بزنم قراره چی بشه، چون بارها بصورت فطری، از خودم پرسیدم نسخه‌ی دیگری از من در یک جهان متفاوت از حالا چه میکرد... و هربار خیلی منطقی به این نتیجه رسیدم که آن من، بهترین ورژن از خودمه که میتونم به پاش بایستم و ازش لذت ببرم... این کتاب از ابتدا مشخص بود چه نتیجه‌ای میخواد بگیره. پس من رو شگفت زده نکرد... منتها گامهای رسیدنش به اون مقصود معین، کاملا هنرمندانه چیده شده بود. درک بالای نویسنده از عواطف مختلف... از نقشهای گوناگون... این منو شگفت زده کرد. " فقط قدرت نویسندگی نویسنده "، نه خود کتاب و نه موضوعش که تکراری بود و نه حتی شیوه‌ی روایت داستان که گپ خیلی بزرگی توش بود... و اما اون گپ بزرگ (خطر اسپویل): اینکه نورا با احساسات و عواطف و منویات درونی خودش وارد هر زندگی میشد، نه با احساسات اون نورای درون اون زندگی... مشخص بود از اون زندگی حس رضایتی نخواهد داشت. کسی که چهل سال بدون ازدواج و فرزند یا هر چیز دیگری عمرشو سپری کرده، به یکباره قرار بگیره دراین زندگی پر واضحه که خوشش نخواهد آمد! هر نقشی، هر حسی یک تاریخچه در عقبه‌اش داره. نویسنده باید این مورد رو در نظر میگرفت که اگر با حس همون نورای اون زندگی بخصوص، اجازه‌ی تجربه‌ی همون کتاب زندگی بهش داده میشد، باز هم دلش میخواست اون زندگی رو ترک کنه یا نه...؟! باز هم دوست داشت برگرده به زندگی خاموش خودش...؟ در نهایت کتاب انگیزشی و نسبتا خوبی بود، از اونهایی که در آخرش با خوندن کلمات انتهایی حس میکنی تحت تاثیرقرار گرفتی!
melika baradaran
۱۴۰۱/۰۷/۲۳
کتاب جالبی بود و ایده‌ی جذابی داشت.
فکر این که اگر برمیگشتم و مسیر متفاوتی رو انتخاب می‌کردم خیلی وقتا ما رو رها نمیکنه ولی شخصیت این رمان بر خلاف ما این شانس رو پیدا میکنه که حسرت‌هاش رو زندگی کنه و از نتیجه‌ی انتخاب‌های متفاوتش آگاه بشه.
نقدی که البته من به این کتاب دارم اینه که عمق ماجراها و
میتونست بیشتر باشه علاوه بر اون خیلی هندی و قابل پیش بینی، راه‌هایی که فرد فکر میکرد اگر رفته بود بهتر می‌شد باعث بدتر شدن اوضاع میشدن. این به من خواننده این تصور رو القا میکنه که نویسنده‌ی داستان میخواسته دوباره یکی از کلیشه‌های رایج (شاید خیرت در چیزی بوده که اتفاق افتاده) و (شاید اگر فلان راه رو میرفتی اونقدری هم که فکر میکنی خوشحال نمیشدی) رو به خواننده ارائه کنه.
