معرفی و دانلود کتاب چیچا
برای دانلود قانونی کتاب چیچا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب چیچا
کتاب چیچا، نوشتهی اکرم افخمی دربارهی مرد جوان مرموزی است که وارد قبیلهای از سیاهپوستان شده و در کنار آنها زندگی میکند. چیچا کارهای عجیبی میکند و با وجود چندین سال زندگی بین مردم، هنوز هم با آنها اخت نشده، کسی چیز زیادی از او نمیداند و او هم با کسی نمیجوشد. با این حال، مورد احترام رئیس قبیلهی ترسناکشان بوده و سالهاست در آرامش زندگی میکند. راز مخفی چیچا چیست و به دنبال چه چیزی میگردد؟
دربارهی کتاب چیچا
چیچا چند سالی است که وارد قبیلهای از نژاد سیاهپوستان شده و با آنها زندگی میکند. مردم قبیله و به خصوص رئیس آنها و خانوادهاش احترام خاصی برای او قائلاند. آنها معتقدند چیچا هدیهای از طرف خدای جنگلهاست تا به آنها برکت ببخشد. اما چیچا آنطور که به نظر میآید نیست. اکرم افخمی رفتهرفته چهرهی حقیقی این شخصیت را برایتان برملا خواهد کرد.
او به مراسم مذهبی قبیله اعتقادی ندارد. البته مخالفتی هم نمیتواند بکند. هر نوع بیاحترامی به قوانین مذهبی خطر مرگ را در پی دارد. اما راز چیچا بزرگتر از این حرفهاست. او سالها با کسی صحبت نکرده و خودش را به کرولالی زده است. از همین ویژگی کرولالی تقلبیاش استفاده میکند تا از زیر بار حرف زدن و پرسش و پاسخ در برود. برای همین هم مردم قبیله چندان کاری به او و انزوایش ندارند و به عنوان هدیهای الهی از خداوند جنگل او را پذیرفتهاند.
کتاب چیچا از یک روز دلگیر در کلبهای محقر شروع میشود و چیچایی که از بیحوصلگی خوابش برده و حالا بیحوصلهتر هم شده. چیچا آرزو میکند هرچه زودتر از قبیله برود و میداند که به زودی این کرختی و بیحوصلگی دائمی تمام میشود و او به زندگی عادی برمیگردد. رفتهرفته و با پیشرفت داستان متوجه میشویم که او از آن چه به نظر میآید هم جالبتوجهتر است و کارهای عجیب و مرموزتری انجام میدهد.
او نهتنها ناشنوا نیست، که حتی رنگ پوستش هم سفید است و یادداشتهایی پنهانی از وقایع قبیله مینویسد. به هیچکس اعتماد ندارد، حتی به تنها دوست صمیمیاش، آشیا، دختر رئیس قبیله هم چیزی از رازش نمیگوید. آشیا هم فکر میکند که او کرولال و معصوم است.
چیچا مخفیانه وسایلش را در دل جنگل مقدس پنهان میکند، با مردم ارتباطی ندارد، به دروغ خودش را به کرولالی زده تا با مردم صحبت نکند، یادداشتهای مخفیانه از وقایع قبیله دارد، با آنکه مردم او را هدیهای از جانب خدای مقدس جنگل میدانند، هیچ اعتقادی به رسوم مذهبی قبیله ندارد. اکرم افخمی در کتاب چیچا، از راز بزرگ این مرد عجیب و مرموز پرده برمیدارد. میگوید که چیچا کیست، چه هدفی از آمدن به این قبیلهی ترسناک و مرموز دارد، وسایلش چه چیزهایی هستند، در یادداشتهایش چه مینویسد و چرا به هیچکس، حتی آشیا هم که بهترین و تنها دوستش است اعتمادی ندارد.
کتاب چیچا مناسب چه کسانی است؟
این کتاب به تمام کسانی که از خواندن داستانهای مرموز، معمایی و هیجانانگیز لذت میبرند، پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب چیچا میخوانیم
در یک بعد از ظهر طوفانی، در نزدیکیهای ماه آگوست، چیچا در حالی که کف کلبه کوچک و محقر خود دراز کشیده و به خواب نه چندان راحت و عمیقی فرو رفته است؛ از خواب بیدار میشود. از آنجا که او عادت دارد همیشه به پهلو بخوابد، به ناچار اولین چیزی که بعد از باز کردن چشمهایش با آن روبهرو میشود دیوار بد رنگ و کاه گلی روبهرویش است.
او با سستی کف دستهایش را روی زمین فشار میدهد و به کمک آن از حالت دراز کش خارج میشود، با این که هنوز هم خوابآلود است دستهایش را بالا میآورد و چشمهایش را میمالد. با خود فکر میکند که این خوابهای گاه و بیگاه که فقط از روی تنهایی و بیحوصلهگی هستند بیشتر از این که سر حالش بیاورند باعث افسردگی و بیحالیاش میشوند.
بعد از این که مدت کوتاهی را همانطور بیحرکت و به حالت نشسته میگذراند و به در و دیوار اتاق خود خیره میشود؛ از جا بلند میشود. با حرکت پا پوست خرسی که به جای زیرانداز و فرش کف اتاق جا خوش کرده را به گوشهای پرت میکند. دستی به موهایش میکشد و سعی میکند با رد کردن انگشتهایش از بین آنها کمی مرتبشان کند. مدت زیادیست که آرزو دارد یک آینه داشته باشد تا مجبور نباشد چهرهاش را در آب رودخانه تماشا کند؛ اما چون این فقط چیز کوچکی از وسایلی ست که میخوهد اما نمیتواند آن را داشته باشد پس به راحتی از فکرش بیرون میآید و به طرف در میرود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب چیچا |
نویسنده | اکرم افخمی |
ناشر چاپی | نشر امتیاز |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 197 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-5670-14-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی |