معرفی و دانلود کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش
برای دانلود قانونی کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش
هالی یک زن معمولی است؛ مادریست شبیه به اغلب مادرهایی که دیدهاید؛ نه دیو است و نه فرشتهای بدون بال. او هم نواقصی دارد و انسان کامل نیست؛ اما دیگران از او چنین توقعی دارند. کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش نوشتهی جولی والری ما را به شریک اضطرابها و عذابهای هالی تبدیل میکند. همه از او انتظار دارند همسری ایدهآل و بهترین مادر دنیا باشد، اما مگر میشود انسان بدون نقص و کاستی پیدا کرد؟ داستان هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش اثری فمینیستی است که فشارهای اجتماعی تحمیل شده بر مادران را روایت میکند.
کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش
همهچیز ملالآور و زندگی ناامیدکننده است. لبخندهای تصنعی و نفرتهای حقیقی، توقعات بیجا و بیمنطق همه از همدیگر، قوانین و اجبارهای غیرضروری، کدام یک از اینها قابل تحمل است؟ بهخصوص برای هالی که هنوز نتوانسته با این شهر و خانهی جدید، خود را وفق دهد. همه از او توقع دارند بهترین باشد. دیگران از او میخواهند که هر روز برای دخترش غذاهای متنوع و در عین حال کاملاً سالم آماده کند و به تکنیکهای روانکاوی و یوگا و... هم مسلط باشد! تازه این مهارتها فقط مختص بخش «مادرانه» هویت اوست؛ بهتازگی، اطرافیانش از او توقع دارند در کنار مادر کاملی بودن، به حرفهی فیلمسازیاش هم بپردازد و از دانش و مهارتهایش هم استفاده کند!
کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش (Holly Banks Full of Angst) نوشتهی جولی والری (Julie Valerie) ما را با هانی همراه میکند تا شاهد توقعاتی باشیم که مدام بر سرش آوار میشوند؛ البته داستان هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش با وجود همهی رنجهایی که در خود جای داده، همچون یک زندگی معمولی که ترکیبی از تلخی و شیرینی است، رگههایی از طنز و شوخطبعی را هم در خود جای داده. موقعیتهایی که برای هالی رخ میدهند در عین اینکه میتوانند آدم را ناامید و بعضاً خشمگین کنند، لبخندی را هم بر روی لبتان مینشانند.
ترس، قضاوت و مسئولیت؛ قصهی یک مادر خسته
اولین روز مدرسه فقط یک شروع دورهی آموزشی نیست، بلکه زمانی است برای قضاوت کردن و قضاوت شدن و متأسفانه هالی همان شخصی است که حالا در معرض قضاوت مادران قرار گرفته است. مینیبوس مدرسه چیزی نیست که آدم آن را نبیند و با آن برخورد کند؛ اما هالی آنقدر از دیدن مادران ثروتمند و مقرراتی مضطرب شده که حتی نمیتواند نام خود را به یاد آورد چه برسد به اینکه مینیبوس را ببیند! تصادف او با سرویس مدرسه آن هم در نخستین دیدار با مادران همکلاسیهای دخترش، یک فاجعهی تمامعیار است؛ بهویژه در شرایطی که خود میداند مدیر و ناظم مدرسه از این واقعه بهسادگی نخواهند گذشت! هالی خود را برای توبیخ شدن آماده کرده است. میداند که باید در برابر مدیران مدرسه بایستد و اتفاق نهچندان مهمی را از نظر آن جمع برابر با زلزلهی ده ریشتری است، توجیه کند؛ اما بدترین بخش ماجرا اینجاست که دیگران، به خصوص مارگارت که در فعالیتهای مدرسه بیش از حد فعال است، او را بهعنوان یک مادر بد میشناسند. کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش مخاطبانش را با اضطرابهای یک مادر که حالا زیر بار فشارهای اجتماعی و مسئولیتهای بیپایان خسته و فرسوده شده است، مواجه میکند. جولی والری کوشیده است تا حسهای متضاد و عذاب وجدان هالی را برای ما بهنمایش درآورد.
رمانی فمینیستی با طعم طنز؛ هانی بنکس و کولهباری از ترسها
هیچ مسئولیتی بهعهدهی جک نیست. کسی از او توقع ندارد والد خوبی باشد. حتی از او انتظار نمیرود که کارهای شخصی خود را انجام دهد تا لااقل همسر افتضاحی نباشد. نه مدرسه و نه اجتماع از جک نمیخواهند که دخترشان را با تمام جذابیتهای جهان آشنا کند و در عین حال ورزشکار و کتابخوان هم باشد؛ اما هالی در معرض تمام این توقعات است و اگر آنها را برآورده نکند، همه از او ناامید میشوند! این زن کلافه است و نمیداند که چطور باید به خود و دخترش کمک کند! داستان اجتماعی هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش روایت یک درماندگی همراه با چاشنی طنز است. هالی یک زن مانند بسیاری از زنان جهان است که در برابر قضاوتهای بیامان ایستاده و هم ما و هم حتی جولی والری میدانیم که اگر با همین رفتارها و کاستیها، بهجای زن، یک مرد قرار داشت، بههیچوجه مورد هجمه و در معرض توقعات بیجا قرار نمیگرفت. رمان هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش یک اثر فمینیستی آمیخته با طنز است که تلاش میکند تا تبعیضهای جنسیتی نهفته در فرهنگ مردسالار را فریاد بزند و در پی رفع و حل آن برآید.
کتاب اجتماعی هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش با ترجمهی میثاق خلج در انتشارات کتاب پارسه منتشر شده است.
نکوداشتهای کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش
- در رمانها زنان بسیاری وجود دارند که میکوشند تا خود را با طبقهی مرفه جامعه و دنیای مدرن وفق دهند، اما جولی والری که نویسندهای تازهکار است، سعی دارد تا با خلق لحظاتی خندهدار و اغراقآمیز، شخصیت مادری مدرن را به ما نشان دهد. (Kirkus Reviews)
- این نخستین رمان جولی والری است. او کوشیده تا تصویری دقیق و بینظیر از مادر جهان فعلی را به ما نشان دهد؛ مادری که تلاش می کند تا از بقیه عقب نماند. داستان هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش روایتی عالی دربارهی تبدیل شدن به مادر و همسری عالی است. (نشریهی Library Journal)
- رمان هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش دربارهی مادری است که خانهاش شبیه عکسهای پینترست نیست؛ خودش هم مادر کاملی نیست؛ اما همهی ما قلب مهربان او را میشناسیم. این داستان صدای تازهای در عالم ادبیات و مملو از شوخطبعی و لحظات سرگرمکننده است. (ایلین گودج)
کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش برای شما مناسب است اگر
- مادری هستید که از توصیههای «ده راهکار برای مادر خوبی شدن»، «تبدیل شدن به همسری نمونه» و... خسته شدهاید و میخواهید به جایی دور از تمام موجودات دنیا فرار کنید.
- زیر بار مسئولیتهای زندگی و فشارهای اجتماعی در حال فروپاشی هستید و بهدنبال همدرد میگردید.
- به داستانهای اجتماعی که نسبت به «تجملگرایی» و «کمالگرایی» انتقاد دارند و در عین حال توانستهاند نقد خود را با چاشنی طنز بیامیزند، علاقهمندید.
در بخشی از کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش میخوانیم
هالی و گرتا شانهبهشانۀ هم کار کردند تا دستآخر توانستند بافتهای روی کیک را درست کنند و بعد با یک قلم موی مخصوص شیرینیپزی روی آن مخلوطی از تخممرغ خام و کره آب شده پخش کردند. بعد شکر، اندکی دارچین و جوزهندی و پودر فلفل شیرین روی آن پاشیدند. نزدیک به دو ساعت بود که الا به خانه برگشته بود و ساعت از پنج هم گذشته بود فقط کمی مانده بود، کمی مانده بود تا آنها کیکهای پای گیلاس را روی میز بوفۀ مدرسۀ پریم بگذارند.
هالی به گرتا گفت: «اونها دیر میآن. مهم نیست. مطمئنم هر جور باشه قبول میکنن، این چهار تا رو بذار توی فر تا شبکهکاری ده تای دیگه رو تموم کنیم. هر چند تا که شد توی فر بچپون و بذار بپزه.»
گرتا گفت: «این اتفاق نمیافته. اون کیکهای هیچوقت درست نمیشن.»
«بچپونشون توی فر.»
گرتا گفت: «ولی الان ساعت نزدیک ششه. یک ساعت طول میکشه تا هر کدوم از کیکها پخته بشه، بعد هم باید بمونن تا سرد بشن.»
هالی که دیگر حسابی درمانده شده بود، گفت: «مامان، اینقدر حرف نزن.»
گرتا به ساعت اشاره کرد و گفت: «هالی، این دیوونگیه. در بهترین حالت، تا ساعت شش و نیم تو میتونی چهار تا کیک رو به مدرسه برسونی. اگه بری و ببینی اعضای انجمن مادران کیکپزی رفته باشن چی؟ امروز جمعه است. مدرسه بعدش میبنده. بسه. بیا بریم سراغ نقشۀ ب.»
«نقشۀ ب گزینۀ انتخابی ما نیست. بچپونشون توی فر. چهارتا رو با هم.»
گرتا تمام تلاشاش را کرد ولی چهار تا با هم داخل فر جا نمیشدند.
هالی گفت: «خوبه. برو کنار، مامان. خودم جاشون میدم.» الان نمیتونم تسلیم بشم. به هدفم خیلی نزدیکم.
هالی توانست چهار کیک را داخل فر جای دهد، آنها را به صورت اریب روی طبقهها جای داد. بعد زمانسنج فر را روی پنجاه دقیقه گذاشت. با آن سرعت، تمام کیکها تا نیمههای شب آماده میشد. بعد از آن هم میتوانست کیکها را به خانۀ امیلی ببرد و آنها را روی ایوان خانهاش بگذارد و برگردد.