با این وجود اگر دنبال کتابی هستید که به فکر فرو ببردتون حتما این کتاب رو بخونید و به این فکر کنید که شما اگر توی کتابخونه‌ی نیمه شب بیدار می‌شدید چه ماجراهایی رو تجربه می‌کردید؟
حمید میرباقری
۱۴۰۲/۰۳/۲۶
اول باید از مترجم به خاطر ترجمه روونش تشکر کرد هرچند ویراستاری و نگارش کتاب تعریفی نداره و میشه گفت تا حدی زحمت مترجم رو خراب کرده در مورد کتاب چند نکته به نظر من وجود داره اول اینکه نویسنده در برخی فصول کتاب بالاخص فصلی که داره سرسری نسبت به زندگی‌های نورا حرف میزنه مستاصل شده و نمیدونه میخاد چی و بگه چکار کنه در فصول دیگه هم که مفصل از زندگی هاش حرف میزنه بعصی جاها خودش گیج میشه و من خواننده رو هم در این سردرگمی همراه خودش میکنه نکته بعدی اینه که به لحاظ موضوعی هرچند بسیار موشکافانه و دقیق راجع به معنای زندگی حرف زده میشه و فلسفه پشت کتاب بینظیره ولی سلیقه من این رو می‌خواست که وقتی نورا به زندگی‌های مورد تصورش میره خودش در اونجا گنگ نباشه کما اینکه این گنگی نورا در چند زندگی باعث از بین رفتن میلش به اون زندگی میشه که به نظرم از لحاظ فلسفه کتاب موضوعیت نداره چرا که علت نخاستن اون زندگی گنگ بودن خودشه نه صرفا عدم علاقه به شرایط نکته بعدی ۲۰ صفحه انتهایی کتابه که اصرار نویسنده به ادامه دادن و تبدیل کردن کتاب با این محتوای قدرتمند به کلید اسرار به نظرم توی ذوق خواننده میزنه ولی در کل فلسفه بینظیر و طرح نظریه‌های فوق العاده در قالب داستانی هوشمندانه به نظرم فوق العاده بود
Ehsan Ahady123
۱۴۰۱/۱۲/۱۹
با مطالعه و مرور این کتاب و مقایسه زندگی شخصیت این اثر با خود میتوان نتیجه گرفت که حس افسردگی، ناامیدی، تنفر از زندگی و قرار گرفتن در موقعیت‌های سخت و دشوار و یا حتی پایان دادن به آن در مواقعی نادر را شاید کم تر کسی هست که تجربه نکرده باشد. مطالعه این اثر نشان می‌دهد که هیچ زندگی وجود ندارد که بی و کامل، نقص عاری از هر گونه مشکل باشد. همه انسان‌های چه خوشبخت و چه نگون بخت مسلماً حسرت‌هایی را ناشی از عدم انتخاب صحیح در برهه‌هایی از زندگی با خود به دنبال دارند. این موضوع قابل درک هست که گذشته قابل تغییر نیست و تنها راه جبران یک اشتباه و تصمیم‌های غلط گذشته عدم تکرار مجدد آن هست. در بخشی از کتاب میخوانیم که نورا در اوج مشکلات و حس ناامیدی به زندگی‌اش پایان میدهد اما این فرصت به او اعطا میشود که هر کدام از فصل‌های زندگی‌اش را مرور کند که در گذشته در هر بخش از زندگی‌اش هر تصمیمی می‌گرفت چه تغییراتی را در آینده شاهدش بود و با این حقیقت روبرو میشود که در هر بخش از زندگی‌اش موقعیت‌های خوب و بد وجود دارد و هیچ زندگی کامل نیست که کاستی‌هایی نیز نداشته باشد و این باور انسان نسبت به زندگی هست که آن را به کام آدمی شیرین و یا تلخ میکند.
Sara BT
۱۴۰۱/۱۰/۲۲
این کتاب برام ارام بخش بود. برای کسانی که میل به داشتن یا امتحان چندین نوع زندگی متفاوت را دارن کمک میکنه که بتونن راحت تر مسیرشون رو پیدا کنن و به یه نتیجه‌ای برسن. یا حتی اونهایی که دارن بار سنگین حسرت‌هایی رو برای مدت‌ها روی دوششون تحمل میکنن این داستان به طرز عجیبی مثل دارو عمل میکنه. البته، از فهم قسمت‌هایی کتاب، به علت اصطلاحات ناآشنا و به طور ناگهان بیش از حد تخصصی، سخت میشد. من برای اینکه این قسمت‌ها مانع درک مفهوم داستان نشوند مجبور شدم تا حدی نادیده بگیرم و به اصل مطلبی که اون بخش میخواست برسونه توجه بدم، که به نظرم این مشکل تا حد زیادی به علت عدم توجه کافی نویسنده بوده و این از درجه کیفیت کتاب کم میکنه. و خب به نظرم فضا سازی تجربیات میتونست خیلی بهتر باشه چون خیلی سریع و مختصر به هر تجربه پرداخته شده بود، شاید قصد از این مختصر نویسی، کوتاه کردن کلام و حجم کتاب بوده که خواننده را تا انتها نگه داره. ولی نشانه گیری اشتباهی برای استوار نگه داشتن خواننده بر کتاب بود چون داستان ارزش پردازش بیشتر را داشت. یعنی به شخصه اگر اصل موضوع داستان برایم جالب نبود خواندن این کتاب را ادامه نمیدادم. این دو مشکل اصلی داستان است. یعنی ایده و مسیر کلی داستان خوبه ولی پردازش و ترتیب بندی ضعیفی داره که در کل باعث رتبه‌ای متوسط برای کیفیت کلی کتاب میشه. به نظرم ترجمه چنین کتابی باید چالش بر انگیز بوده باشه، پس از همین جا به مترجم خانم صفری خدا قوت میگم و امیدوارم در این مهارت، به درجات والا و لذت بخش برسه. از کتابراه هم ممنونم که امکان بهره برداری از این کتاب را برای ما فراهم کرد. امیدوارم این تیم در مسیر ترویج کتابخوانی، هوشیارانه خلاقانه و مفید پیش برن و موفقیت‌ها رو یک به یک تجربه کنن.
sadaf khd
۱۴۰۱/۰۷/۰۹
این کتاب برای وقتی که حالمون بده بهترین درمانه!
وقتی شروع به خوندنش کردم اصلا هیچ ایده‌ای نداشتم که قراره انقدر قشنگ و خوب باشه!
این کتاب دیدمون به زندگی رو تغییر میده
و بهمون یاد میده با کسی که هستیم کنار بیایم و خودمونو دوست داشته باشیم.
یاد میده که اصلا غصه اتفاقات و فرصت‌های از دست رفته
رو نخوریم چون اصلا معلوم نیست سرانجام همشون چی میشده اصلا معلوم نیست
اون اتفاقات خوب بودن یا حتی ما اونارو دوست داشتیم!
بهمون یاد میده که تو زندگیمون مهربون تر باشیم و زندگی رو آسون بگیریم و به همه عشق بورزیم و کدورتارو بذاریم کنار...
خیلی خیلی قشنگ بود واقعا دلم میخواست من هم میتونستم برم کتابخونه نیمه شب تا قدر زندگی خودمو بیشتر بدونم...
البته الان بعد خوندن این کتاب بیشتر قدر زندگیمو میدونم و به چیزایی که کتاب گفته بود خیلی فکر میکنم...
در کل عالیه و وقتی که از همه جا نا امیدید و از دست خودتون ناراحتید بهتون کمک میکنه..
ترجمه کتاب هم خوب بود ممنونم از کتابره
Sadaf Akhlaghi
۱۴۰۱/۰۲/۳۱
بی نظیر بود، سبک سورئال داستان عالی بود عنوان کتاب هوشمندانه انتخاب شده بود و کتاب گروه سنی نوجوان تا بزرگسال در برمیگرفت.
خیلی ظریف و زیبا یک مشکل اجتماعی بنام افسردگی و خودکشی را نشان داده بود و پشیمونی حاصل از آن را به نمایش کشیده بود.
نقطه اوج کتاب لحظه‌ای بود که شوق زندگی در نورا زنده شد.

هدف نویسنده بجز بیان کردن ارزش زندگی، این بود که بیان کنه زندگی الان تو بهترین ورژن زندگیته به شرطی که بهترین خودت باشی، تلاش و امید رو فراموش نکنی، گاهی تنها چیزی که لازم خوب دیدن و خوب شنیدن برای ایجاد یک تغییر کوچیک.
در کتاب خیلی زیبا بیان شده که هر انتخاب نتایجی دارد هرچند انتخاب‌ها کوچک باشه باز هم نتایج قابل توجهی دارد. شما در هر صورت حسرت‌هایی دارید اما اگه با دقت و مشورت و بر اساس خواسته خودتون انتخاب کنید کمترین حسرت خواهید داشت.
گاهی حسرت مسیر‌های نرفته و کار‌های نکرده‌ای میخوریم که ازاول بی راهه بودن و فقط چون اون زندگی رو نزیسته ایم بیهوده حسرت میخوریم و قدر دان چیزی که داریم نیستیم.
نکته بعدی انتخاب کردن مسیر و سبک زندگی طبق علایق و اولویت‌های شخصی هر فرد بود اینکه نفر اول زندگیتون خودتون و خواسته خودتون اولویت‌است یک زندگی داری به سبک خودت زندگی کن.
طبق گفته کتاب نقش اول زندگیت خودتی، مهمترین وظیفه زندگی کردنه و به همین دلیل که مربی، مادر، پدر، دکتر و.... می‌شویم وگرنه این‌ها به تنهایی هدف نیستن فقط وسیله و راه‌هایی‌اند که بهترین خودمون باشیم.
