معرفی و دانلود کتاب قلعه اوترانتو: یک حکایت گوتیک

معرفی کتاب قلعه اوترانتو: یک حکایت گوتیک

داستانی اسرارآمیز در دل یک قلعه‌ی قرون وسطایی؛ کتاب قلعه اوترانتو از نخستین و مهم‌ترین آثار ادبیات گوتیک، نوشته‌ی هوراس والپول است که اولین بار در سال 1764 به چاپ رسید و سرآغازی شد بر این ژانر تا در ادامه الهام‌بخش افرادی چون مری شلی و برام استوکر باشد. مانفرد، شاه قلعه‌ی اوترانتو پسرش کنراد را بر اثر حادثه‌ای عجیب از دست می‌دهد و این موضوع باعث می‌شود تغییراتی در خاندان مانفرد و احوالات ساکنین قلعه رخ دهد...

درباره‌ی کتاب قلعه اوترانتو

کتاب قلعه اوترانتو (The Castle of Otranto) رمانی است که به گفته‌ی نویسنده‌اش هوراس والپول (Horace Walpole) «ترکیبی از خیال‌پردازی رومنس‌های قدیمی و واقع‌گرایی رمان‌های مدرن» است؛ اثری خلق شده در قرن هجدهم که سرآغاز یک ژانر ادبی نوین یعنی ادبیات گوتیک شد. این رمان به لحاظ تاریخی و فرهنگی اثری شاخص به حساب می‌آید چرا که در عصر روشنگری، به بازتاب بخشی از ناخودآگاه جمعی پرداخته که همچنان به عناصر متافیزیک و ماورایی باور دارد. حال‌وهوای اسرارآمیز، تاریک و آمیخته با اسطوره‌ای که دربرگیرنده‌ی مایه‌هایی از ادبیات قرون وسطایی با رویکرد تازه‌تر (مربوط به قرن هجدهم) است، بعدها الهام‌بخش نویسندگان بزرگی از جمله مری شلی، برام استوکر، آن رادکلیف و حتی ادگار آلن پو در ژانر گوتیک شد.

داستان کتاب قلعه اوترانتو در قلعه‌ای قرون وسطایی می‌گذرد. کنراد پسر مانفرد، شاهزاده و فرمانروای قلعه‌ی اوترانتو در ایتالیا، در روز عروسی‌اش بر اثر سقوط کلاهخودی غول‌پیکر روی سرش جان خود را از دست می‌دهد. مرگ عجیب و ناگهانی او برای تمامی اهالی قلعه و به‌خصوص مانفرد شوکی بزرگ است که رفته‌رفته تأثیرات خود را بر خاندان مانفرد گذاشته و پرده از حقایقی تاریک برمی‌دارد. حقایقی درمورد اصل و نسب صاحب قلعه یعنی مانفرد و اصالت پادشاهی او...

حادثه‌ی خوفناک مرگ کنراد، اهالی قلعه را به یاد پیشگویی قدیمی می‌اندازد که سال‌ها پیش، سقوط خاندان مانفرد را پیش‌بینی کرده بود؛ اما کتاب قلعه اوترانتو تنها داستان سقوط غم‌انگیز و بی‌رحمانه‌ی یک خاندان قرون وسطایی نیست، بلکه حاوی حقایق پیچیده‌ای ورای این گزاره و دربردارنده‌ی مفاهیم نمادین بسیار است. تراژدی‌ای درمورد غرور، نیروی مخرب قدرت و عاقبت گناه که در قالب داستانی گوتیک روایت شده است. پس از مرگ کنراد بر اثر اتفاقاتی، حقیقت فرمانروایی مانفرد آشکار شده و آن غصبی بودن قدرت او و خاندانش است. حالا با ظاهر شدن روح آلفونسو، جد وارث حقیقی قلعه‌ی تئودور، کشمکش‌های اصلی شروع شده و تا فاجعه‌ی یک قتل اشتباهی پیش می‌رود.

هوراس والپول با زبان حماسی، دیالوگ‌های تئاتریکال و تعلیق‌های متعدد عناصری از آثار نمایشی دوره‌ی الیزابتین و نمایشنامه‌های شکسپیر را در کتاب قلعه اوترانتو به کار بسته است. این رمان با لحنی که بیش از هرچیز می‌توان آن را یک «شعر روایی ترسناک» خواند، اولین نشانه‌های ترس فلسفی و رمان روان‌شناختی را در خود جای داده که در آثار قرون بعدی به‌کرات مشاهده شدند. ادغام عناصر قرون وسطایی مثل شوالیه‌ها، ارواح و رویدادهای ماورایی، با واقع‌گرایی قرن هجدهم (که در این رمان به شکل پرداخت روان‌شناختی شخصیت‌ها بروز پیدا کرده) ژانر گوتیک را به جهان ادبیات معرفی کرد و دریچه‌ای تازه به روی داستان‌پردازی و فضاسازی نمادین باز کرد.