گرتا دوباره شروع کرد: «هالی.»
هالی دستش را بالا برد تا به گرتا نشان دهد باید دست از صبحت کردن بردارد و گفت: «مامان، بسه. نمیخوام هیچی راجع به نقشۀ پشتیبانت بشنوم. مشکلی نیست، اونها دیر میرسن، ولی مشکلی نیست. فستیوال تا فردا ادامه نداره و من مطمئنم اعضای انجمن حتی اگر کیکها چند ساعت دیر برسه باز هم قبولشون میکنن.»
گرتا صدایش را پایین آورد و گفت: «باشه...»
هالی از اینکه گرتا او را به چالش کشیده بود، خشمگین بود. آن کار پروژۀ هالی بود و او نیازی به نقشۀ پشتیبانی نداشت. دیرش شده بود؛ همهاش همین. اینقدرها هم مسئلۀ بزرگی نبود.
درنهایت، چهار کیک اول پخته شد. هالی فر را باز کرد، و عطر کیکهای با ابهت و تازه در تمام فضای خانهاش پیچید. هالی با خود گفت، به پریم خوش اومدی، رسیدم! رسیدم!
هالی با دقت هر کدام از کیکها را روی طبقۀ خنککن فر گذاشت. کارش بیعیبونقص بود.
در طول مدتی که چهار کیک اول داشتند خنک میشدند، چهار کیک دیگر هم به داخل فر رفت.
هالی به گرتا گفت: «درست کردن کیک پای گیلاس بگی نگی جالبه.» بعد فنجانهای قهوهشان را به هم زدند. «فقط اگه این فشار عصبی لعنتی روی آدم نباشه.»
گرتا مشتهایش را به نشانۀ برد به سمت هالی بالا برد و گفت: «من بهت افتخار میکنم، هالی. خیلی کار عظیمی بود.»
هالی به گرتا پیشنهاد داد: «نمیخواد مزهشون رو بچشیم؟ یه کیک اضافه هم درست کردیم...» یکی از کیکها را برداشت و آن را روی میز آشپزخانه گذاشت.
گرتا چنگالی که در دستش بود را محکم گرفت، میخواست همراه هالی اولین گاز را بزند.
هالی گفت: «من به هیچوجه دلم نمیخواد خرابش کنم.» بعد چاقویش را دور کیک چرخاند و گفت: «خیلی قشنگ از آب در اومده.»
گرتا گفت: «بی نقصه. چه منظرۀ زیبایی.»
هالی به کیکهای با شکوهی که پخته بودند، چشم دوخت و گفت: «نه. اینجا پریمه!»
هالی یک برش از کیک را برداشت و آن را داخل بشقاب گرتا گذاشت. بعد یک تکۀ دیگر هم برید و داخل بشقاب خودش گذاشت. چنگالی برداشت و به جان کیک افتاد. قبل از زدن اولین گاز به کیک، از دیدن آن صحنه حیرتزده شدند: گیلاسها تازه و رسیده بودند. مواد کیک طوری به هم چسبیده بودند که مثل عکسهای داخل روزنامهها بود. خیلی زیبا کنار هم جای گرفته بودند و به اندازۀ کافی داخل بشقاب ریخته شدند. «بوش عالیه. ظاهرش هم خیلی خوبه.»
گرتا گفت: «مثل یه اثر هنری میمونه.»
هالی لبخندی زد و گفت: «خب؟ آمادهای؟ بچشیم ببینیم چطوره؟»
چنگالهایشان را مثل لیوانهای شامپاین به هم زدند و اولین گاز را به کیک زدند.
این چیه؟ مزۀ کیک. انگار... چیزی زبان هالی را نیش زد. و بعد. هالی نمیتوانست توضیح دهد. به گرتا نگاه کرد. یکدفعه، چشمهای گرتا بسته شد، لحظهای که مزۀ کیک را احساس کرد چشمهایش باز شد. خم شد و هر چیزی که داخل دهانش بود را داخل بشقاب تف کرد. هالی هم همان کار را کرد. یک لحظه بعد، هر دو داشتند خفه میشدند. هه! هه! هه! آروغ.
هالی با چشمانی پر از اشک گفت: «این دیگه چه آشغالی بود؟»
گرتا دستمالی روی زبانش کشید.
هالی چنگ زد و قهوهاش را برداشت. هورت، هورت، هورت خورد میخواست آن مزۀ وحشتناک از دهانش بیرون برود. «اون چی بود؟ چی شده؟» چه بلایی سر کیکهای من اومده؟ مزۀ کیکها وحشتناک بود. مزۀ آن تا داخل بینیاش هم رفته بود. گرتا چشمهایش را مالید نمیتوانست دست از مالیدن چشمهایش بردارد.
و یکدفعه هالی متوجه شد...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هانی بنکس و کوله باری از ترسهایش |
نویسنده | جولی والری |
مترجم | میثاق خلج |
ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 504 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-253-750-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی، کتابهای داستان و رمان طنز خارجی |