این نقد من از کتاب بود و توصیه میکنم بخونیدش.
محمد نوری
۱۴۰۱/۰۲/۱۰
شخصیت اصلی داستان زنی به‌اسم نورا سید (Nora Seed) است. زندگی نورا پر از حسرت و پشیمانی است و تمام این‌ها نورا را تبدیل به زنی غمگین و افسرده کرده است. یک‌روز نورا، ناگهان از کار بی‌کار می‌شود. وقتی نورا از رئییسش دلیل اخراجش را می‌پرسد او جواب می‌دهد: “اوضاع بده و دیگه نمی‌تونم بهت حقوق بدم و بذارم مشتری‌ها رو با قیافه افسرده‌ات فراری بدی! ”
درحالی که انگار زندگی بدتر از این نمی‌توانست بشود در همان روز گربه عزیز نورا یعنی ولتر (Voltaire) می‌میرد. نورا برای مدتی طولانی‌ به صورت آرام گربه‌اش که دیگر تکان نمی‌خورد زل می‌زند و با تمام وجود تنها یک چیز را احساس می‌کند؛ حسادت! حسادت به رهایی‌ و آرامشی که در صورت گربه‌اش ولتر وجود دارد. آن شب نورا اوردوز می‌کند ولی به‌جای این‌که بمیرد ناگهان سر از یک کتابخانه درمی‌آورد. نورا در آن‌جا با یک کتاب‌دار بسیار دانا آشنا می‌شود. کتاب‌دار به نورا می‌گوید که یک انسان در طول زندگی‌ میلیون‌ها تصمیم می‌گیرد و تمام تصمیم‌ها، هرچند جزئی، قدرت این را دارند که مسیر زندگی او را بالکل تغییر دهند. در ادامه داستان کتاب‌دار به نورا درباره ماهیت کتاب‌ها می‌گوید و نورا می‌فهمد تمام کتاب‌ها در واقع درهایی به زندگی‌های دیگر خود او هستند. زندگی‌هایی که نورا می‌تواست داشته باشد اگر تصمیم‌های متفاوتی می‌گرفت.
کتاب‌دار در ادامه توضیحاتش می‌گوید تنها یک کتاب است که با سایر کتاب‌ها متفاوت است. این کتاب جلدی بسیار سنگین دارد و خواندن بیش‌تر از چند خط آن می‌تواند برای نورا بسیار خطرناک باشد. کتاب حسرت‌ها!
مصطفی بای
۱۴۰۳/۰۷/۱۴
سفری عمیق به دنیای وجود انسان و انتخاب های او، داستان حول محور نوری می چرخد که در آستانه ناامیدی، به کتابخانه ای جادویی می رسد. این مکان به او اجازه می دهد زندگی های جایگزینی را تجربه کند که می توانست داشته باشد. نویسنده با قلمی روان و داستان گویی جذاب، به وضوح چالش های روحی و روانی شخصیت ها را می توصیف کند. این کتاب با استفاده از نمادهایی از انتخاب و پشیمانی، ما را به تفکر در مورد تأثیر تصمیمات مان بر زندگی دعوت می کند. هر فصل به گونه ای طراحی شده که حس همدلی و تفکر عمیق را در خواننده ایجاد می نماید. از نقاط قوت این اثر، بررسی سلامت روان و افسردگی است؛ مت هیگ به طور الهام بخش و امیدبخش توانسته به اهمیت مراقبت از خود پرداخته و فاصله ای بین درد و امید ایجاد کند. با این حال، ممکن است برخی خوانندگان احساس کنند که داستان در برخی نقاط به سرعت از زندگی ای به زندگی دیگر می پردازد و به عمق شخصیت ها نپرداخته است. در نهایت، "کتابخانه نیمه شب" شاهکاری تأثیرگذار در ژانر داستان های روان شناختی است که به ما یادآوری می کند انتخاب هایمان قدرت تغییر زندگی را دارند. اگر از این کتاب لذت بردید، "مردی به نام اوه" اثر فردریک باخمان هم پیشنهاد می شود. این کتاب نیز به بررسی زندگی و روابط انسانی می پردازد و داستانی دلنواز را روایت می کند. سپاس از تخفیف ۱۰۰درصدی آخر هفته با کتابراه
مشاهده همه نظرات 893

راهنمای مطالعه کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب

برای دریافت کتاب کتابخانه‌ی نیمه شب و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.