معرفی و دانلود کتاب صوتی نگاه مرده

معرفی کتاب صوتی نگاه مرده

کارن اقوامی در کتاب صوتی نگاه مرده، شما را به زندگی پرماجرا و مرموز مردی جوان وارد می‌کند که با حوادث عجیبی روبه‌رو می‌شود.

درباره‌ی کتاب صوتی نگاه مرده:

اریک جونز حسابداری 28 ساله، صاحب ذهنی پریشان است که به هر سو می‌رود و افکار منفی‌اش همواره موجب دردسرش می‌شود. روزهای یکنواخت او با ورود فرنک فرنس – کارتل موارد مخدر – به زندگی‌اش دچار تغییری اساسی می‌گردد.

زندگی اریک بعد از نخستین قتلی که انجام داد هیچ‌گاه به شکل سابق خود بازنگشت. در همین حین که او به زندگی مخفیانه و خطرناکش با کارتل ادامه می‌داد، حادثه‌ی عجیبی رخ داد. اشلی همسر او ناپدید شد، در حالی که اریک از دو روز قبل از حادثه هیچ چیز را به یاد نمی‌آورد و به شکلی حافظه‌اش را از دست داده بود.

این رمان صوتی شما را از زاویه‌‌ی دید اریک به یک زندگی رمزآلود و خطرناک وارد می‌کند تا پاسخ معمای ناپدید شدن اشلی را دریابید. این اثر پر از قسمت‌های سینمایی و هیجانی است و فضاسازی متفاوتی دارد.

کتاب صوتی نگاه مرده برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های جنایی، پلیسی و معمایی علاقه‌مند هستید این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب صوتی نگاه مرده می‌شنویم:

سنگینی هوا و سکوت را احساس کردم. سرم درد می‌کرد و چشم‌هایم با اینکه بسته بودند می‌جنبیدند. آماده‌ی باز کردنشان نبودم. اول تصمیم گرفتم از طریق حس لامسه متوجه شوم کجا هستم و روی چه چیزی نشسته‌ام. کمی مچ پای راستم را تکان دادم تا به یک جسم چوبی خورد، پایه صندلی. ناگهان توی ذهنم آشوب به پا شد. سوالات به سرعت شکل گرفتند. کجا هستم؟ چرا روی صندلی نشسته‌ام؟ آخرین بار کجا بودم؟

سعی کردم دست و گردنم را تکان بدهم. اما احساس سنگینی عجیبی کردم. انگار عضلاتم قفل شده بودند، اما چرا؟ دستانم با چیزی بسته شدند؟ گروگانم گرفتند؟ حس غریبی با محیط نداشتم. بو و رطوبت هوایش آشنا بود. تصمیم گرفتم که چشمانم را باز کنم تا شاید به پاسخ سوال‌هایم برسم. خواستم آرام این کار را انجام بدهم اما کنجکاوی بیش از حدم باعث شد به سرعت بازشان کنم. توی خانه‌ی خودم بودم.

خیالم راحت شد که کسی گروگانم نگرفته بود. اما چرا خانه بودم؟ حتماً خوابم برده بود. چشمانم را متمرکز کردم و دیدم یک صندلی دیگر مثل صندلی‌ای که من رویش نشسته بودم روبه‌رویم است. چرا؟ چه کسی رویش نشسته بود؟ از جایم بلند شدم و به سمت صندلی دیگر رفتم. کف‌اش را دست زدم، هنوز کمی گرم بود. مطمئناً کسی که روی آن نشسته بود، تازه رفته بود.

فهرست مطالب کتاب صوتی