گرچه بیش از دو قرن از نگارش کتاب قلعه اوترانتو می‌گذرد، همچنان دارای ارزش ادبی زیادی بوده و روایتی جذاب و گیرا را در دل خود جای داده است.

این کتاب توسط مهرداد وثوقی ترجمه شده و به همت انتشارات ققنوس در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب قلعه اوترانتو

• رمان هوراس والپول اساس ادبیات گوتیک است که ترکیبی هیجان‌انگیز از ژانر وحشت، رومنس و درام ارائه می‌کند. (سایت آمازون)
• با فضاسازی ویژه و به‌کارگیری شیوه‌ای پیشگام در داستان‌پردازی، کتاب قلعه اوترانتو تجربه‌ای جذاب برای طرفداران ژانر وحشت و رازآلود باقی خواهد ماند. (سایت آمازون)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب قلعه اوترانتو

• یان شوانکمایر در سال 1977 با اقتباس از این رمان، یک انیمیشن کوتاه سورئال به همین نام ساخت.
• فرانک بلکنپ لانگ و آلن مور در سال 1948 با اقتباس از این رمان، کمیک بوکی به نام «Adventures into the Unknown» خلق کردند.

کتاب قلعه اوترانتو برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب برای علاقه‌مندان ادبیات گوتیک، رمان‌های کلاسیک اسرارآمیز و فانتزی، بسیار جذاب خواهد بود.

در بخشی از کتاب قلعه اوترانتو: یک حکایت گوتیک می‌خوانیم

وحشت و حیرت گریبان مهمانان را گرفت. بانو هیپولیتا، بی‌آن‌که بداند چه شده، منحصراً از فرط دلواپسی برای پسرش از هوش رفت. مانفرد، که از تعویق مجلس عقد و بلاهت خدمتکارش بیشتر خشمگین بود تا بیمناک، با تحکم پرسید: «چه شده؟» مرد هیچ پاسخی نداد و همچنان فقط به سمت حیاط اشاره می‌کرد؛ اما سرانجام، وقتی دوباره از او سؤال شد، بانگ زد: «وای! کلاهخود! کلاهخود!»

در این فاصله، چند تن از مهمانان به حیاط شتافته بودند و از آن‌جا صدای گنگ جیغ‌هایی حاکی از وحشت و حیرت به گوش می‌رسید. مانفرد، که کم‌کم داشت از غیبت پسرش به هراس می‌افتاد، خود راهی شد تا بفهمد علت این اوضاع آشفته‌ی عجیب چیست. ماتیلدا ماند تا مادرش را تیمار کند و ایزابلا نیز از همین رو نرفت، اما در واقع چون کمترین مِهری از شوهر آینده‌اش به دل نداشت، نمی‌خواست خود را بی‌تابِ او نشان دهد.

اولین چیزی که توجه مانفرد را به خود جلب کرد صحنه‌ی گروهی از خدمتکاران بود که می‌کوشیدند چیزی را از روی زمین بلند کنند، که به نظرش کوهی از پرهای مشکی آمد. مات و مبهوت مانده بود و چیزی را که می‌دید باور نمی‌کرد.

مانفرد با غضب فریاد زد: «چه می‌کنید؟ پسرم کجاست؟»

چند نفر پشت سر هم در جواب گفتند: «وای! ارباب! جناب نجیب‌زاده! کلاهخود! کلاهخود!»

نجیب‌زاده، متوحش از این پاسخ‌های جگرسوز و هراسان از آن‌که نمی‌دانست چه شده، شتابان پیش رفت؛ اما چه صحنه‌ای پیش چشم‌های پدر گشوده شد! فرزندش را دید مثله‌شده، کمابیش مدفون زیر کلاهخودی بزرگ، صد بار بزرگ‌تر از کلاهخودهایی که تا آن موقع برای آدمیان ساخته بودند، با دسته‌ای پر مشکی متناسب با کلاهخود که به آن متصل شده و بر آن سایه افکنده بود...

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ای از والتر اسکات
وراثت یک افسانه
مقدمه‌ی نویسنده بر چاپ اول
مقدمه‌ی نویسنده بر چاپ دوم
غزلواره برای بانو مری کوک