معرفی و دانلود کتاب پدری
برای دانلود قانونی کتاب پدری و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پدری
کتاب پدری به قلم کارل اوه کناوسگارد، تجربه شخصی یک پدر و شاید هم به نوعی تمام پدران را به تصویر کشیده و از دغدغههای پدر بودن سخن میگوید.
درد و دلهای پدرانه، اغلب حرفهایی است که کمتر گفته و شنیده میشود؛ از عشق و فداکاری یک پدر گرفته تا خستگیهایش. جشن تولد بچهها، تعطیلات خانوادگی، کلاسهای موسیقی در کنار کارهای خانه، باعث شده تا نویسنده با صداقتی بیش از حد، از هر دری در این باب سخن بگوید.
کتاب پدری (Fatherhood) از علاقه بیپایان پدر به فرزندان و حسرت یک روز آرام و بیدغدغه، تنها برای اینکه گوشهای بنشیند و کتاب بخواند، تناقضی ایجاد کرده که سبب گیرایی بیشتر داستان میشود.
کارل اوه کناوسگارد (Karl Ove Knausgaard) در این اثر دنیای پدری را به گونهای به تصویر میکشد که احتمالاً هنگام خواندن آن گاهی با خود فکر میکنید: «میدانم چه میگویی». جسارت، شجاعت و صداقتی که کارل در نوشتن دارد قابل تحسین است. گویی یکباره دل را به دریا زده و حرفهایی را که کمتر کسی جرات بیان کردنش را دارد، بازگو میکند.
او نویسندهای نروژی است. مجموعهی نوی او که متشکل از شش رمان با عنوان کشمکش من است زندگی کناوسگارد را به خوبی به تصویر میکشد و جزو کتابهای پرفروش دنیاست. اولین جلد، یک مرگ در خانواده، در مورد مرگ پدرش است. مرد عاشق که کتاب کوتاه حاضر از آن گرفته شده در مورد کناوسگارد است، وقتی که به سوئد میرود، عاشق و پدر میشود.
در بخشی از کتاب پدری میخوانیم:
یک بار دیگر از کنار بازار مکارهی کوچک و از کنار کشتی دزدان دریایی رد شدیم، با نمای چوبی افتضاحی که پشتش پلههای متحرک قرار داشت، جایی که مردان یکپا و یکدست با دستمال سر و شمشیرهای آخته به دست ایستاده بودند، حصار لاماها و شترمرغها، منطقهی کوچک مفروشی که بچهها در آن چهار چرخه میراندند، و بالاخره به ورودی رسیدیم که البته چند مانع هم جلویش بود، چند تنهی چوب و چند دیوار پوشیده از الوار که بینشان تور بسته بودند، پایهای با ترامپولین برای پریدن و یک پیست خر سواری که جلویش ایستادیم. لیندا هایدی را گرفت و داخل صف رفتند و کلاه ایمنیای روی سرش گذاشت. من و وانیا و جان هم پشت نردهها نگاهشان میکردیم.
چهار خر در پیست بود که پدر و مادرها هدایتشان میکردند. دور محوطه بیشر از سی متر نبود، اما برای بیشتر حیوانات طول میکشید که یک دور کامل بزنند چون آنها خر بودند و کرهاسب نبودند و خرها هر وقت عشقشان بکشد میایستند. پدر و مادرهای ناامید دهنهی خرها را با همهی زورشان میکشیدند، اما این موجودات از جای خودشان تکان نمیخوردند. بیهوده به پهلوی آنها میزدند؛ خرهای نفرین شده هیچ حرکتی نمیکردند. یکی از بچهها گریه میکرد. زنی که بلیتها را میگرفت دائم به پدر و مادرها راهکارهایی میداد: «تا جایی که میتونین محکم بکشید! فقط بکشید، براشون مهم نیست! محکم! همینه، خودشه!»
گفتم: «وانیا میبینی؟ خرا نمیخوان حرکت کنن.»
او خندید. خوشحال بودم چون او خوشحال بود. همان موقع کمی نگران لیندا بودم که چطور از عهدهی کار برخواهد آمد؛ او چندان صبورتر از وانیا نبود، اما وقتی نوبت او شد با اعتماد به نفس عمل کرد. هر وقت که خر میایستاد او میچرخید و پشتش را به پهلوی خر تکیه میداد و با لبهایش صدای ضربه زدن درمیآورد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پدری |
نویسنده | کارل اوه کناوسگارد |
مترجم | صبا راستگار |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای نیک |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 132 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-8957-30-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |